۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'عبد ' به 'عبد') |
جز (جایگزینی متن - 'ابوجعفر محمد بن جرير طبرى' به 'ابوجعفر محمد بن جرير طبرى ') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
پس از مقاله مجله تمدن بشرح مختصرى از استاد بهار در جلد دوم سبك شناسى درباره اين كتاب و مترجم آن برمىخوريم كه سزاست آن را بعين در ذيل عنوان بالا بياوريم و آنگاه ديگر مطالب مربوط به بلعمى بزرگ و كوچك و خاندان بلعميان را در پايان بدان بيفزاييم: «ابوعلى محمد بن محمد بلعمى مترجم اين كتاب (يعنى تاريخ طبرى كه اصل عربى آن موسوم است به تاريخ الرسل و الملوك لابى جعفر محمد بن جرير الطبرى متوفى در سنۀ 310 ه.) دومين وزير از خاندان بلعميان از افاضل عصر خويش بود، پدر او ابوالفضل محمد بن عبداللّه بلعمى وزارت نصر بن احمد كرد و پسرش محمد بن محمد وزارت عبدالملك بن نوح و وزارت ابوصالح منصور بن نوح سامانى داشت و بامر منصور بن نوح به ترجمۀ اين تاريخ اقدام نمود و خود او در مقدمۀ كتاب گويد: «بدانكه اين تاريخ نامه بزرگست گرد آورده ابى جعفر محمد بن جرير يزيد الطبرى رحمه اللّه كه ملك خراسان ابوصالح بن نوح فرمان داد دستور خويش را ابوعلى محمد بن محمد البلعمى را كه اين تاريخ نامه را كه از آن پسر جرير است پارسى گردان هر چه نيكوتر، چنانكه اندر وى نقصانى نباشد. پس گويد چون اندر وى نگاه كردم و بديدم اندر وى علمهاى بسيار و حجتها و آيتهاى قرآن و شعرهاى نيكو و اندر وى فايدةها ديدم بسيار، پس رنج بردم و جهد و ستم بر خويشتن نهادم و اين را پارسى گردانيدم بنيروى ايزد عز و جل» و در تاريخ اقدام باين ترجمه اختلافاتى است و سندى در مجمل التواريخ است كه اين اختلاف را برطرف مىسازد. صاحب مجمل التواريخ در ص 180 گويد: مجمل التواريخ و القصص نسخه تصحيح نگارنده طبع طهران «كتاب تواريخ محمد بن جرير الطبرى رحمة اللّه عليه كه از تازى بپارسى كرده است ابوعلى محمد بن محمد الوزير البلعمى بفرمان امير منصور ابن نوح السامانى كه بر زبان ابى الحسن الفايق الخاصه پيغام داد در سنۀ اثنى و خمسين و ثلاث مائه». ازين سند پيداست كه در سنه 352 بترجمۀ اين كتاب ابتدا شده است و پس از مقدمه شاهنامه اين قديمترين سند نثر فارسى است كه بدست ما رسيده است و از امتيازات ترجمه مذكور يكى آنست كه بسيار مفصلست و مىتوان از آن درياى ژرف گوهرهاى شگرف و نفايس و فوايد بيشمار بدامن كرد. اين كتاب چنانكه در مقدمۀ آن اشاره شده است بفارسى هر چه نيكوتر ترجمه شده و تمام تاريخ محمد جرير را شامل بوده است مگر آنكه نام روات و اسناد پياپى از آن افكنده شده است و از ذكر روايت مختلف در يك مورد كه در اصل عربى ذكر شده مترجم احتراز كرده و از اختلاف روايتها بر يك روايت كه در نزد مؤلف يا مترجم مرجح بنظر رسيده اكتفا جسته است و نيز هر جا كه روايتى ناقص يافته است آن را از ماخذى ديگر در متن كتاب نقل كرده و اشاره نموده است كه پسر جرير اين روايت را نياورده بود و ما آن را آورديم، مانند: مقدمۀ مفصلى از بدو تاريخ، يا داستان بهرام چوبين در سلطنت هرمز و نظاير آنها. و اينكه نسخههاى فعلى كوچك و ناقص بنظر مىرسد از آن است كه بتدريج كاتبان هر نسخه چيزى از آن انداختهاند و براى اينكه نسخهاى كامل بدست آيد بايد نسخههاى متعدد قديم را گرد آورده و همه را با هم مقابله نمود، چنانكه تا اندازهاى اين كار را مصنف اين كتاب با آنكه وقت كافى نداشت و نسخههاى كافى در دسترس نبود انجام داده است. [[تاریخنامه طبری|تاريخ بلعمى]] از مقدمه شاهنامه زيادتر لغت تازى دارد و ما از لغات معروف تازى آن را در كتاب پيشين ياد كردهايم» (سبك شناسى ج 2 ص 8 تا 10) و رجوع به فهرست اعلام هر سه جلد سبك شناسى ذيل بلعمى شود. و مرحوم قزوينى در ذيل عنوان قديمترين كتاب زبان فارسى حاليه، در سال 1341 قمرى نوشتهاند: آنچه معروف است اين است كه قديمترين كتابى بزبان فارسى كه بعد از اسلام تاكنون باقى مانده است عبارت است از سه كتاب كه هر سه در ازمنه متقاربه تألیف شدهاند. اول ترجمه تاريخ كبير ابوجعفر محمد بن جرير طبرى (متوفى در سنه 310) است بفارسى بتوسط ابوعلى محمد بن محمد بن عبداللّه البلعمى متوفى در سنه 386 وزير منصور بن نوح بن احمد بن اسماعيل، ششمين پادشاه سامانى كه از سنۀ 350-366 سلطنت نمود، بلعمى بفرمان پادشاه مذكور تاريخ طبرى را در سنه 352 (يعنى پنجاه سال پس از تأليف اصل كتاب) بحذف اسانيد و احاديث مكرره بفارسى ترجمه نمود، چون تاريخ طبرى بوقايع سال 302 بپايان مىرسد وقايع سالهاى بعد را تا 355 بر آن افزوده است و از آنجا مىتوان پى برد كه شايد اين ترجمه را در سال 352 آغاز كرده و در 355 تمام كرده باشد. (مقدمه ترجمه طبرى دكتر مشكور ص 19) و چنانكه معلوم است ازين ترجمه نسخ متعدده اكنون موجود است و در لكنهو (هندوستان) بطبع نيز رسيده است و اين ترجمه فارسى (نه متن عربى آن) بالسنۀ مختلفه از قبيل: تركى شرقى و تركى عثمانى و فرانسه ترجمه شده و اولى و سومى چاپ نيز شده است. (بيست مقاله قزوينى ص 63). | پس از مقاله مجله تمدن بشرح مختصرى از استاد بهار در جلد دوم سبك شناسى درباره اين كتاب و مترجم آن برمىخوريم كه سزاست آن را بعين در ذيل عنوان بالا بياوريم و آنگاه ديگر مطالب مربوط به بلعمى بزرگ و كوچك و خاندان بلعميان را در پايان بدان بيفزاييم: «ابوعلى محمد بن محمد بلعمى مترجم اين كتاب (يعنى تاريخ طبرى كه اصل عربى آن موسوم است به تاريخ الرسل و الملوك لابى جعفر محمد بن جرير الطبرى متوفى در سنۀ 310 ه.) دومين وزير از خاندان بلعميان از افاضل عصر خويش بود، پدر او ابوالفضل محمد بن عبداللّه بلعمى وزارت نصر بن احمد كرد و پسرش محمد بن محمد وزارت عبدالملك بن نوح و وزارت ابوصالح منصور بن نوح سامانى داشت و بامر منصور بن نوح به ترجمۀ اين تاريخ اقدام نمود و خود او در مقدمۀ كتاب گويد: «بدانكه اين تاريخ نامه بزرگست گرد آورده ابى جعفر محمد بن جرير يزيد الطبرى رحمه اللّه كه ملك خراسان ابوصالح بن نوح فرمان داد دستور خويش را ابوعلى محمد بن محمد البلعمى را كه اين تاريخ نامه را كه از آن پسر جرير است پارسى گردان هر چه نيكوتر، چنانكه اندر وى نقصانى نباشد. پس گويد چون اندر وى نگاه كردم و بديدم اندر وى علمهاى بسيار و حجتها و آيتهاى قرآن و شعرهاى نيكو و اندر وى فايدةها ديدم بسيار، پس رنج بردم و جهد و ستم بر خويشتن نهادم و اين را پارسى گردانيدم بنيروى ايزد عز و جل» و در تاريخ اقدام باين ترجمه اختلافاتى است و سندى در مجمل التواريخ است كه اين اختلاف را برطرف مىسازد. صاحب مجمل التواريخ در ص 180 گويد: مجمل التواريخ و القصص نسخه تصحيح نگارنده طبع طهران «كتاب تواريخ محمد بن جرير الطبرى رحمة اللّه عليه كه از تازى بپارسى كرده است ابوعلى محمد بن محمد الوزير البلعمى بفرمان امير منصور ابن نوح السامانى كه بر زبان ابى الحسن الفايق الخاصه پيغام داد در سنۀ اثنى و خمسين و ثلاث مائه». ازين سند پيداست كه در سنه 352 بترجمۀ اين كتاب ابتدا شده است و پس از مقدمه شاهنامه اين قديمترين سند نثر فارسى است كه بدست ما رسيده است و از امتيازات ترجمه مذكور يكى آنست كه بسيار مفصلست و مىتوان از آن درياى ژرف گوهرهاى شگرف و نفايس و فوايد بيشمار بدامن كرد. اين كتاب چنانكه در مقدمۀ آن اشاره شده است بفارسى هر چه نيكوتر ترجمه شده و تمام تاريخ محمد جرير را شامل بوده است مگر آنكه نام روات و اسناد پياپى از آن افكنده شده است و از ذكر روايت مختلف در يك مورد كه در اصل عربى ذكر شده مترجم احتراز كرده و از اختلاف روايتها بر يك روايت كه در نزد مؤلف يا مترجم مرجح بنظر رسيده اكتفا جسته است و نيز هر جا كه روايتى ناقص يافته است آن را از ماخذى ديگر در متن كتاب نقل كرده و اشاره نموده است كه پسر جرير اين روايت را نياورده بود و ما آن را آورديم، مانند: مقدمۀ مفصلى از بدو تاريخ، يا داستان بهرام چوبين در سلطنت هرمز و نظاير آنها. و اينكه نسخههاى فعلى كوچك و ناقص بنظر مىرسد از آن است كه بتدريج كاتبان هر نسخه چيزى از آن انداختهاند و براى اينكه نسخهاى كامل بدست آيد بايد نسخههاى متعدد قديم را گرد آورده و همه را با هم مقابله نمود، چنانكه تا اندازهاى اين كار را مصنف اين كتاب با آنكه وقت كافى نداشت و نسخههاى كافى در دسترس نبود انجام داده است. [[تاریخنامه طبری|تاريخ بلعمى]] از مقدمه شاهنامه زيادتر لغت تازى دارد و ما از لغات معروف تازى آن را در كتاب پيشين ياد كردهايم» (سبك شناسى ج 2 ص 8 تا 10) و رجوع به فهرست اعلام هر سه جلد سبك شناسى ذيل بلعمى شود. و مرحوم قزوينى در ذيل عنوان قديمترين كتاب زبان فارسى حاليه، در سال 1341 قمرى نوشتهاند: آنچه معروف است اين است كه قديمترين كتابى بزبان فارسى كه بعد از اسلام تاكنون باقى مانده است عبارت است از سه كتاب كه هر سه در ازمنه متقاربه تألیف شدهاند. اول ترجمه تاريخ كبير [[طبری، محمد بن جریر|ابوجعفر محمد بن جرير طبرى]] (متوفى در سنه 310) است بفارسى بتوسط ابوعلى محمد بن محمد بن عبداللّه البلعمى متوفى در سنه 386 وزير منصور بن نوح بن احمد بن اسماعيل، ششمين پادشاه سامانى كه از سنۀ 350-366 سلطنت نمود، بلعمى بفرمان پادشاه مذكور تاريخ طبرى را در سنه 352 (يعنى پنجاه سال پس از تأليف اصل كتاب) بحذف اسانيد و احاديث مكرره بفارسى ترجمه نمود، چون تاريخ طبرى بوقايع سال 302 بپايان مىرسد وقايع سالهاى بعد را تا 355 بر آن افزوده است و از آنجا مىتوان پى برد كه شايد اين ترجمه را در سال 352 آغاز كرده و در 355 تمام كرده باشد. (مقدمه ترجمه طبرى دكتر مشكور ص 19) و چنانكه معلوم است ازين ترجمه نسخ متعدده اكنون موجود است و در لكنهو (هندوستان) بطبع نيز رسيده است و اين ترجمه فارسى (نه متن عربى آن) بالسنۀ مختلفه از قبيل: تركى شرقى و تركى عثمانى و فرانسه ترجمه شده و اولى و سومى چاپ نيز شده است. (بيست مقاله قزوينى ص 63). | ||
==تاريخ درگذشت بلعمى== | ==تاريخ درگذشت بلعمى== |
ویرایش