۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ز«' به 'ز «') |
جز (جایگزینی متن - 'عبد ' به 'عبد') |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
چنين نوشته است: «يعنى يكى از اولياى خدا، به بحر وحدت رسيد كه مشاهده فناى كل موجودات است. در وجود و بقاى حق، خود را و مجموع موجودات را همچون قطره باران ديد كه به بحر چون رسيدند، وجود و تعين ايشان نماند، عين بحر شدند، به جز «انا البحر» چه گويند؛ ديگر سالك و طالب خدا چون وجود خود را در بقاى حق فانى بديد، او را زبان نماند، هر چه گويد به لسان حق گويد. دليل بر اين، قول خداست جلت عظمته: «لا يزال | چنين نوشته است: «يعنى يكى از اولياى خدا، به بحر وحدت رسيد كه مشاهده فناى كل موجودات است. در وجود و بقاى حق، خود را و مجموع موجودات را همچون قطره باران ديد كه به بحر چون رسيدند، وجود و تعين ايشان نماند، عين بحر شدند، به جز «انا البحر» چه گويند؛ ديگر سالك و طالب خدا چون وجود خود را در بقاى حق فانى بديد، او را زبان نماند، هر چه گويد به لسان حق گويد. دليل بر اين، قول خداست جلت عظمته: «لا يزال العبديتقرب الى بالنوافل حتى احبه فاذا احببته كنت سمعه و بصره و لسانه و يده و رجله فبى يسمع و بى يبصر و بى ينطق و بى يمشى»؛ حق جل جلاله، مىفرمايد كه دائما عبدسالك نزديك مىشود به من به نوافل كه آن سلوك خاص است تا وقتى كه من او را دوست داشتم؛ چون من او را دوست داشتم، سمع و بصر و لسان او منم، پس به سمع من مىشنود و به بصر من مىبيند و به لسان من مىگويد، چنانكه [[حلاج، حسین بن منصور|منصور حلاج]] گفت عليه الرحمة و يكى ديگر از اولياى خدا...» | ||
2. در تشريح اين بيت: | 2. در تشريح اين بيت: |
ویرایش