پرش به محتوا

قاضی سعید قمی، محمدسعید بن محمدمفید: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '،ه' به '، ه'
جز (جایگزینی متن - 'ا(' به 'ا (')
جز (جایگزینی متن - '،ه' به '، ه')
خط ۷۱: خط ۷۱:
حكمت را از مولى رجبعلى تبريزى(م 1080)در اصفهان و علوم دينى و عرفان را از [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن فيض كاشانى]] (م 1091)فرا گرفت.اينكه آيا قاضى سعيد نزد ملا عبدالرزاق لاهيجى(م 1051)حكمة الاشراق را خوانده باشد، مورد اختلاف است.
حكمت را از مولى رجبعلى تبريزى(م 1080)در اصفهان و علوم دينى و عرفان را از [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن فيض كاشانى]] (م 1091)فرا گرفت.اينكه آيا قاضى سعيد نزد ملا عبدالرزاق لاهيجى(م 1051)حكمة الاشراق را خوانده باشد، مورد اختلاف است.


افندى در [[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]] و به نقل از وى صاحب [[روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات|روضات الجنات]] و طرائق الحقائق<ref>الميرزا عبدالله الافندى الاصفهانى،[[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]] و حياض الفضلاء، تحقيق السيد احمد الحسينى،قم 1401،ج 2،ص 284«و قد قرأ فى اوائل امره الحكميات فى قم على المولى عبدالرزاق اللاهيجى».</ref>، وى را شاگرد فياض به حساب آورده‌اند.[[کربن، هانری|هانرى كربن]] و استاد [[آشتیانی، جلال‌الدین|سيد جلال الدين آشتيانى]]،قاضى سعيد را متأثّر از درس اشراق فياض دانسته‌اند.<ref> كربن،هانرى، تاريخ فلسفۀ اسلامى، ترجمه جواد طباطبايى،ج 2، ص 165.</ref>
افندى در [[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]] و به نقل از وى صاحب [[روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات|روضات الجنات]] و طرائق الحقائق<ref>الميرزا عبدالله الافندى الاصفهانى،[[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]] و حياض الفضلاء، تحقيق السيد احمد الحسينى،قم 1401،ج 2،ص 284«و قد قرأ فى اوائل امره الحكميات فى قم على المولى عبدالرزاق اللاهيجى».</ref>، وى را شاگرد فياض به حساب آورده‌اند.[[کربن، هانری|هانرى كربن]] و استاد [[آشتیانی، جلال‌الدین|سيد جلال الدين آشتيانى]]،قاضى سعيد را متأثّر از درس اشراق فياض دانسته‌اند.<ref> كربن، هانرى، تاريخ فلسفۀ اسلامى، ترجمه جواد طباطبايى،ج 2، ص 165.</ref>


اما از آثار قاضى سعيد به رغم تصريح بر شاگرديش در محضر رجبعلى و فيض.تلمذ در محضر صاحب شوارق به دست نمى‌آيد، به علاوه ولادت قاضى تنها دو سال قبل از وفات فيض اتفاق افتاده،چگونه اين طفل دوساله به درك محضر استاد فياض،نائل آمده است؟
اما از آثار قاضى سعيد به رغم تصريح بر شاگرديش در محضر رجبعلى و فيض.تلمذ در محضر صاحب شوارق به دست نمى‌آيد، به علاوه ولادت قاضى تنها دو سال قبل از وفات فيض اتفاق افتاده،چگونه اين طفل دوساله به درك محضر استاد فياض،نائل آمده است؟
خط ۹۹: خط ۹۹:


از قاضى سعيد آثار فراوانى به جا مانده است.با توجه به اينكه ارباب تراجم شاگرد قابل‌توجهى براى قاضى سعيد ذكر نكرده‌اند،ظاهرا بايد وى بيشتر به تأليف عنايت كرده باشد تا به تدريس.اكثر آثار وى در شرح احاديث است.همچنين همۀ آثار وى به استثناى كليد بهشت و اسرار الصنايع به زبان عربى نگاشته شده است.به فارسى و عربى شعر مى‌سروده و آثارش آكنده از آيات و روايات و كلمات عرفا،حكما، متكلمان، مفسران و محدثان است.به دست آوردن ترتيب
از قاضى سعيد آثار فراوانى به جا مانده است.با توجه به اينكه ارباب تراجم شاگرد قابل‌توجهى براى قاضى سعيد ذكر نكرده‌اند،ظاهرا بايد وى بيشتر به تأليف عنايت كرده باشد تا به تدريس.اكثر آثار وى در شرح احاديث است.همچنين همۀ آثار وى به استثناى كليد بهشت و اسرار الصنايع به زبان عربى نگاشته شده است.به فارسى و عربى شعر مى‌سروده و آثارش آكنده از آيات و روايات و كلمات عرفا،حكما، متكلمان، مفسران و محدثان است.به دست آوردن ترتيب
زمانى آثار قاضى سعيد كمى دشوار است،چرا كه ظاهرا جمعى از اين آثار را در عرض هم مى‌نگاشته است.روح حاكم بر آثار او عرفانى و صوفى‌منشانه است،هرچند قالبى كه براى تأليف انتخاب كرده،غالبا قالب فلسفى است.
زمانى آثار قاضى سعيد كمى دشوار است،چرا كه ظاهرا جمعى از اين آثار را در عرض هم مى‌نگاشته است.روح حاكم بر آثار او عرفانى و صوفى‌منشانه است، هرچند قالبى كه براى تأليف انتخاب كرده،غالبا قالب فلسفى است.


به نظر [[کربن، هانری|هانرى كربن]]: «قاضى سعيد از برجسته‌ترين نمايندگان عرفانى شيعى امامى است، او شيعى اشراقى بود و همۀ آثار او مى‌بايستى مدّتها پيش از اين منتشر مى‌شد».<ref> كربن، تاريخ فلسفۀ اسلامى،ج 2،ص 165.</ref>
به نظر [[کربن، هانری|هانرى كربن]]: «قاضى سعيد از برجسته‌ترين نمايندگان عرفانى شيعى امامى است، او شيعى اشراقى بود و همۀ آثار او مى‌بايستى مدّتها پيش از اين منتشر مى‌شد».<ref> كربن، تاريخ فلسفۀ اسلامى،ج 2،ص 165.</ref>
خط ۲۱۳: خط ۲۱۳:
«...و لا معنى لكون القوة الخيالية العرضى يبقى مع النفس كما ظنّه الرئيس و لا انها تصير مجرّدة كما قاله الاستاد(اى الصدرا) بل الحق ما بينّاه...»<ref> قاضى سعيد، رسالة الطلائع و البوارق،(مخطوط)به نقل از آشتيانى، مقدمه اثولوجيا،ص 9.</ref>
«...و لا معنى لكون القوة الخيالية العرضى يبقى مع النفس كما ظنّه الرئيس و لا انها تصير مجرّدة كما قاله الاستاد(اى الصدرا) بل الحق ما بينّاه...»<ref> قاضى سعيد، رسالة الطلائع و البوارق،(مخطوط)به نقل از آشتيانى، مقدمه اثولوجيا،ص 9.</ref>


6-حركت جوهريه را در تعليقاتش بر اثولوجيا انكار مى‌كند،هرچند لوازم آن را من حيث لا يشعر پذيرفته است.<ref> تعليقات قاضى سعيد قمى بر اثولوجيا، تصحيح آشتيانى، ص 154-156.</ref>
6-حركت جوهريه را در تعليقاتش بر اثولوجيا انكار مى‌كند، هرچند لوازم آن را من حيث لا يشعر پذيرفته است.<ref> تعليقات قاضى سعيد قمى بر اثولوجيا، تصحيح آشتيانى، ص 154-156.</ref>


7-قول به اشتراك معنوى وجود ميان ممكنات و اشتراك لفظى وجود ميان واجب و ممكن.«هر نفس الامر طبيعت موجود به معناى مشهور در ميان واجب الوجود-تعالى شأنه-و ممكن الوجود مشترك نمى‌تواند بود، مگر به حسب لفظ تنها، چه برحسب تحقيق، اشتراك معنوى واجب الوجود با ممكن الوجود در هيچ وصفى از اوصاف حتى در مفهوم موجود هم ممكن نيست.»<ref> قاضى سعيد قمى،كليد بهشت،ص 64.</ref>در شرح توحيد صدوق از نظريۀ اشتراك معنوى وجود [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] تعجب مى‌كند و در ردّ استدلال او مى‌كوشد.<ref> قاضى سعيد قمى،شرح توحيد الصدوق،ج 1،ص 243.</ref>
7-قول به اشتراك معنوى وجود ميان ممكنات و اشتراك لفظى وجود ميان واجب و ممكن.«هر نفس الامر طبيعت موجود به معناى مشهور در ميان واجب الوجود-تعالى شأنه-و ممكن الوجود مشترك نمى‌تواند بود، مگر به حسب لفظ تنها، چه برحسب تحقيق، اشتراك معنوى واجب الوجود با ممكن الوجود در هيچ وصفى از اوصاف حتى در مفهوم موجود هم ممكن نيست.»<ref> قاضى سعيد قمى،كليد بهشت،ص 64.</ref>در شرح توحيد صدوق از نظريۀ اشتراك معنوى وجود [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] تعجب مى‌كند و در ردّ استدلال او مى‌كوشد.<ref> قاضى سعيد قمى،شرح توحيد الصدوق،ج 1،ص 243.</ref>
خط ۲۲۵: خط ۲۲۵:
9-نفى قول به زايد بودن صفات در ذات واجب و نفى قول به عينيت صفات و ذات واجب.«شناعت اين قول بر جميع عقلا ظاهر است،پس معلوم شد كه هرگز صفت عين
9-نفى قول به زايد بودن صفات در ذات واجب و نفى قول به عينيت صفات و ذات واجب.«شناعت اين قول بر جميع عقلا ظاهر است،پس معلوم شد كه هرگز صفت عين


ذات نمى‌تواند بود،همچنانكه ذات غير عين صفت نمى‌باشد و معقول نيست كه عقلا به اين قسم مقالات مموّه روى اندود كنند كه هرگاه شكافته شود، بى‌معنى برآيد كما لا يخفى.»<ref> همان،ص 68-71.</ref>
ذات نمى‌تواند بود، همچنانكه ذات غير عين صفت نمى‌باشد و معقول نيست كه عقلا به اين قسم مقالات مموّه روى اندود كنند كه هرگاه شكافته شود، بى‌معنى برآيد كما لا يخفى.»<ref> همان،ص 68-71.</ref>


قاضى سعيد در ذيل حديث ثانى از باب ثانى توحيد صدوق،«و نظام توحيد الله نفى الصفات عنه»آن را تأكيدى بر ابطال نظريۀ عينيت ذات و صفات به حساب آورده
قاضى سعيد در ذيل حديث ثانى از باب ثانى توحيد صدوق،«و نظام توحيد الله نفى الصفات عنه»آن را تأكيدى بر ابطال نظريۀ عينيت ذات و صفات به حساب آورده
خط ۲۴۹: خط ۲۴۹:
14-زمان سه طبقه دارد:1-زمان فشرده و متراكم، مانند زمان كائنات مادى و مدت حركات حسى 2-زمان لطيف، مانند مدت حركات روحانيات مدبّر عالم
14-زمان سه طبقه دارد:1-زمان فشرده و متراكم، مانند زمان كائنات مادى و مدت حركات حسى 2-زمان لطيف، مانند مدت حركات روحانيات مدبّر عالم


جسمانى،حركات ملائك به وحى و الهام و نصرت و انتقام،حركات جن و ارواح 3-زمان الطف،همچون زمان ارواح عاليه و انوار قادسه.پس هروجودى داراى مقدار
جسمانى،حركات ملائك به وحى و الهام و نصرت و انتقام،حركات جن و ارواح 3-زمان الطف، همچون زمان ارواح عاليه و انوار قادسه.پس هروجودى داراى مقدار


زمان خاص و مشخصى است.ساختهاى سه‌گانه زمانى با توجه به لطافت شيوۀ وجودى از عالم محسوس به عالم مثال و از آنجا به عالم معنوى افزايش مى‌يابد، مقدار زمانى كه به يك وجود معنوى داده شده، مى‌تواند در اين صورت تمامى وجود را شامل شده،گذشته و آينده را در زمان حال حاضر داشته باشد.<ref> همان،ج 1،ص 152.</ref>
زمان خاص و مشخصى است.ساختهاى سه‌گانه زمانى با توجه به لطافت شيوۀ وجودى از عالم محسوس به عالم مثال و از آنجا به عالم معنوى افزايش مى‌يابد، مقدار زمانى كه به يك وجود معنوى داده شده، مى‌تواند در اين صورت تمامى وجود را شامل شده،گذشته و آينده را در زمان حال حاضر داشته باشد.<ref> همان،ج 1،ص 152.</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش