۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ه«' به 'ه «') |
جز (جایگزینی متن - 'ا(' به 'ا (') |
||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
مؤلف از حوادث اواخر دولت تيمورى و روابط تيموريان با ازبكان و صفويان سخن گفته است. او نخست، وقايع سالهاى آخر دوره تيمورى(900-911) را به طور فشرده شرح مىدهد و چگونگى سقوط اين دولت را كه با قدرت تيمور پىريزى شده بود، منعكس مىسازد، سپس از منازعات شيبكخان كه مردى جنگجو و جاهطلب بود، با خاندان تيمورى سخن به ميان آورده و اوضاع بحرانى سمرقند و شدت نزاع شاهزادگان تيمورى و اشراف سمرقندى را هنگام محاصر اين شهر به دست شيبكخان شرح مىدهد. | مؤلف از حوادث اواخر دولت تيمورى و روابط تيموريان با ازبكان و صفويان سخن گفته است. او نخست، وقايع سالهاى آخر دوره تيمورى(900-911) را به طور فشرده شرح مىدهد و چگونگى سقوط اين دولت را كه با قدرت تيمور پىريزى شده بود، منعكس مىسازد، سپس از منازعات شيبكخان كه مردى جنگجو و جاهطلب بود، با خاندان تيمورى سخن به ميان آورده و اوضاع بحرانى سمرقند و شدت نزاع شاهزادگان تيمورى و اشراف سمرقندى را هنگام محاصر اين شهر به دست شيبكخان شرح مىدهد. | ||
مؤلف اين نبردها را هنگام تسخير سمرقند به خوبى به قلم در آورده است. آنگاه از فتوحات شيبكخان در نواحى ديگر؛ چون قراكول، اوراتپه، تاشكن و چگونگى شكست خسروشاه والى حصار، فتح قلمرو تحت حاكميت وى، گسترش قلمرو شيبكخان و چشم طمع دوختن وى به خراسان، سخن گفته است. سپس با ذكر مرگ سلطان حسين بايقرا(11ذىحجه 911) اختلافاتى را كه ميان پسرانش، پس از مرگ وى درگرفت، منعكس كرده و روايت مىكند كه چگونه دولت تيمورى در هرات دستخوش زوال شد و ضربه نهايى بر پيكر اين خاندان فرود آمد و آرزوى شيبانىخان تحقق يافت؛ يعنى هر دو پسر سلطان حسين ميرزا، هر يك به سويى گريختند و بدين ترتيب محمدخان شيبانى كه از دير باز در انديش تصرف خراسان و هرات بود، به خراسان لشكر كشيد. | مؤلف اين نبردها را هنگام تسخير سمرقند به خوبى به قلم در آورده است. آنگاه از فتوحات شيبكخان در نواحى ديگر؛ چون قراكول، اوراتپه، تاشكن و چگونگى شكست خسروشاه والى حصار، فتح قلمرو تحت حاكميت وى، گسترش قلمرو شيبكخان و چشم طمع دوختن وى به خراسان، سخن گفته است. سپس با ذكر مرگ سلطان حسين بايقرا (11ذىحجه 911) اختلافاتى را كه ميان پسرانش، پس از مرگ وى درگرفت، منعكس كرده و روايت مىكند كه چگونه دولت تيمورى در هرات دستخوش زوال شد و ضربه نهايى بر پيكر اين خاندان فرود آمد و آرزوى شيبانىخان تحقق يافت؛ يعنى هر دو پسر سلطان حسين ميرزا، هر يك به سويى گريختند و بدين ترتيب محمدخان شيبانى كه از دير باز در انديش تصرف خراسان و هرات بود، به خراسان لشكر كشيد. | ||
شيبكخان سپس گرگان و دامغان را گرفت و با توسع قلمرو خود، با دولت صفوى همسايه شد. | شيبكخان سپس گرگان و دامغان را گرفت و با توسع قلمرو خود، با دولت صفوى همسايه شد. |
ویرایش