۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '؛ا' به '؛ ا') |
جز (جایگزینی متن - '»م' به '» م') |
||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۳: | ||
وى مىگويد: عقل به كار بردن طاعتها و فضايل است و اين غير از بازشناسى (تمييز) است، زيرا بازشناسى به كار گرفتن چيزى است كه انسان ارزش و برترى آن را تشخيص مىدهد. پس هر عاقلى باز شناسنده (مميزّ) است، اما هر بازشناسندهاى عاقل نيست...، ولى مردم عقل را در مورد آنچه موافق با خواهشها و عادتشان است، به كار مىبرند (همان، 50/1). ابن حزم در جاى ديگر عقل را مرجع تشخيص درستى ديانت و درستى كردار مىشمرد و معتقد است كه عقل مردم را به فوز آخرت و سلامت جاويدان مىرساند، حقيقت علم را مىشناساند و آدمى را از تاريكى نادانى بيرون مىآورد، و معيشت و جان و تن را سامان مىدهد (التقريب، 179). | وى مىگويد: عقل به كار بردن طاعتها و فضايل است و اين غير از بازشناسى (تمييز) است، زيرا بازشناسى به كار گرفتن چيزى است كه انسان ارزش و برترى آن را تشخيص مىدهد. پس هر عاقلى باز شناسنده (مميزّ) است، اما هر بازشناسندهاى عاقل نيست...، ولى مردم عقل را در مورد آنچه موافق با خواهشها و عادتشان است، به كار مىبرند (همان، 50/1). ابن حزم در جاى ديگر عقل را مرجع تشخيص درستى ديانت و درستى كردار مىشمرد و معتقد است كه عقل مردم را به فوز آخرت و سلامت جاويدان مىرساند، حقيقت علم را مىشناساند و آدمى را از تاريكى نادانى بيرون مىآورد، و معيشت و جان و تن را سامان مىدهد (التقريب، 179). | ||
رويكرد ابن حزم به دانشهاى يونانى يا آنچه «علوم اوائل» ناميده مىشود، در خور توجه است. چنانكه اشاره شد، وى كسانى را كه اين گونه دانشها را محكوم و اهل آنها را تكفير مىكردند، سخت نكوهش مىكند. او همۀ دانشهاى باستانى را مىستايد و با تكيه بر | رويكرد ابن حزم به دانشهاى يونانى يا آنچه «علوم اوائل» ناميده مىشود، در خور توجه است. چنانكه اشاره شد، وى كسانى را كه اين گونه دانشها را محكوم و اهل آنها را تكفير مىكردند، سخت نكوهش مىكند. او همۀ دانشهاى باستانى را مىستايد و با تكيه بر «منطق» مىگويد كه علوم اوائل عبارت است از فلسفه و حدود منطق كه افلاطون و شاگردش ارسطاطاليس و اسكندر (اسكندر آفروديسى) و پيروان ايشان از آن سخن گفتهاند، و اين دانشى است پسنديده و بلند پايه، زيرا شناخت همۀ جهان و هر آنچه را-از اجناس تا انواع و اشخاص جواهر و اعراض-در آن هست به دست مىدهد، و نيز آگاهى از برهان را كه هيچ چيز بى آن درست نمىآيد، در آن يافت مىشود. سودمندى اين دانش در بازشناسى حقايق از آنچه غير از آنهاست، بسيار است. ابن حزم سپس به ستايش دانشهايى مانند رياضيات، ستارهشناسى و پزشكى مىپردازد (نك: «رسالة التوقيف»، 43/1، 44-46). | ||
داورى ابن حزم دربارۀ فلسفه نيز شايان توجه است. وى معنا و ثمره و مقصود فلسفه را چيزى جز اصلاح نفس نمىداند و آن را وسيلهاى براى كسب فضايل و انتخاب رفتار و شيوۀ پسنديده در اين جهان مىداند تا آدمى را به سلامت در روز رستاخيز برساند، همچنين سياست درست در خانه و در كار مردمان كشور را سامان بخشد، و همۀ اينها نيز مقصود و هدف شريعت است، و از اين رو اختلافى ميان فلاسفه و عالمان شريعت نمىبيند (نك: الفصل، 75/1). اما از سوى ديگر، ابن حزم فلسفه را براى «اصلاح نفس» كافى نمىشمارد، زيرا به گفتۀ او «اصلاح اخلاق نفس به وسيلۀ فلسفه بدون نبوت، البته ممكن نيست، زيرا فرمانبردارى از غير آفريننده الزامآور نيست» و نيز مىگويد «برترين دانشها آن است كه به رستگارى در جهان جاودانگى و فوز در سراى ماندگارى برساند» («رسالة التوقيف»، 47/1، 62). | داورى ابن حزم دربارۀ فلسفه نيز شايان توجه است. وى معنا و ثمره و مقصود فلسفه را چيزى جز اصلاح نفس نمىداند و آن را وسيلهاى براى كسب فضايل و انتخاب رفتار و شيوۀ پسنديده در اين جهان مىداند تا آدمى را به سلامت در روز رستاخيز برساند، همچنين سياست درست در خانه و در كار مردمان كشور را سامان بخشد، و همۀ اينها نيز مقصود و هدف شريعت است، و از اين رو اختلافى ميان فلاسفه و عالمان شريعت نمىبيند (نك: الفصل، 75/1). اما از سوى ديگر، ابن حزم فلسفه را براى «اصلاح نفس» كافى نمىشمارد، زيرا به گفتۀ او «اصلاح اخلاق نفس به وسيلۀ فلسفه بدون نبوت، البته ممكن نيست، زيرا فرمانبردارى از غير آفريننده الزامآور نيست» و نيز مىگويد «برترين دانشها آن است كه به رستگارى در جهان جاودانگى و فوز در سراى ماندگارى برساند» («رسالة التوقيف»، 47/1، 62). |
ویرایش