۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ن(' به 'ن (') |
جز (جایگزینی متن - 'ى(' به 'ى (') |
||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
بخش دوم، در باره اتحاد عاقل و معقول است(بو على، در اين نمط، اتحاد مزبور را به شدت انكار كرده و بر اساس يكى از احتمالات داراى مؤيدى كه شارح ذكر فرموده، مراد وى از انكار اتحاد، انكار اتحاد عاقل و معقول به حسب ماهيت است، نه به حسب وجود). اين بخش، مشتمل بر مسائل زير است: ابطال اتحاد معقولها، ابطال اتحاد نفس با عقل فعال، گزارشى در باره فرفوريوس مشايى و كتاب او در مورد اتحاد عاقل و معقول، ابطال اتحاد دو شىء به نحو كلى، تقرر معقول در ذات عاقل. | بخش دوم، در باره اتحاد عاقل و معقول است(بو على، در اين نمط، اتحاد مزبور را به شدت انكار كرده و بر اساس يكى از احتمالات داراى مؤيدى كه شارح ذكر فرموده، مراد وى از انكار اتحاد، انكار اتحاد عاقل و معقول به حسب ماهيت است، نه به حسب وجود). اين بخش، مشتمل بر مسائل زير است: ابطال اتحاد معقولها، ابطال اتحاد نفس با عقل فعال، گزارشى در باره فرفوريوس مشايى و كتاب او در مورد اتحاد عاقل و معقول، ابطال اتحاد دو شىء به نحو كلى، تقرر معقول در ذات عاقل. | ||
بخش سوم، در باره علم واجب است. اين بخش، شامل مطالب زير است: تقسيم علم به فعلى و انفعالى(به تعبير بو على: علم مستفاد از صور خارجى و علم سابق بر وجود خارجى)، تقسيم هر يك از دو علم مزبور به ما بالذات و ما بالغير، تعقل واجب الوجود ذات خود را بالذات و احاطه علمى تام وى بر همه موجودات ديگر، اقسام ادراك(تخيل، توهم و تعقل)، اقسام مدرِك(فاعل و منفعل)، اقسام مدرَك(معقول و مدرَك منغمس در ماده)، برترى واجب الوجود ادراكا و مدرِكا و مدرَكا(چرا كه ادراكش، عقلى و ذاتش، فاعل و مدرَكش، معقول است)، اشكال بر«محال دانستن اتحاد عاقل و معقول از سويى و تعقل واجب الوجود تمام چيزها را از سوى ديگر» و پاسخ آن (اشكال: لزوم تقرر و ارتسام همه صورتهاى عقلى اشيا در ذات واجب و در نتيجه لزوم كثرت و ناسازگارى با توحيد ذات. پاسخ: تأخر صورتهاى عقلى از مرتبه ذات و از لوازم ذات بودن و كثرت طولى داشتن آنها)، تعقل واجب الوجود اشياى جزيى را بهگونه تعقل كليات(چرا كه علم او به جزييات از راه علل و اسباب است، نه از راه انفعال و تأثر او از جزييات)، اقسام صفات(اضافى محض، حقيقى محض، حقيقى ذات اضافهاى كه به تغيير مضاف اليه، تغيير مىكند و حقيقى ذات اضافهاى كه به تغيير مضاف اليه، تغيير نمىكند)، بحث در باره صفات اضافى محض و صفات حقيقى ذات اضافه و فرق ميان آنها، ازلى و ابدى بودن علم واجب به جزييات و تفسير عنايت. | بخش سوم، در باره علم واجب است. اين بخش، شامل مطالب زير است: تقسيم علم به فعلى و انفعالى (به تعبير بو على: علم مستفاد از صور خارجى و علم سابق بر وجود خارجى)، تقسيم هر يك از دو علم مزبور به ما بالذات و ما بالغير، تعقل واجب الوجود ذات خود را بالذات و احاطه علمى تام وى بر همه موجودات ديگر، اقسام ادراك(تخيل، توهم و تعقل)، اقسام مدرِك(فاعل و منفعل)، اقسام مدرَك(معقول و مدرَك منغمس در ماده)، برترى واجب الوجود ادراكا و مدرِكا و مدرَكا(چرا كه ادراكش، عقلى و ذاتش، فاعل و مدرَكش، معقول است)، اشكال بر«محال دانستن اتحاد عاقل و معقول از سويى و تعقل واجب الوجود تمام چيزها را از سوى ديگر» و پاسخ آن (اشكال: لزوم تقرر و ارتسام همه صورتهاى عقلى اشيا در ذات واجب و در نتيجه لزوم كثرت و ناسازگارى با توحيد ذات. پاسخ: تأخر صورتهاى عقلى از مرتبه ذات و از لوازم ذات بودن و كثرت طولى داشتن آنها)، تعقل واجب الوجود اشياى جزيى را بهگونه تعقل كليات(چرا كه علم او به جزييات از راه علل و اسباب است، نه از راه انفعال و تأثر او از جزييات)، اقسام صفات(اضافى محض، حقيقى محض، حقيقى ذات اضافهاى كه به تغيير مضاف اليه، تغيير مىكند و حقيقى ذات اضافهاى كه به تغيير مضاف اليه، تغيير نمىكند)، بحث در باره صفات اضافى محض و صفات حقيقى ذات اضافه و فرق ميان آنها، ازلى و ابدى بودن علم واجب به جزييات و تفسير عنايت. | ||
بخش چهارم، در باره كيفيت دخول شر در قضاى الهى است و مشتمل بر اين مباحث مىباشد: حقيقى بودن يا نسبى بودن شر، غلبه داشتن خير بر شر در مورد همه مخلوقات عالم، نوع واحد نبودن سعادت اخروى و داراى اقسام و مراتب بودن آن، پاسخ به اين سؤال كه چرا خداوند مخلوقات عالم طبيعت را بهگونهاى نيافريده است كه شر نادر هم بر وجود آنها مترتب نشود؟ پاسخ به اين سؤال كه اگر آنچه از انسان صادر مىشود مطابق قضا و قدر الهى است، پس چرا انسان در برابر اعمال زشت خود گرفتار كيفر مىشود؟ | بخش چهارم، در باره كيفيت دخول شر در قضاى الهى است و مشتمل بر اين مباحث مىباشد: حقيقى بودن يا نسبى بودن شر، غلبه داشتن خير بر شر در مورد همه مخلوقات عالم، نوع واحد نبودن سعادت اخروى و داراى اقسام و مراتب بودن آن، پاسخ به اين سؤال كه چرا خداوند مخلوقات عالم طبيعت را بهگونهاى نيافريده است كه شر نادر هم بر وجود آنها مترتب نشود؟ پاسخ به اين سؤال كه اگر آنچه از انسان صادر مىشود مطابق قضا و قدر الهى است، پس چرا انسان در برابر اعمال زشت خود گرفتار كيفر مىشود؟ |
ویرایش