۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد') |
جز (جایگزینی متن - 'ميرزاى شيرازى' به 'ميرزاى شيرازى ') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
بنا بر اين، نويسنده يكى از عوامل خيزش مشروطيت و فراگيرى انديشههاى اصلاحطلبى را، كوششهاى سيد جمال مىشمرَد و به مجلات المنار و ضياء الخافقين اشاره مىكند كه به همت او در اروپا چاپ مىشد. اين رسانههاى مكتوب، از ابزارهاى سيّد براى گسترش انديشههايش بود. سيد محمّد رشيد، سردبير المنار، سه سند مهم به قلم سيد جمال الدين منتشر كرده است كه آشكارا ماهيت و تأثير گذارى سيد را در روند رخدادهاى ايران نشان مىدهد. | بنا بر اين، نويسنده يكى از عوامل خيزش مشروطيت و فراگيرى انديشههاى اصلاحطلبى را، كوششهاى سيد جمال مىشمرَد و به مجلات المنار و ضياء الخافقين اشاره مىكند كه به همت او در اروپا چاپ مىشد. اين رسانههاى مكتوب، از ابزارهاى سيّد براى گسترش انديشههايش بود. سيد محمّد رشيد، سردبير المنار، سه سند مهم به قلم سيد جمال الدين منتشر كرده است كه آشكارا ماهيت و تأثير گذارى سيد را در روند رخدادهاى ايران نشان مىدهد. | ||
از ميان اين سه سند، وى به نامه سيد به ميرزاى شيرازى در سامرا اشاره مىكند و به بررسىاش مىپردازد. به گفته براون، اين نامه، آن روحانى بزرگ را به كارى در زمينه امتياز تنباكو واداشت و موجب شد كه نخستين گام براى همبستگى روحانيان قدرتمند ايران با حزب مردمى يا ملّىگرا برداشته شود. | از ميان اين سه سند، وى به نامه سيد به [[شیرازی، محمد تقی بن محبعلی|ميرزاى شيرازى]] در سامرا اشاره مىكند و به بررسىاش مىپردازد. به گفته براون، اين نامه، آن روحانى بزرگ را به كارى در زمينه امتياز تنباكو واداشت و موجب شد كه نخستين گام براى همبستگى روحانيان قدرتمند ايران با حزب مردمى يا ملّىگرا برداشته شود. | ||
او در فصل دوم، به سفرهاى ناصر الدين شاه به اروپا و قراردادهاى او با برخى از شركتهاى خارجى مىپردازد و از اختلافها و استعفاهايى سخن مىگويد كه در دستگاه حكومتى او رخ مىداد. نويسنده با آوردن گزارشهايى در باره مطالبى از روزنامه قانون كه به همت ملكم خان در لندن منتشر مىشد، جزييات مسئله قرارداد امتياز تنباكو را بازگو مىكند. بر پايه اين قرارداد (هشتم مارس 1890)، امتياز تنباكو، ضبط و مهار كامل توليد، فروش و صدور كلّ تنباكوى ايران، به مدت پنجاه سال به انگليسىها داده شد. نويسنده، سفرها و هزينههاى گزاف شاه و قرارداد او را با شركتهاى خارجى، سبب انگيزش مردم در برابر حاكميت مىداند و از سويى بر تأثير آمدن بسيارى از خارجيان به ايران از طريق اين شركتها تأكيد مىكند. وى همچنين به تأثير گذارى روحانيان و برخى از روشنفكران در آگاه كردن مردم اشاره مىكند: در آغاز دسامبر 1891، نامهاى از حاجى ميرزاى | او در فصل دوم، به سفرهاى ناصر الدين شاه به اروپا و قراردادهاى او با برخى از شركتهاى خارجى مىپردازد و از اختلافها و استعفاهايى سخن مىگويد كه در دستگاه حكومتى او رخ مىداد. نويسنده با آوردن گزارشهايى در باره مطالبى از روزنامه قانون كه به همت ملكم خان در لندن منتشر مىشد، جزييات مسئله قرارداد امتياز تنباكو را بازگو مىكند. بر پايه اين قرارداد (هشتم مارس 1890)، امتياز تنباكو، ضبط و مهار كامل توليد، فروش و صدور كلّ تنباكوى ايران، به مدت پنجاه سال به انگليسىها داده شد. نويسنده، سفرها و هزينههاى گزاف شاه و قرارداد او را با شركتهاى خارجى، سبب انگيزش مردم در برابر حاكميت مىداند و از سويى بر تأثير آمدن بسيارى از خارجيان به ايران از طريق اين شركتها تأكيد مىكند. وى همچنين به تأثير گذارى روحانيان و برخى از روشنفكران در آگاه كردن مردم اشاره مىكند: در آغاز دسامبر 1891، نامهاى از حاجى [[شیرازی، محمد تقی بن محبعلی|ميرزاى شيرازى]] ، «مجتهد سامره» رسيد كه در آن مردم را تا لغو امتياز، به تحريم استعمال تنباكو فراخوانده بود. اين ضربه ماهرانه و خردمندانه كه بىهيچ شورش عملى، امتياز انحصار كالاى تحريم شده را بىارزش ساخت و وفادارى و خويشتندارى مردمى كه فرمان اين رهبر روحانى را گردن نهادند، از ديد براون قدرتى وصفناشدنى است. | ||
اينكه ميرزا رضا کرمانى، ناصر الدين شاه را در آرامگاه شاه عبدالعظيم كشت (ذى القعده 1313 / مه 1896) و ماجراى زندانى شدن و صورت استنطاق و جوابها و اعترافهاى وى، از مطالب فصل سوم كتاب است. قتل ناصر الدين شاه، نخست در روزنامهها به بابيّه نسبت داده شده بود كه از ديد نويسنده، نسبتى نادرست است و با نظريه و اخلاق و سياست بابيان ناسازگار مىنمايد. او اين نسبت دادن را به روحانيان منسوب مىكند و مىافزايد آنان همواره مىكوشند دشمنان خود را بدين چيزها متّهم كنند. | اينكه ميرزا رضا کرمانى، ناصر الدين شاه را در آرامگاه شاه عبدالعظيم كشت (ذى القعده 1313 / مه 1896) و ماجراى زندانى شدن و صورت استنطاق و جوابها و اعترافهاى وى، از مطالب فصل سوم كتاب است. قتل ناصر الدين شاه، نخست در روزنامهها به بابيّه نسبت داده شده بود كه از ديد نويسنده، نسبتى نادرست است و با نظريه و اخلاق و سياست بابيان ناسازگار مىنمايد. او اين نسبت دادن را به روحانيان منسوب مىكند و مىافزايد آنان همواره مىكوشند دشمنان خود را بدين چيزها متّهم كنند. |
ویرایش