پرش به محتوا

جامی، عبدالرحمن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'و«' به 'و «'
جز (جایگزینی متن - '[[ ' به '[[')
جز (جایگزینی متن - 'و«' به 'و «')
خط ۵۱: خط ۵۱:
استاد معنوى و مرشد جامى سعد الدين كاشغرى(ف 860)بوده،كه با دو واسطه مريد مؤسس طريقه نقشبندى خواجه بهاء الدين محمد بن محمد نقشبند بخارى (ف 791)بوده است. به قول لارى جامى ابتدا خواجه سعد الدين را در واقعه‌اى ديده بوده و سپس به خدمت او رسيده و به فقر مشرف شده است. هنگامى كه جامى به صحبت خواجه رسيده او گفته بوده است،«شاهبازى به چنگ ما افتاده». اين مى‌رساند كه در همان بدايت كار استعداد معنوى جامى در نظر حقيقت بين خواجه كاملا مشهود بوده است.ظاهرا جامى در ابتدا شش ماه در خلوت نشسته،زيرا همانطور كه رسم صوفيان است مريد در بدو امر به «چله»يا خلوت چهل روزه(و گاهى كمتر و گاهى بيشتر از چهل روز)مى‌نشيند تا تعلق او به دنيا و عادتهاى ديرين خود قطع شود و زندگى تازه‌اى را آغاز كند.
استاد معنوى و مرشد جامى سعد الدين كاشغرى(ف 860)بوده،كه با دو واسطه مريد مؤسس طريقه نقشبندى خواجه بهاء الدين محمد بن محمد نقشبند بخارى (ف 791)بوده است. به قول لارى جامى ابتدا خواجه سعد الدين را در واقعه‌اى ديده بوده و سپس به خدمت او رسيده و به فقر مشرف شده است. هنگامى كه جامى به صحبت خواجه رسيده او گفته بوده است،«شاهبازى به چنگ ما افتاده». اين مى‌رساند كه در همان بدايت كار استعداد معنوى جامى در نظر حقيقت بين خواجه كاملا مشهود بوده است.ظاهرا جامى در ابتدا شش ماه در خلوت نشسته،زيرا همانطور كه رسم صوفيان است مريد در بدو امر به «چله»يا خلوت چهل روزه(و گاهى كمتر و گاهى بيشتر از چهل روز)مى‌نشيند تا تعلق او به دنيا و عادتهاى ديرين خود قطع شود و زندگى تازه‌اى را آغاز كند.


در كتاب جامى از«استادان معنوى جامى»سخن رفته است‌ص 66-76، و همانطور كه استاد حكمت تصريح كرده است جامى در طول عمر خود نسبت به دو نفر از بزرگان مشايخ نقشبندى ارادت تمام داشته است.يكى از آنان خواجه سعد الدين است،كه نام وى قبلا ذكر شد، و ديگرى خواجه نصير الدين عبيد الله-معروف به خواجه احرار(م 895)-كه جامى به اسم او مثنوى تحفة الاحرار را سروده است و همه جا از او به عنوان استاد و«مخدوم»خود ياد مى‌كند. ليكن تا آنجا كه بر نگارنده معلوم است هيچ كس تا كنون ارتباط اين دو مرشد را با يكديگر شرح نداده است.اين امر را خود جامى در نفحات الانس روشن مى‌كند:پس از ذكر سال وفات خواجه سعد الدين مى‌گويد،«امروز مظهر آيات و مجمع كرامات و ولايات طبقه خواجگان و رابطه التيام و واسطه انتظام سلسله شريفه ايشان قدس الله تعالى اسرارهم حضرت خواجه(يعنى عبيد الله)و مخلصان و نيازمندان ايشان‌اند». از اين عبارت معلوم مى‌شود كه در حدود سال 883(سال تحرير كتاب نفحات الانس)مرشد طريقه نقشبندى و جانشين خواجه سعد الدين خواجه احرار بوده است.
در كتاب جامى از«استادان معنوى جامى»سخن رفته است‌ص 66-76، و همانطور كه استاد حكمت تصريح كرده است جامى در طول عمر خود نسبت به دو نفر از بزرگان مشايخ نقشبندى ارادت تمام داشته است.يكى از آنان خواجه سعد الدين است،كه نام وى قبلا ذكر شد، و ديگرى خواجه نصير الدين عبيد الله-معروف به خواجه احرار(م 895)-كه جامى به اسم او مثنوى تحفة الاحرار را سروده است و همه جا از او به عنوان استاد و «مخدوم»خود ياد مى‌كند. ليكن تا آنجا كه بر نگارنده معلوم است هيچ كس تا كنون ارتباط اين دو مرشد را با يكديگر شرح نداده است.اين امر را خود جامى در نفحات الانس روشن مى‌كند:پس از ذكر سال وفات خواجه سعد الدين مى‌گويد،«امروز مظهر آيات و مجمع كرامات و ولايات طبقه خواجگان و رابطه التيام و واسطه انتظام سلسله شريفه ايشان قدس الله تعالى اسرارهم حضرت خواجه(يعنى عبيد الله)و مخلصان و نيازمندان ايشان‌اند». از اين عبارت معلوم مى‌شود كه در حدود سال 883(سال تحرير كتاب نفحات الانس)مرشد طريقه نقشبندى و جانشين خواجه سعد الدين خواجه احرار بوده است.


در جاى ديگر در نفحات الانس ضمن شرح حال شيخ سعد الدين سعيد فرغانى جامى از كتاب او به اسم مناهج العباد الى المعاد،كه آن«ما لا بد هر طالب و مريد است»، درباره انواع انتساب مريدان به مشايخ نقل قول مى‌كند.از اينجا مى‌توانيم نتيجه بگيريم كه انتساب جامى به خواجه سعد الدين از نوع«خرقه ارادت گرفتن»بوده است، «كه آن را جز از يك شيخ ستدن روا نباشد».و اين نوع معمولا با نوع ديگر انتساب، يعنى«تلقين ذكر»، توأم است.و انتساب او به خواجه احرار از نوع سومى بوده،يعنى «به صحبت و خدمت و تأدب به آن»،زيرا«در نسبت خرقه ارادت و نسبت تلقين ذكر از دو شيخ گرفتن مذموم است، اما در نسبت صحبت محمود است،ليكن به شرط اجازت يا فوت شيخ اول».
در جاى ديگر در نفحات الانس ضمن شرح حال شيخ سعد الدين سعيد فرغانى جامى از كتاب او به اسم مناهج العباد الى المعاد،كه آن«ما لا بد هر طالب و مريد است»، درباره انواع انتساب مريدان به مشايخ نقل قول مى‌كند.از اينجا مى‌توانيم نتيجه بگيريم كه انتساب جامى به خواجه سعد الدين از نوع«خرقه ارادت گرفتن»بوده است، «كه آن را جز از يك شيخ ستدن روا نباشد».و اين نوع معمولا با نوع ديگر انتساب، يعنى«تلقين ذكر»، توأم است.و انتساب او به خواجه احرار از نوع سومى بوده،يعنى «به صحبت و خدمت و تأدب به آن»،زيرا«در نسبت خرقه ارادت و نسبت تلقين ذكر از دو شيخ گرفتن مذموم است، اما در نسبت صحبت محمود است،ليكن به شرط اجازت يا فوت شيخ اول».
خط ۷۷: خط ۷۷:
آثار جامى را استاد حكمت در كتاب جامى براى اولين بار در دوران معاصر با دقت بر شمرده است، و فهرست ايشان اساس همه كارهاى بعدى است.از روى اين فهرست آقاى مدرس گيلانى در مقدمه مثنوى هفت اورنگ و آقاى هاشم رضى در مقدمه ديوان كامل جامى هر يك فهرست جداگانه‌اى تهيه كرده‌اند.ولى هر كدام از اين سه فهرست به عللى ناقص است، و با اينكه نگارنده اين سطور فقط تا حدى درباره آثار جامى تحقيق كرده است،لازم مى‌بيند كه براى بار سوم فهرست آثارى كه استاد حكمت آورده است تصحيح كند.علاوه بر اين،چون هر يك از اين فهرستها بدون اتخاذ روش خاصى تهيه شده است،چنانكه نه مطابق تاريخ تأليف است و نه موضوع و نه حتى تنظيم الفبائى،لذا تقسيم بندى موضوعى اين آثار بى‌فايده نيست.در اينجا لازم به تذكر است كه به علت فقدان مآخذ حل بعضى از مسائل-مانند انتساب برخى از كتب مشكوك به جامى-براى نگارنده اين سطور ميسر نبود.اميد است كه در آينده محققان اين كار را به انجام رسانند.
آثار جامى را استاد حكمت در كتاب جامى براى اولين بار در دوران معاصر با دقت بر شمرده است، و فهرست ايشان اساس همه كارهاى بعدى است.از روى اين فهرست آقاى مدرس گيلانى در مقدمه مثنوى هفت اورنگ و آقاى هاشم رضى در مقدمه ديوان كامل جامى هر يك فهرست جداگانه‌اى تهيه كرده‌اند.ولى هر كدام از اين سه فهرست به عللى ناقص است، و با اينكه نگارنده اين سطور فقط تا حدى درباره آثار جامى تحقيق كرده است،لازم مى‌بيند كه براى بار سوم فهرست آثارى كه استاد حكمت آورده است تصحيح كند.علاوه بر اين،چون هر يك از اين فهرستها بدون اتخاذ روش خاصى تهيه شده است،چنانكه نه مطابق تاريخ تأليف است و نه موضوع و نه حتى تنظيم الفبائى،لذا تقسيم بندى موضوعى اين آثار بى‌فايده نيست.در اينجا لازم به تذكر است كه به علت فقدان مآخذ حل بعضى از مسائل-مانند انتساب برخى از كتب مشكوك به جامى-براى نگارنده اين سطور ميسر نبود.اميد است كه در آينده محققان اين كار را به انجام رسانند.


اساس كار استاد حكمت فهرستى بوده است از چهل و پنج اثر جامى كه سام ميرزاى صفوى در تحفه سامى آورده است، و«اين جامعترين فهرستى است از مؤلفات جامى كه در كتب تذكره قريب به زمان او ثبت شده است».كتاب جامى،ص 162 تكمله عبدالغفور لارى،كه به قول استاد حكمت«البته معتبرتر از تحفه سامى است»،دو رساله را به فهرست سام ميرزا اضافه مى‌كند.نويسندگان متأخر تدريجا آثار ديگرى را به جامى نسبت داده‌اند، و در زمان حاضر نيز آثار متعددى به فهرست كتابهاى جامى اضافه شده است.اين امر ظاهرا نتيجه شتابزدگى فهرست نويسانى است كه به مجرد اينكه اسم جامى را پشت جلد يك نسخه خطى مى‌بينند در كتابهاى خود آنرا به نام جامى ضبط مى‌كنند.شايد به اين دليل است كه در كتابهائى مانند فهرست نسخه‌هاى خطى فارسى از آقاى منزوى كتابهاى زيادى به جامى نسبت داده شده است كه در فهرستهاى قديم نيست.البته در اين زمينه مشكلى ديگر نيز وجود دارد، و آن اين است كه هر كتاب و رساله جامى معمولا دو و گاهى چند اسم دارد.در نتيجه در همان فهرست نسخه‌هاى خطى فارسى ملاحظه مى‌شود كه در بعضى از موارد يك اثر با دو يا چند اسم در دو يا چند جاى آن كتاب آمده است. بديهى است كه اين مشكل در بيشتر فهرستها وجود دارد.بنابر اين در فهرست زير سعى شده است كه نامهاى مختلف هر رساله و نيز آغاز و انجام پاره‌اى از آنها نوشته شود تا جلوى اين نوع تكرارها گرفته شود.به هر تقدير گمان مى‌رود كه فهرست زير تمام آثار مهم جامى را در بر گيرد.كتابهاى ديگرى كه اسم آنها در منابع مختلف آمده است به احتمال قوى يا از جامى نيست يا تكرار همين رسائل فهرست ماست با نامهاى ديگر.
اساس كار استاد حكمت فهرستى بوده است از چهل و پنج اثر جامى كه سام ميرزاى صفوى در تحفه سامى آورده است، و «اين جامعترين فهرستى است از مؤلفات جامى كه در كتب تذكره قريب به زمان او ثبت شده است».كتاب جامى،ص 162 تكمله عبدالغفور لارى،كه به قول استاد حكمت«البته معتبرتر از تحفه سامى است»،دو رساله را به فهرست سام ميرزا اضافه مى‌كند.نويسندگان متأخر تدريجا آثار ديگرى را به جامى نسبت داده‌اند، و در زمان حاضر نيز آثار متعددى به فهرست كتابهاى جامى اضافه شده است.اين امر ظاهرا نتيجه شتابزدگى فهرست نويسانى است كه به مجرد اينكه اسم جامى را پشت جلد يك نسخه خطى مى‌بينند در كتابهاى خود آنرا به نام جامى ضبط مى‌كنند.شايد به اين دليل است كه در كتابهائى مانند فهرست نسخه‌هاى خطى فارسى از آقاى منزوى كتابهاى زيادى به جامى نسبت داده شده است كه در فهرستهاى قديم نيست.البته در اين زمينه مشكلى ديگر نيز وجود دارد، و آن اين است كه هر كتاب و رساله جامى معمولا دو و گاهى چند اسم دارد.در نتيجه در همان فهرست نسخه‌هاى خطى فارسى ملاحظه مى‌شود كه در بعضى از موارد يك اثر با دو يا چند اسم در دو يا چند جاى آن كتاب آمده است. بديهى است كه اين مشكل در بيشتر فهرستها وجود دارد.بنابر اين در فهرست زير سعى شده است كه نامهاى مختلف هر رساله و نيز آغاز و انجام پاره‌اى از آنها نوشته شود تا جلوى اين نوع تكرارها گرفته شود.به هر تقدير گمان مى‌رود كه فهرست زير تمام آثار مهم جامى را در بر گيرد.كتابهاى ديگرى كه اسم آنها در منابع مختلف آمده است به احتمال قوى يا از جامى نيست يا تكرار همين رسائل فهرست ماست با نامهاى ديگر.


در اين فهرست نخست اسم يا اسمهاى هر كتاب ذكر مى‌شود، سپس تاريخ تأليف آن اگر معلوم باشد، سپس تعداد صفحات چاپ شده آن اگر چاپ شده باشد، و اگر نه، تعداد تخمينى صفحه‌ها در صورتى كه به زيور طبع آراسته شود، و سپس توضيحات مختصر درباره موضوع آن.سرانجام در بين الهلالين شماره هر اثر در فهرست استاد حكمت(جامى،ص 161-162)،آقاى مدرس گيلانى(هفت اورنگ، ص نوزده-سى و چهارم)و آقاى هاشم رضى(ديوان كامل جامى، مقدمه،ص 293- 300)داده خواهد شد.هرگاه كتابى به زبان عربى باشد تصريح خواهد شد، و هرگاه تصريح نشده باشد آن كتاب به زبان فارسى است.در پاورقيها سعى شده است كه بعضى از جزئيات طبع اين آثار داده شود، منتها به چاپهاى معروف و يا چاپهائى كه نگارنده ديده است اكتفا شده است، و قصد آن نبود كه تمام چاپهاى مختلف هر اثر قيد شود.
در اين فهرست نخست اسم يا اسمهاى هر كتاب ذكر مى‌شود، سپس تاريخ تأليف آن اگر معلوم باشد، سپس تعداد صفحات چاپ شده آن اگر چاپ شده باشد، و اگر نه، تعداد تخمينى صفحه‌ها در صورتى كه به زيور طبع آراسته شود، و سپس توضيحات مختصر درباره موضوع آن.سرانجام در بين الهلالين شماره هر اثر در فهرست استاد حكمت(جامى،ص 161-162)،آقاى مدرس گيلانى(هفت اورنگ، ص نوزده-سى و چهارم)و آقاى هاشم رضى(ديوان كامل جامى، مقدمه،ص 293- 300)داده خواهد شد.هرگاه كتابى به زبان عربى باشد تصريح خواهد شد، و هرگاه تصريح نشده باشد آن كتاب به زبان فارسى است.در پاورقيها سعى شده است كه بعضى از جزئيات طبع اين آثار داده شود، منتها به چاپهاى معروف و يا چاپهائى كه نگارنده ديده است اكتفا شده است، و قصد آن نبود كه تمام چاپهاى مختلف هر اثر قيد شود.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش