۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
#:این جمع و تألیف به جهت اشتمال بر نفحات انفاس طیبه مشایخ که از حظایر قدس رسیده، و بر مشامّ جان مشتاقان محاضر انس وزیده، مسمّی میگردد به نفحات الأنس من حضرات القدس...»<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص1-2</ref>. | #:این جمع و تألیف به جهت اشتمال بر نفحات انفاس طیبه مشایخ که از حظایر قدس رسیده، و بر مشامّ جان مشتاقان محاضر انس وزیده، مسمّی میگردد به نفحات الأنس من حضرات القدس...»<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص1-2</ref>. | ||
#ابوهاشم صوفی(قده)، به کنیت مشهور است. شیخ بوده به شام و در اصل کوفی است و با سفیان ثوری معاصر بوده و مات سفیان الثوری - رحمه اللّه - بالبصرة سنة إحدی و ستین و مائة. | #ابوهاشم صوفی(قده)، به کنیت مشهور است. شیخ بوده به شام و در اصل کوفی است و با سفیان ثوری معاصر بوده و مات سفیان الثوری - رحمه اللّه - بالبصرة سنة إحدی و ستین و مائة. | ||
و سفیان ثوری گوید: «لو لا أبوهاشم الصّوفی ما عرفت دقیق الرّیاء» و هم وی گوید: «من ندانستم که صوفی چه بود تا بوهاشم صوفی را ندیدم» و پیش از وی بزرگان بودند در زهد و ورع و معاملت نیکو، در طریق توکل و طریق محبّت، لیکن اول کسی که وی را صوفی خواندند وی بود و پیش از وی کسی را به این نام نخوانده بودند...<ref>ر.ک: همان، ص35-36</ref>. | #:و سفیان ثوری گوید: «لو لا أبوهاشم الصّوفی ما عرفت دقیق الرّیاء» و هم وی گوید: «من ندانستم که صوفی چه بود تا بوهاشم صوفی را ندیدم» و پیش از وی بزرگان بودند در زهد و ورع و معاملت نیکو، در طریق توکل و طریق محبّت، لیکن اول کسی که وی را صوفی خواندند وی بود و پیش از وی کسی را به این نام نخوانده بودند...<ref>ر.ک: همان، ص35-36</ref>. | ||
#رابعه عدویه(ره) وی از اهل بصره بود. سفیان ثوری(رض) از وی مسائل میپرسید و به وی میرفت و به موعظت و دعای وی رغبت مینمود. روزی سفیان بر وی درآمد و دست برآورد و گفت: «اللّهم إنّی أسألک السّلامة». رابعه بگریست. سفیان پرسید که: «چه میگریاند تو را»؟ گفت: «تو مرا به معرض گریه درآوردی». سفیان گفت: «چون»؟ گفت: «ندانسته ای که سلامت از دنیا در ترک او است و تو به آن آلوده ای»؟...<ref>ر.ک: همان، ص716-717</ref>. | #رابعه عدویه(ره) وی از اهل بصره بود. سفیان ثوری(رض) از وی مسائل میپرسید و به وی میرفت و به موعظت و دعای وی رغبت مینمود. روزی سفیان بر وی درآمد و دست برآورد و گفت: «اللّهم إنّی أسألک السّلامة». رابعه بگریست. سفیان پرسید که: «چه میگریاند تو را»؟ گفت: «تو مرا به معرض گریه درآوردی». سفیان گفت: «چون»؟ گفت: «ندانسته ای که سلامت از دنیا در ترک او است و تو به آن آلوده ای»؟...<ref>ر.ک: همان، ص716-717</ref>. | ||
#نویسنده، تصریح کرده که اثر حاضر را در تاریخ 883 به پایان برده است: | #نویسنده، تصریح کرده که اثر حاضر را در تاریخ 883 به پایان برده است: |
ویرایش