۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
و)- آخرين امتياز و مهمترين ويژگى كتاب اين است كه: نويسنده آن از شيعيان و شاگردان خاص [[امام جعفر صادق(ع)]] بوده و حضرتش نسبت به او عنايت و توجه خاصى داشته كه اين امر قابل توجه است و اعتبار كتاب را دوچندان مىكند <ref>ميرشريفى، سيدعلى، ص21</ref>. | و)- آخرين امتياز و مهمترين ويژگى كتاب اين است كه: نويسنده آن از شيعيان و شاگردان خاص [[امام جعفر صادق(ع)]] بوده و حضرتش نسبت به او عنايت و توجه خاصى داشته كه اين امر قابل توجه است و اعتبار كتاب را دوچندان مىكند <ref>ميرشريفى، سيدعلى، ص21</ref>. | ||
علما و دانشمندان، كتاب الأصنام را در طول اعصار و قرون متمادى، يگانه منبع و ماخذ خود، درباره تاريخ عرب قبل از اسلام قرار دادند و آن كتاب يكتا مصدر كارشان بود و - به حدى به اين اثر اهتمام مىورزيدند كه آن را درس مىدادند و درس مىخواندند، كلماتش را تحرير و رواياتش را ضبط مىكردند - و حواشى و شروحى بر آن نگاشتند. بزرگانى همچون محمد بن سعد مؤلف «طبقات الكبرى»، احمد بلاذرى نويسنده «[[فتوح البلدان]]»، محمد بن جرير طبرى نگارنده «تاريخ الأمم و الملوك»، مسعودى صاحب «مروج الذهب»، يعقوبى مصنف «تاريخ يعقوبى» و... همه از هشام، مطلب نقل كردهاند و آثار او را مورد اعتنا و اطمينان قرار دادند و همچنين [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، ابن انبارى، ابن عبدربّه، [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]]، [[خطيب بغدادى]] و [[بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر|عبدالقادر بغدادى]] ، هشام كلبى را ثقه دانسته و از او مطالب گوناگونى نقل كردهاند <ref>همان، ص22</ref>. | علما و دانشمندان، كتاب الأصنام را در طول اعصار و قرون متمادى، يگانه منبع و ماخذ خود، درباره تاريخ عرب قبل از اسلام قرار دادند و آن كتاب يكتا مصدر كارشان بود و - به حدى به اين اثر اهتمام مىورزيدند كه آن را درس مىدادند و درس مىخواندند، كلماتش را تحرير و رواياتش را ضبط مىكردند - و حواشى و شروحى بر آن نگاشتند. بزرگانى همچون محمد بن سعد مؤلف «طبقات الكبرى»، احمد بلاذرى نويسنده «[[فتوح البلدان]]»، محمد بن جرير طبرى نگارنده «تاريخ الأمم و الملوك»، مسعودى صاحب «مروج الذهب»، يعقوبى مصنف «تاريخ يعقوبى» و... همه از هشام، مطلب نقل كردهاند و آثار او را مورد اعتنا و اطمينان قرار دادند و همچنين [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، ابن انبارى، ابن عبدربّه، [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]]، [[خطيب بغدادى]] و [[بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر|عبدالقادر بغدادى]]، هشام كلبى را ثقه دانسته و از او مطالب گوناگونى نقل كردهاند <ref>همان، ص22</ref>. | ||
البته ناگفته نماند، افراد بسيار معدودى، علىرغم آنكه هشام را سرآمد دانشمندان و بزرگان علم قلمداد كردهاند و حتى براى او تعابيرى مانند«علامه»، «نسابه» و «حافظ» و... به كار بردهاند، ليكن او را بهعنوان «متروك الحديث» معرفى كردهاند و بهتصريح خودشان اين امر ناشى از تشيع هشام بوده است. آرى، بودند افراد متعصب و لجوجى كه به صرف اينكه كسى واقعيات و حقايق تاريخى را نقل مىكرد و از آن عظمت و بزرگى اهلبيت(ع) استفاده مىشد، به او نسبت «رفض» مىدادند و سخنانش را نمىپذيرفتند و به عقيده بسيارى، اين نهتنها عيب مؤلف محسوب نمىشود، بلكه از افتخارات اوست <ref>ر.ك: همان</ref>. | البته ناگفته نماند، افراد بسيار معدودى، علىرغم آنكه هشام را سرآمد دانشمندان و بزرگان علم قلمداد كردهاند و حتى براى او تعابيرى مانند«علامه»، «نسابه» و «حافظ» و... به كار بردهاند، ليكن او را بهعنوان «متروك الحديث» معرفى كردهاند و بهتصريح خودشان اين امر ناشى از تشيع هشام بوده است. آرى، بودند افراد متعصب و لجوجى كه به صرف اينكه كسى واقعيات و حقايق تاريخى را نقل مىكرد و از آن عظمت و بزرگى اهلبيت(ع) استفاده مىشد، به او نسبت «رفض» مىدادند و سخنانش را نمىپذيرفتند و به عقيده بسيارى، اين نهتنها عيب مؤلف محسوب نمىشود، بلكه از افتخارات اوست <ref>ر.ك: همان</ref>. |
ویرایش