۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ه«' به 'ه «') |
جز (جایگزینی متن - '،ا' به '، ا') |
||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
البته در آثار رودكى و كليله و دمنه منظوم او كه منظومهاى حكمى و اخلاقى بوده است و در نوشتههاى بازمانده از شاعران معاصر وى(سده چهارم هجرى)، مانند شهيد بلخى، مصعبى، دقيقى و ابوالفتح بستى، قطعههاى كوتاه و بلندى با درونمايه وعظ و حكمت ديده مىشود و بهويژه ابوشكور بلخى كه بيتهايى از«آفريننامه» وى در دست هست، چنين درونمايهاى ديده مىشود. حتى«شاهنامه» فردوسى كه اثرى حماسى به شمار مىرود، از نصيحت و موعظه پر است. | البته در آثار رودكى و كليله و دمنه منظوم او كه منظومهاى حكمى و اخلاقى بوده است و در نوشتههاى بازمانده از شاعران معاصر وى(سده چهارم هجرى)، مانند شهيد بلخى، مصعبى، دقيقى و ابوالفتح بستى، قطعههاى كوتاه و بلندى با درونمايه وعظ و حكمت ديده مىشود و بهويژه ابوشكور بلخى كه بيتهايى از«آفريننامه» وى در دست هست، چنين درونمايهاى ديده مىشود. حتى«شاهنامه» فردوسى كه اثرى حماسى به شمار مىرود، از نصيحت و موعظه پر است. | ||
شعر پندآميز را در سدههاى چهارم تا ششم، شاعرانى مانند كسايى مروزى، حكيم ناصر خسرو، | شعر پندآميز را در سدههاى چهارم تا ششم، شاعرانى مانند كسايى مروزى، حكيم ناصر خسرو، سنايى، انورى و... پروردند تا اينكه از سده ششم با گونه عرفانى شعر فارسى درآميخت؛ چنانكه جدا كردن عرفان(تحقيق) و حكمت و پند از يكديگر در آثار شمارى از شاعران، مانند«حديقه» سنايى و«مخزن الاسرار» نظامى دشوار مىنمايد. نويسنده ناشناخته «پند پيران» كه گمان مىرود در سده پنجم هجرى نوشته شده باشد، در باره اهميت پندآموزى مىنويسد: و هيچ چيز نيست مر دين را سودمندتر و نافعتر از حكايت پيران و نگرستن اندر سيرت و آثار ايشان كه علما و بزرگان چنين گفتند كه همچون بيمار كه زود علاج نيابد، زود هلاك شود و هر كه پند و حكايت پيران نشنود، دين را زود به باد بردهد، پس علاج دين در پند پيران شنيدن است و اندر حكايت ايشان نگرستن. | ||
ابو الفضل مستوفى(اوايل سده ششم) نيز در«خردنامه» خود مىنويسد: «و نهاد مردم بر آن است كه چون سخن حكمت به نظم و نثر بشنود، حالى جان او بياسايد و چون معنى آن به خاطر او پيوندد و كار بندد، نام خردمندى بر وى افتد...» | ابو الفضل مستوفى(اوايل سده ششم) نيز در«خردنامه» خود مىنويسد: «و نهاد مردم بر آن است كه چون سخن حكمت به نظم و نثر بشنود، حالى جان او بياسايد و چون معنى آن به خاطر او پيوندد و كار بندد، نام خردمندى بر وى افتد...» |
ویرایش