پرش به محتوا

ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '،م' به '، م'
جز (جایگزینی متن - '،ر' به '، ر')
جز (جایگزینی متن - '،م' به '، م')
خط ۴۰: خط ۴۰:




'''ابن تيميّه، احمد بن عبدالحليم بن تيمية الحرّاني''' يكى از شخصيت‌هاى مشهور جهان اسلام است كه در انديشۀ دينى و معنوى عصر خود و اعصار بعد از خود اثر بسيار مهمى داشته و از افراد معدود بحث‌انگيز و مورد مناقشه در سر تا سر قرون بعد از زمان خويش بوده است.وى در شهر حرّان كه در آن زمان از مراكز تعليمات مذهب حنبلى بود به سال 661ق متولد شد.در خانوادۀ ابن تيميه در حرّان در قرن 6 و 7ق افراد مشهورى در مذهب حنبلى وجود داشته‌اند.ابن تيميه پرورش علمى و دينى خود را ابتدا در محيط علماى حنبلى دمشق تكميل كرد.از شيوخ او مى‌توان ابن عبدالدائم،مجد بن عساكر،يحيى بن الصيرفى،قاسم اربلى، ابن ابى اليسر، ابراهيم بن الدرجى و...را نام برد.
'''ابن تيميّه، احمد بن عبدالحليم بن تيمية الحرّاني''' يكى از شخصيت‌هاى مشهور جهان اسلام است كه در انديشۀ دينى و معنوى عصر خود و اعصار بعد از خود اثر بسيار مهمى داشته و از افراد معدود بحث‌انگيز و مورد مناقشه در سر تا سر قرون بعد از زمان خويش بوده است.وى در شهر حرّان كه در آن زمان از مراكز تعليمات مذهب حنبلى بود به سال 661ق متولد شد.در خانوادۀ ابن تيميه در حرّان در قرن 6 و 7ق افراد مشهورى در مذهب حنبلى وجود داشته‌اند.ابن تيميه پرورش علمى و دينى خود را ابتدا در محيط علماى حنبلى دمشق تكميل كرد.از شيوخ او مى‌توان ابن عبدالدائم، مجد بن عساكر،يحيى بن الصيرفى،قاسم اربلى، ابن ابى اليسر، ابراهيم بن الدرجى و...را نام برد.


ابن تيميه در اكثر علوم متداول زمان خويش از فقه و حديث و اصول و تفسير و كلام متبحّر بود و در فلسفه و رياضيات و ملل و نحل و عقايد اديان ديگر مخصوصا مسيحيت و يهود نيز اطلاعات فراوان داشت.وى به زودى بر اثر قدرت بيان و وسعت دانش و زهد و عبادت خود مشهور گرديد و از مراجع مهم فتوا در زمان خود شد.
ابن تيميه در اكثر علوم متداول زمان خويش از فقه و حديث و اصول و تفسير و كلام متبحّر بود و در فلسفه و رياضيات و ملل و نحل و عقايد اديان ديگر مخصوصا مسيحيت و يهود نيز اطلاعات فراوان داشت.وى به زودى بر اثر قدرت بيان و وسعت دانش و زهد و عبادت خود مشهور گرديد و از مراجع مهم فتوا در زمان خود شد.


ابن تيميه به‌سبب اظهار عقايد خاص خود نسبت به مسائل مختلف(كلامى،فقهى، عرفانى و...)و موضع‌گيرى در برابر شخصيت‌هاى برجستۀ اسلامى،مخالفان و نيز مريدان بسيارى در همان روزگار خويش يافت.از مخالفان او مى‌توان اين افراد را نام برد:نصر بن سلمان ابن عمر منبجى(متوفاى 719ق)، ابو حيان اندلسى نحوى(م 745ق) و...از جمله شاگردان و مدافعان سرسخت ابن تيميه مى‌توان [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]،مؤلف«[[البداية و النهاية (دارالفکر)|البداية و النهاية]]»را نام برد.اما بزرگ‌ترين شاگرد و مدافع ابن تيميه بى‌شك شمس الدين محمد بن ابى بكر بن ايوب،معروف به [[ابن‌قیم جوزیه، محمد بن ابی‌بکر|ابن قيم جوزيه]] (691-751 ق)است كه در همۀ اقوال و عقايد تابع و حامى بى‌چون و چراى او بود و نشر و بسط عقايد ابن تيميه را در زمان حيات او و پس از مرگ او برعهده داشت.
ابن تيميه به‌سبب اظهار عقايد خاص خود نسبت به مسائل مختلف(كلامى،فقهى، عرفانى و...)و موضع‌گيرى در برابر شخصيت‌هاى برجستۀ اسلامى، مخالفان و نيز مريدان بسيارى در همان روزگار خويش يافت.از مخالفان او مى‌توان اين افراد را نام برد:نصر بن سلمان ابن عمر منبجى(متوفاى 719ق)، ابو حيان اندلسى نحوى(م 745ق) و...از جمله شاگردان و مدافعان سرسخت ابن تيميه مى‌توان [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]، مؤلف«[[البداية و النهاية (دارالفکر)|البداية و النهاية]]»را نام برد.اما بزرگ‌ترين شاگرد و مدافع ابن تيميه بى‌شك شمس الدين محمد بن ابى بكر بن ايوب، معروف به [[ابن‌قیم جوزیه، محمد بن ابی‌بکر|ابن قيم جوزيه]] (691-751 ق)است كه در همۀ اقوال و عقايد تابع و حامى بى‌چون و چراى او بود و نشر و بسط عقايد ابن تيميه را در زمان حيات او و پس از مرگ او برعهده داشت.


==آثار==
==آثار==
خط ۵۸: خط ۵۸:
ابن تيميه آنچه را خوانده و ياد گرفته است،در دفاع از اصول حنابله و محدثان به‌كار مى‌برد و فقط آنان را اهل نظر يا به تعبير خودش«نظّار»مى‌خواند و بزرگان انديشۀ جهان و حكماى بزرگ اسلام را به باد انتقادهاى سخت و عنيف مى‌گيرد و حتى بر اشعرى و غزالى و [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بى‌محابا مى‌تازد و تنها در بعضى از مسائل فقهى از خود استقلال رأى نشان مى‌دهد.
ابن تيميه آنچه را خوانده و ياد گرفته است،در دفاع از اصول حنابله و محدثان به‌كار مى‌برد و فقط آنان را اهل نظر يا به تعبير خودش«نظّار»مى‌خواند و بزرگان انديشۀ جهان و حكماى بزرگ اسلام را به باد انتقادهاى سخت و عنيف مى‌گيرد و حتى بر اشعرى و غزالى و [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بى‌محابا مى‌تازد و تنها در بعضى از مسائل فقهى از خود استقلال رأى نشان مى‌دهد.


ابن تيميه متكلمان را اهل بدعت مى‌داند و مى‌گويد فلاسفه و متكلمان حقيقتى را ثابت نكرده‌اند و اصولى را كه بنياد نهاده‌اند با حقيقت متناقض و متعارض است و آنها اين اصول را بر آنچه پيامبر اسلام آورده،مقدم مى‌دارند.به گفته ابن تيميه اين گروه‌ها عقل را با نص و ظاهر قرآن و حديث معارض مى‌دانند.او در اين‌باره چهار اصل بيان مى‌كند كه محور همۀ عقائد و آراء اوست:
ابن تيميه متكلمان را اهل بدعت مى‌داند و مى‌گويد فلاسفه و متكلمان حقيقتى را ثابت نكرده‌اند و اصولى را كه بنياد نهاده‌اند با حقيقت متناقض و متعارض است و آنها اين اصول را بر آنچه پيامبر اسلام آورده، مقدم مى‌دارند.به گفته ابن تيميه اين گروه‌ها عقل را با نص و ظاهر قرآن و حديث معارض مى‌دانند.او در اين‌باره چهار اصل بيان مى‌كند كه محور همۀ عقائد و آراء اوست:


1-عقل با قرآن و حديث معارض نيست.2-عقل موافق قرآن و حديث است.3-عقليات حكما و متكلمان كه با نقل و سنت معارضى باشد، باطل است.4-عقل درست و صريح و خالص با اقوال حكما و متكلمان مخالف است.به عبارت ديگر ابن تيميه با استدلالات عقلى بدون تكيه بر قرآن و حديث مخالف است و عقل را تنها در جايى معتبر مى‌داند كه با قرآن و حديث معارض نباشد.
1-عقل با قرآن و حديث معارض نيست.2-عقل موافق قرآن و حديث است.3-عقليات حكما و متكلمان كه با نقل و سنت معارضى باشد، باطل است.4-عقل درست و صريح و خالص با اقوال حكما و متكلمان مخالف است.به عبارت ديگر ابن تيميه با استدلالات عقلى بدون تكيه بر قرآن و حديث مخالف است و عقل را تنها در جايى معتبر مى‌داند كه با قرآن و حديث معارض نباشد.
خط ۶۸: خط ۶۸:
#حمل صفات خبرى بر معناى لغوى:در اصطلاح علم كلام، بخشى از صفات خدا را كه تنها قرآن و حديث از آنها خبر داده و خرد آنها را درك نكرده است،صفات خبرى مى‌نامند.صفاتى مانند:
#حمل صفات خبرى بر معناى لغوى:در اصطلاح علم كلام، بخشى از صفات خدا را كه تنها قرآن و حديث از آنها خبر داده و خرد آنها را درك نكرده است،صفات خبرى مى‌نامند.صفاتى مانند:
#:يد،وجه، استواى بر عرش و...شكى نيست كه معانى لغوى اين صفات ملازم با جسمانى بودن خداوند است و حال آن‌كه خداوند منزه از اين معانى است،لذا اين صفات با قرائنى كه در سياق آيات آمده به نحوى تأويل مى‌كردند كه با واجب الوجود بودن خداوند ناسازگار نيفتد.اما ابن تيميه اصرار دارد كه اين صفات با همان معناى لغوى و عرفى بر خداوند حمل مى‌شود.
#:يد،وجه، استواى بر عرش و...شكى نيست كه معانى لغوى اين صفات ملازم با جسمانى بودن خداوند است و حال آن‌كه خداوند منزه از اين معانى است،لذا اين صفات با قرائنى كه در سياق آيات آمده به نحوى تأويل مى‌كردند كه با واجب الوجود بودن خداوند ناسازگار نيفتد.اما ابن تيميه اصرار دارد كه اين صفات با همان معناى لغوى و عرفى بر خداوند حمل مى‌شود.
#:پس اعتقاد ابن تيميه در توحيد خداوند و اثبات صفات كه اساس عقايد دينى اوست،مبتنى بر دو اصل است:1-آنچه سلف؛يعنى بزرگان صدر اسلام گفته‌اند،صحيح است و بايد از آن پيروى كرد.2-تأويل آيات به معنى اصطلاحى متأخر آن صحيح نيست، بنابراين كسانى كه اين نوع صفات را به كمك قرائن موجود در آيات و روايات بر معانى مجازى و كنايى حمل مى‌كنند،مورد انتقاد هستند.
#:پس اعتقاد ابن تيميه در توحيد خداوند و اثبات صفات كه اساس عقايد دينى اوست، مبتنى بر دو اصل است:1-آنچه سلف؛يعنى بزرگان صدر اسلام گفته‌اند،صحيح است و بايد از آن پيروى كرد.2-تأويل آيات به معنى اصطلاحى متأخر آن صحيح نيست، بنابراين كسانى كه اين نوع صفات را به كمك قرائن موجود در آيات و روايات بر معانى مجازى و كنايى حمل مى‌كنند، مورد انتقاد هستند.
#:ابن تيميه با اعتقاد به دو اصل فوق به مسألۀ صفات كه يكى از مهم‌ترين مسائل كلامى ميان اشاعره و معتزله است مى‌پردازد و اين مسأله از عمده‌ترين مباحث در كتب و آثار اوست.او مخالفان خود را متهم مى‌كند كه صفات كمال خداوند را منكرند و او را عالم و قادر و حىّ و مريد نمى‌دانند.براساس همين مبنا ابن تيميه خداوند را قابل اشارۀ حسّى دانسته و معتقد است كه موجود قائم به نفس غير قابل اشارۀ حسى و غير قابل رؤيت وجود خارجى ندارد و ساخته و پرداختۀ ذهن است.اين همان جسمانى بودن و مادى بودن خداست كه ابن تيميه مى‌كوشد كه حنابله را از آن مبرّا سازد،لذا براى فرار از تهمت مخالفان به معانى قرآنى و لغوى و فلسفى جسم متشبّث مى‌شود و از اقرار صريح به تجسيم تحاشى مى‌كند.
#:ابن تيميه با اعتقاد به دو اصل فوق به مسألۀ صفات كه يكى از مهم‌ترين مسائل كلامى ميان اشاعره و معتزله است مى‌پردازد و اين مسأله از عمده‌ترين مباحث در كتب و آثار اوست.او مخالفان خود را متهم مى‌كند كه صفات كمال خداوند را منكرند و او را عالم و قادر و حىّ و مريد نمى‌دانند.براساس همين مبنا ابن تيميه خداوند را قابل اشارۀ حسّى دانسته و معتقد است كه موجود قائم به نفس غير قابل اشارۀ حسى و غير قابل رؤيت وجود خارجى ندارد و ساخته و پرداختۀ ذهن است.اين همان جسمانى بودن و مادى بودن خداست كه ابن تيميه مى‌كوشد كه حنابله را از آن مبرّا سازد،لذا براى فرار از تهمت مخالفان به معانى قرآنى و لغوى و فلسفى جسم متشبّث مى‌شود و از اقرار صريح به تجسيم تحاشى مى‌كند.
#:بنا بر اين اتهام او به اين عقيده كه قائل به تجسيم خداوند است، از راه الزامات منطقى است كه بر او وارد است.مثلا وقتى مى‌گويد:خداوند قابل اشارۀ حسيّه است،در حقيقت جسم بودن او را پذيرفته است.
#:بنا بر اين اتهام او به اين عقيده كه قائل به تجسيم خداوند است، از راه الزامات منطقى است كه بر او وارد است.مثلا وقتى مى‌گويد:خداوند قابل اشارۀ حسيّه است،در حقيقت جسم بودن او را پذيرفته است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش