۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ايرج افشار ' به 'ايرج افشار ') |
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
اين تراب محور اصلى و شخص اساسى داستان است. او به هر كشورى كه مىرسد با پادشاه آن جا همنشين و همسخن مىشود و به تناسب موارد با افراد مختلفى كه اغلب داراى نامهاى غير متعارف بودهاند، به مباحثه و مناظره مىپردازد و به هر مناسبت حكايت يا حكاياتى در ميان سخن ذكر مىشود و مضامينى كه جنبه اخلاقى يا اجرايى دارد، بيان مىگردد. | اين تراب محور اصلى و شخص اساسى داستان است. او به هر كشورى كه مىرسد با پادشاه آن جا همنشين و همسخن مىشود و به تناسب موارد با افراد مختلفى كه اغلب داراى نامهاى غير متعارف بودهاند، به مباحثه و مناظره مىپردازد و به هر مناسبت حكايت يا حكاياتى در ميان سخن ذكر مىشود و مضامينى كه جنبه اخلاقى يا اجرايى دارد، بيان مىگردد. | ||
داستان هفت كشور به روش حكايت در حكايت پرداخته شده است. در حقيقت كشورها، منزلها، و مسافتها در اين كتاب عنوانهايى هستند جانشين اصطلاحاتى؛ مانند جزو و باب و فصل و .... | داستان هفت كشور به روش حكايت در حكايت پرداخته شده است. در حقيقت كشورها، منزلها، و مسافتها در اين كتاب عنوانهايى هستند جانشين اصطلاحاتى؛ مانند جزو و باب و فصل و.... | ||
پس از مقدارى افتادگى از اواخر منزل ششم و بخشى از آن چه مرتبط به كشور اول است، سخنانى آغاز مىشود كه ابنتراب از كيوان بخت، پادشاه كشور اول، درباره اصناف اطرافيان او، رعايا، دزدان، گوكنان، قماربازان، گلخنيان، ملاحان، غلامان، دليران كارزار، مىپرسد و دلائل خود را درباره هر يك از آن رستهها جدا جدا بر گفته است. باز در اين قسمت هر جا حكايتى آورده مىشود، مناسب مقام به قلم در آمده است. | پس از مقدارى افتادگى از اواخر منزل ششم و بخشى از آن چه مرتبط به كشور اول است، سخنانى آغاز مىشود كه ابنتراب از كيوان بخت، پادشاه كشور اول، درباره اصناف اطرافيان او، رعايا، دزدان، گوكنان، قماربازان، گلخنيان، ملاحان، غلامان، دليران كارزار، مىپرسد و دلائل خود را درباره هر يك از آن رستهها جدا جدا بر گفته است. باز در اين قسمت هر جا حكايتى آورده مىشود، مناسب مقام به قلم در آمده است. | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
از ديگر خصوصيات اين متن، استفاده از درون مايههاى قصههاى عيارى و اصطلاحات و نامهاى عياران است. | از ديگر خصوصيات اين متن، استفاده از درون مايههاى قصههاى عيارى و اصطلاحات و نامهاى عياران است. | ||
يكى از ظرائف ادبى و ذوقى مولف، تناسب در نامگذارى اشخاص با مقام و صفتى است كه داشتهاند. به طور مثال نام كسى را كه خردمند مىداند، دور انديش گذاشته و كسى را كه كارش كماندارى است، قوس نهاده است. آن را كه خوانندگى مىكند، خوش الحان، مىنامد و پدرش را هزاردستان، و مادرش را عندليب. براى نام كسى كه غمازى مىكند، زاغ وش را مناسب دانسته و به همين ترتيب به نامهاى آتش پاره، آشوب و .... كه بنگريد، ملاحظه خواهيد نمود كه مناسبت لفظى يا معنوى رعايت شده است. | يكى از ظرائف ادبى و ذوقى مولف، تناسب در نامگذارى اشخاص با مقام و صفتى است كه داشتهاند. به طور مثال نام كسى را كه خردمند مىداند، دور انديش گذاشته و كسى را كه كارش كماندارى است، قوس نهاده است. آن را كه خوانندگى مىكند، خوش الحان، مىنامد و پدرش را هزاردستان، و مادرش را عندليب. براى نام كسى كه غمازى مىكند، زاغ وش را مناسب دانسته و به همين ترتيب به نامهاى آتش پاره، آشوب و.... كه بنگريد، ملاحظه خواهيد نمود كه مناسبت لفظى يا معنوى رعايت شده است. | ||
اشعار زيادى در هر حكايت و هر مبحث مندرج است كه تعداد كمى از آنها شناخته شده است؛ مانند نظامى و سعدى و غالب ديگر بايد سروده مولف باشد. | اشعار زيادى در هر حكايت و هر مبحث مندرج است كه تعداد كمى از آنها شناخته شده است؛ مانند نظامى و سعدى و غالب ديگر بايد سروده مولف باشد. |
ویرایش