پرش به محتوا

مرموزات اسدی در مزمورات داودی (انتشارات سخن): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه«' به 'ه «'
(صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> [[پرونده:NUR10987J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.)
 
جز (جایگزینی متن - 'ه«' به 'ه «')
خط ۷۵: خط ۷۵:
«قال داود(ع): «يا رب لماذا خلقت الخلق؟» قال: «كنت كنزا مخفيا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لأعرف»؛ آفريدگار عالم و پروردگار بنى آدم- جلت قدرته و علت كلمته- در جواب سؤال داود(ع)، اين هشت كلمه فرموده است كه هشت بهشت را كليد درست، بلكه جملگى كمالات ارباب قربات و مقامات اصحاب كرامات، در ضمن آن اشارات، مضمر است:
«قال داود(ع): «يا رب لماذا خلقت الخلق؟» قال: «كنت كنزا مخفيا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لأعرف»؛ آفريدگار عالم و پروردگار بنى آدم- جلت قدرته و علت كلمته- در جواب سؤال داود(ع)، اين هشت كلمه فرموده است كه هشت بهشت را كليد درست، بلكه جملگى كمالات ارباب قربات و مقامات اصحاب كرامات، در ضمن آن اشارات، مضمر است:


كلمه اول، فرمود: «كنت»؛ يعنى: «بودم من»، اشارت است به كينونيت ذات الوهيت بى‌سابقه ابتدا و لاحقه انتها، از بهر آنكه كلمه«كان» دلالت كند بر ماضى و مستقبل و حال، به‌خلاف افعال ديگر؛ يعنى كان را معنى آن است كه بود و باشد و هست و هيچ فعلى ديگر را- كه بر صيغت ماضى باشد- اين خاصيت نيست كه معنى مستقبل و حال دهد، پس لفظ«كنت» آن معنى دهد كه هميشه بودم و هستم و باشم. نه اوليت مرا ابتدايى است و نه آخريت مرا انتهايى؛ «هو الاول بلا ابتداء و الآخر بلا انتهاء» و اشارت نبوى و رمز مصطفوى- عليه افضل الصلوة و اكمل التحية- منبى ازين معنى آمد كه فرمود: «كان الله و لم يكن معه شىء»؛ ارباب صورت ازين اشارت، حالت ازل فهم كنند، به معنى ماضى؛ يعنى هنوز موجودات به ظهور نپيوسته بود، اما علماى حقيقت- كه ديده ازل و ابد بين دارند- درين اشارت، ازل و ابد را يك‌رنگ مى‌بينند و به معنى ماضى و مستقبل مى‌شنوند و عقول ارباب صورت كه به شوايب آفات حس مشوب است، ادراك اين حقايق نكند و ديده هر دل كه به حجب شهوات محجوب است، مكاشف اين مرموز نگردد. حق تعالى وحى كرد به داود(ع): «يا داود حذر و أنذر قومك أكل الشهوات فان القلوب المعلقة بالشهوات محجوبة عنى...»
كلمه اول، فرمود: «كنت»؛ يعنى: «بودم من»، اشارت است به كينونيت ذات الوهيت بى‌سابقه ابتدا و لاحقه انتها، از بهر آنكه كلمه «كان» دلالت كند بر ماضى و مستقبل و حال، به‌خلاف افعال ديگر؛ يعنى كان را معنى آن است كه بود و باشد و هست و هيچ فعلى ديگر را- كه بر صيغت ماضى باشد- اين خاصيت نيست كه معنى مستقبل و حال دهد، پس لفظ«كنت» آن معنى دهد كه هميشه بودم و هستم و باشم. نه اوليت مرا ابتدايى است و نه آخريت مرا انتهايى؛ «هو الاول بلا ابتداء و الآخر بلا انتهاء» و اشارت نبوى و رمز مصطفوى- عليه افضل الصلوة و اكمل التحية- منبى ازين معنى آمد كه فرمود: «كان الله و لم يكن معه شىء»؛ ارباب صورت ازين اشارت، حالت ازل فهم كنند، به معنى ماضى؛ يعنى هنوز موجودات به ظهور نپيوسته بود، اما علماى حقيقت- كه ديده ازل و ابد بين دارند- درين اشارت، ازل و ابد را يك‌رنگ مى‌بينند و به معنى ماضى و مستقبل مى‌شنوند و عقول ارباب صورت كه به شوايب آفات حس مشوب است، ادراك اين حقايق نكند و ديده هر دل كه به حجب شهوات محجوب است، مكاشف اين مرموز نگردد. حق تعالى وحى كرد به داود(ع): «يا داود حذر و أنذر قومك أكل الشهوات فان القلوب المعلقة بالشهوات محجوبة عنى...»


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
خط ۹۱: خط ۹۱:
[[رده:تصوف و عرفان]]
[[رده:تصوف و عرفان]]
[[رده:آثار کلی تصوف و عرفان]]
[[رده:آثار کلی تصوف و عرفان]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش