۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ']] ا ' به ']] ا') |
جز (جایگزینی متن - 'ه«' به 'ه «') |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
نخستين مقاله کتاب، در خطاب به انسان و ستايش مقام او سروده شده است. شايد سخنان كوتاه و بيتهاى اندك و ناب و زيبايى در باره ستايش انسان در ادب فارسى پيش از عطار بتوان يافت، اما به لطافت و زيبايى شعرهاى عطار در اينباره، كسى انسان را نستوده است. او به انسان يادآورى مىكند كه اين مقام والاى انسانى او، پىآمد حسهاى پنجگانه او نيست، زيرا موش و گنجشك و خرگوش نيز از اين حسها برخوردارند. | نخستين مقاله کتاب، در خطاب به انسان و ستايش مقام او سروده شده است. شايد سخنان كوتاه و بيتهاى اندك و ناب و زيبايى در باره ستايش انسان در ادب فارسى پيش از عطار بتوان يافت، اما به لطافت و زيبايى شعرهاى عطار در اينباره، كسى انسان را نستوده است. او به انسان يادآورى مىكند كه اين مقام والاى انسانى او، پىآمد حسهاى پنجگانه او نيست، زيرا موش و گنجشك و خرگوش نيز از اين حسها برخوردارند. | ||
مقاله دوم، به ستايش يكى از شيواترين مسائل بنيادى شعر عارفانه فارسى؛ يعنى عشق مىپردازد و از رويارويى آن با عقل سخن مىگويد و بهرغم، ستايش خرَد، آن را فروتر از عشق مىنشاند و اگرچه خرد را دستمايه زاهدان مىبيند، عشق را، «شنگى لاابالى» تصوير مىكند كه از چشمانداز سود و زيان به جهان نمىنگرد. وى پس از اين، به | مقاله دوم، به ستايش يكى از شيواترين مسائل بنيادى شعر عارفانه فارسى؛ يعنى عشق مىپردازد و از رويارويى آن با عقل سخن مىگويد و بهرغم، ستايش خرَد، آن را فروتر از عشق مىنشاند و اگرچه خرد را دستمايه زاهدان مىبيند، عشق را، «شنگى لاابالى» تصوير مىكند كه از چشمانداز سود و زيان به جهان نمىنگرد. وى پس از اين، به عرصه «سريان عشق در همه اجزاى كاينات» گام مىنهد و كمال را به عشق نيازمند مىخواند و به شيوايى توضيح مىدهد كه خداوند در زنجيره كمال هستى، عشق را نيروى پيشبرنده آفريده است. | ||
اين مقاله، با يكى از مهمترين مسائل عرفانى؛ يعنى«حركت جوهرى» پايان مىيابد و عطار در طرح اين انديشه يونانى در زبان شعر و قلمرو عرفان ايرانى، آغازگر است. | اين مقاله، با يكى از مهمترين مسائل عرفانى؛ يعنى«حركت جوهرى» پايان مىيابد و عطار در طرح اين انديشه يونانى در زبان شعر و قلمرو عرفان ايرانى، آغازگر است. | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
مقاله دوم، به انسان و بار امانت الهى بر دوش او مىپردازد و توصيه مىكند كه در راه عشق بايد به دريا زد و از اين دريا گوهرهايى به غواصى به در آورد. مقاله سوم، با طرح اين مسئله آغاز مىشود كه جهان ديدنى(دنياى مادى) كفى بر درياى اصلى وجود است و انسان كف روى دريا را دريا مىپندارد. او هنگامى به حقيقت خواهد رسيد كه از خويشتن خويش و هواهاى نفس كناره بگيرد. عطار در دنباله اين داستان مىگويد: اگر آدمى، «من» خويش را رها كند، ميان«جان» و«تن» خود مرزى نخواهد ديد. اين مقاله با توضيح در باره حقيقت بهشت و دوزخ پايان مىيابد. | مقاله دوم، به انسان و بار امانت الهى بر دوش او مىپردازد و توصيه مىكند كه در راه عشق بايد به دريا زد و از اين دريا گوهرهايى به غواصى به در آورد. مقاله سوم، با طرح اين مسئله آغاز مىشود كه جهان ديدنى(دنياى مادى) كفى بر درياى اصلى وجود است و انسان كف روى دريا را دريا مىپندارد. او هنگامى به حقيقت خواهد رسيد كه از خويشتن خويش و هواهاى نفس كناره بگيرد. عطار در دنباله اين داستان مىگويد: اگر آدمى، «من» خويش را رها كند، ميان«جان» و«تن» خود مرزى نخواهد ديد. اين مقاله با توضيح در باره حقيقت بهشت و دوزخ پايان مىيابد. | ||
دشمنى عطار با فلسفه و فيلسوفان و نقد او در | دشمنى عطار با فلسفه و فيلسوفان و نقد او در باره «عليت فلسفى»، در سخنان بعدى وى آشكار مىشود و او توضيح مىدهد كه چنين تجربههاى روحى با عقل فلسفى فراچنگ نمىآيد، بلكه انسان به «طورى وراى عقل» نياز دارد. | ||
مقاله چهارم، با پرسش در باره چيستى حقيقت آغاز مىشود و عطار سخنانش را در مقاله پيشين پى مىگيرد و ازچشمانداز ديگرى بدانها مىنگرد. مقاله پنجم، به بازگويى حقيقت مرگ مىپردازد و عطار در آن، دنيا و آخرت را به يكديگر نزديك و«وجود آدمى» را ديوارى ميان آن دو مىبيند. مقاله ششم كه دنباله مقاله پنجم است، | مقاله چهارم، با پرسش در باره چيستى حقيقت آغاز مىشود و عطار سخنانش را در مقاله پيشين پى مىگيرد و ازچشمانداز ديگرى بدانها مىنگرد. مقاله پنجم، به بازگويى حقيقت مرگ مىپردازد و عطار در آن، دنيا و آخرت را به يكديگر نزديك و«وجود آدمى» را ديوارى ميان آن دو مىبيند. مقاله ششم كه دنباله مقاله پنجم است، مسئله «حشر» و چگونگى آن را توضيح مىدهد و از صورتهاى بىپايان حشر آدميان سخن مىگويد. | ||
مقاله هفتم، با تصويرى از درياى بىپايان غيب آغاز مىشود كه ميان آن و درياى جان انسان راهى گشادهاند و در توصيف آن از چشماندازى سخن مىگويد كه نشان مىدهد اين دريا را با ديد عقل نمىتوان ديد و دنياى حسى، خس و خاشاك روى موجهاى اين درياست. | مقاله هفتم، با تصويرى از درياى بىپايان غيب آغاز مىشود كه ميان آن و درياى جان انسان راهى گشادهاند و در توصيف آن از چشماندازى سخن مىگويد كه نشان مىدهد اين دريا را با ديد عقل نمىتوان ديد و دنياى حسى، خس و خاشاك روى موجهاى اين درياست. | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
مقاله شانزدهم، تعلقات آدميان را در اين جهان برمىشمرَد و هوا، كبر، عجب، شهوت، آز، دروغ، خشم، بخل، غفلت و... را به دانههاى ريگ تشبيه مىكند كه با انباشته شدنشان، كوهى گرانسنگ از تعلقات پديد مىآيد. | مقاله شانزدهم، تعلقات آدميان را در اين جهان برمىشمرَد و هوا، كبر، عجب، شهوت، آز، دروغ، خشم، بخل، غفلت و... را به دانههاى ريگ تشبيه مىكند كه با انباشته شدنشان، كوهى گرانسنگ از تعلقات پديد مىآيد. | ||
عطار در مقاله هفدهم، بر بيدارى در شب و سحرگاه تأكيد مىكند و انسان را به راز و نياز با كردگار در آن هنگام، فرامىخواند. مقاله هجدهم، پندهايى را در بر دارد كه آخرين آنها در باره خموشى است و با حكايتى بسيار كوتاه از زبان پيرى از فرزانگان كشور چين در ستايش سكوت به پايان مىرسد. | عطار در مقاله هفدهم، بر بيدارى در شب و سحرگاه تأكيد مىكند و انسان را به راز و نياز با كردگار در آن هنگام، فرامىخواند. مقاله هجدهم، پندهايى را در بر دارد كه آخرين آنها در باره خموشى است و با حكايتى بسيار كوتاه از زبان پيرى از فرزانگان كشور چين در ستايش سكوت به پايان مىرسد. خاتمه «اسرارنامه» نيز همچون سه منظومه ديگر عطار، فرو رفتن در خويش يا«روانشناسى فردى» شاعر است. اين بخش، با ستايش شاعر آغاز مىشود، اما اين مفاخره در بخشهاى بعدى اندك اندك به خاكسارى و فروتنى بدل مىشود. | ||
== جغرافياى کتاب == | == جغرافياى کتاب == |
ویرایش