۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '( ' به '(') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
البته اين تاريخ مطمئنا اشتباه است، چرا كه اولا همه سيرهنگاران، تاريخنويسان و رجالنويسان، متفق القولند كه او شاگرد واحدى است و وفات واحدى نيز به سال 468ق، اتفاق افتاده است و ثانيا قفطى در كتاب خود مىگويد: ميدانى در سال 470ق از مجاشعى نحوى هنگام بازگشتش از غزنه در نيشابور، اجازه كتابت گرفته است؛ بنابراين دلايل متقن، قول آقاى صدرى قابل قبول نيست. | البته اين تاريخ مطمئنا اشتباه است، چرا كه اولا همه سيرهنگاران، تاريخنويسان و رجالنويسان، متفق القولند كه او شاگرد واحدى است و وفات واحدى نيز به سال 468ق، اتفاق افتاده است و ثانيا قفطى در كتاب خود مىگويد: ميدانى در سال 470ق از مجاشعى نحوى هنگام بازگشتش از غزنه در نيشابور، اجازه كتابت گرفته است؛ بنابراين دلايل متقن، قول آقاى صدرى قابل قبول نيست. | ||
پدر وى محمد بن احمد بن ابراهيم ميدانى است كه هيچ اطلاعى از وى در دست نيست. وى احتمالا فرزند احمد بن ابراهيم بن صالح بن داوود نيسابورى ميدانى، حنفى مذهب است كه عبدالقادر قرشى در كتاب «الجواهر المضيئة في طبقات الحنفية» و [[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|حاكم نيشابورى]] | پدر وى محمد بن احمد بن ابراهيم ميدانى است كه هيچ اطلاعى از وى در دست نيست. وى احتمالا فرزند احمد بن ابراهيم بن صالح بن داوود نيسابورى ميدانى، حنفى مذهب است كه عبدالقادر قرشى در كتاب «الجواهر المضيئة في طبقات الحنفية» و [[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|حاكم نيشابورى]] در كتاب «تاريخ نيشابور» از وى نام بردهاند و با توجه به سنه وفات احمد بن ابراهيم كه [[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|حاكم نيشابورى]] آن را سال 315ق، ذكر كرده و نيز حدسياتى كه راجع به سال تولد ميدانى مىتوان زد، اين نسبت، درست به نظر مىرسد. | ||
ميدانى نسبتى است به ميدان زياد بن عبدالله كه محلهاى از محلات نيشابور مىباشد و گفته شده كه علت انتساب وى به ميدانى، بهخاطر سكونتش در اين محله است. | ميدانى نسبتى است به ميدان زياد بن عبدالله كه محلهاى از محلات نيشابور مىباشد و گفته شده كه علت انتساب وى به ميدانى، بهخاطر سكونتش در اين محله است. | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
بهطورىكه نقل شده، ائمه حديث و پيشوايان لغت كه پس از ميدانى پا به عرصه ظهور گذاردهاند، از شاگردان وى بودهاند و خود او هم از محدثان حديث روايت مىكرده و هم از آنان احاديث را به سماع شنيده است. | بهطورىكه نقل شده، ائمه حديث و پيشوايان لغت كه پس از ميدانى پا به عرصه ظهور گذاردهاند، از شاگردان وى بودهاند و خود او هم از محدثان حديث روايت مىكرده و هم از آنان احاديث را به سماع شنيده است. | ||
كتب و شاگردانى كه او از خود به يادگار گذاشته، از جمله مداركى هستند كه دال بر مرجعيت علمى او در علوم مختلف، بهويژه در لغت، ادب عربى و فارسىاند كه از آن جمله مىتوان به «مجمع الأمثال» وى اشاره كرد كه هنوز بعد از گذشت 9 قرن، اولين مرجع در اين زمينه است و همه مطلعان اظهار داشتهاند كه مانند آن تأليف نشده است. مورخان نوشتهاند كه [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] | كتب و شاگردانى كه او از خود به يادگار گذاشته، از جمله مداركى هستند كه دال بر مرجعيت علمى او در علوم مختلف، بهويژه در لغت، ادب عربى و فارسىاند كه از آن جمله مىتوان به «مجمع الأمثال» وى اشاره كرد كه هنوز بعد از گذشت 9 قرن، اولين مرجع در اين زمينه است و همه مطلعان اظهار داشتهاند كه مانند آن تأليف نشده است. مورخان نوشتهاند كه [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] بعد از تأليف كتاب «المستقصى» كه در امثال است، بعد از آنكه به كتاب «مجمع الأمثال» ميدانى وقوف يافت، بعد از دقت نظر، حسن وضع، تأليف، بسط عبارت و كثرت فوائد آن، بر حيرتش افزوده، خود و كتابش را از همه جهت پايينتر از آن ديد و از تأليف آن نادم و پشيمان شد. | ||
ميدانى از جمله يكهتازان عصر خود، خاصه در عرصه ادبيات عرب بوده است و در اين مورد مىتوان به مجادلات او و همعصر و رقيبش [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] | ميدانى از جمله يكهتازان عصر خود، خاصه در عرصه ادبيات عرب بوده است و در اين مورد مىتوان به مجادلات او و همعصر و رقيبش [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] اشاره كرد كه خود دال بر قدرت فراوان او در علوم ادبى است. گويند هنگامى كه [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] از كتاب «مجمع الأمثال» و موقعيت علمى آن اطلاع پيدا كرد، حسادت بر او چيره گرديد و به لفظ ميدانى، «نون» اضافه كرد كه «نمىدانى» شد؛ ميدانى كه بر اين عمل او آگاه شد نيز به جاى «ميم» [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]]، «نون» اضافه كرد كه «زنخشرى» شد كه به معنى زن ناصالح است. گويند كه [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] بعد از مطلع شدن از اين دقت عمل ميدانى، كتبا عذرخواهى كرد و ميدانى نيز در جواب او نوشت: «اذا رجعت رجعنا و قبلت عذرك». | ||
به ميدانى پارهشعرهايى نيز نسبت داده شده كه حكايت از طبع ظريف و شاعرانه و درعينحال، از چهره معنوى وى دارد. | به ميدانى پارهشعرهايى نيز نسبت داده شده كه حكايت از طبع ظريف و شاعرانه و درعينحال، از چهره معنوى وى دارد. |
ویرایش