مقدمة تهافت الفلاسفة المسماة مقاصد الفلاسفة
مقدمة تهافت الفلاسفة المسماة مقاصد الفلاسفة | |
---|---|
پدیدآوران | دنيا، سليمان (محقق) غزالی، محمد بن محمد (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | مقاصد الفلاسفة |
ناشر | دار المعارف |
مکان نشر | مصر - قاهره |
سال نشر | 1961م |
چاپ | 1 |
موضوع | علوم طبیعی - متون قدیمی تا قرن 14 - فلسفه - دفاعيهها و رديهها - فلسفه و اسلام - ما بعد الطبيعه- منطق |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BBR 779 /م75 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مقدمة تهافت الفلاسفة المسماة مقاصد الفلاسفة، اثر امام محمد غزالی، کتابی است در معرفی افکار و اندیشههای فیلسوفان مشائی یا پیروان فلسفه ارسطو که در آن، به شیوهای دقیق، آرای مشائیان شرح داده شده است.
تحقیق کتاب، توسط سلیمان دنیا، صورت گرفته است.
نظر بزرگان پیرامون کتاب
فرید وجدی، صاحب دائرةالمعارف معروف، در ذیل کلمه «نطق»، تمامی منطق «مقاصد الفلاسفة» را عینا نقل کرده و در ابتدا میگوید: «همینکه خواستیم خلاصهای از علم منطق را بیاوریم، نظرمان بر کتاب «مقاصد الفلاسفة» ابیحامد غزالی افتاد و آن را در بیان و ایجاز، به منتها درجه یافتیم (و بر تو باد به مؤلفات حجتالاسلام)؛ پس صواب چنان دیدیم که آن را حرفبهحرف، برای تیمن به اثری از آثار این روح بزرگ بیاوریم»[۱].
ساختار
کتاب با مقدمه محقق آغاز و مطالب در سه فن، تنظیم شده است.
اثر حاضر در واقع ترجمهگونهای است از دانشنامه علائی؛ یعنی غزالی در نگارش مقاصد، همواره کتاب دانشنامه را فراروی داشته است و بسیاری از مطالب آن را به عربی، برگردانده است. اما با مطالعه دو سه صفحه از مقاصد و دانشنامه، هرکس بهخوبی درمییابد که شیوه تعبیر، تا چه اندازه متفاوت است و عبارات مقاصد، تا چه حد روان و مفهوم است و عبارات دانشنامه، تا چه حد معقد و پیچیده؛ بااینکه دانشنامه به فارسی است و مقاصد به عربی[۲].
گزارش محتوا
در مقدمه محقق، ضمن اشاره به موضوع کتاب، مطالبی پیرامون اهمیت و جایگاه آن، مطرح گردیده است[۳].
کتاب معروف غزالی، «تهافت الفلاسفة»، سراسر رد بر حکمای پیشین و حکمای اسلام، خاصه فارابی و ابن سیناست. در این کتاب، غزالی به زغم خود، ضربههایی سخت بر پیکر فلسفه وارد ساخته و آن را بیاساس و سست و بیپایه ساخته است. پیش از نگارش کتاب تهافت، غزالی اثر حاضر را نوشت که در آن، یک دوره منطق و حکمت طبیعی و حکمت الهی را به زبانی بس ساده و رسا بیان کرد؛ بدون اینکه بههیچروی به رد و نقض آراء فلاسفه بپردازد و غرضش تنها نقل گزارش بود. گمان میشود غزالی در نوشتن این کتاب، دو مقصود داشته است: یکی آنکه اصحاب فلسفه، او را در فلسفه جاهل و عامی ندانند و خصومتش را با فلسفه، از مقوله «الأنسان عدو لما جهله» نپندارند و ببینند که چگونه به روح فلسفه و عمق آراء حکما پیبرده است؛ چون محال است کسی فلسفه را بهدرستی درنیافته باشد و به این سادگی و وضوح و صراحت، آن را در سلک بیان بیاورد. دیگر آنکه هرکس به کتاب تهافت میپردازد، پیش از آن، کتاب مقاصد را بخواند تا نخست بهدرستی بداند مقصود فلاسفه چیست و آنگاه به رخنهها و خللهای آن در کتاب تهافت، واقف شود؛ راستی هم اگر کسی از یک نظام فکری بهخوبی آگاه نباشد، چگونه میتواند رد آن را دریابد یا خود به رد آن بپردازد[۴].
بههرحال، آنچه مسلم است، این است که اثر حاضر، مقدمهای است برای «تهافت الفلاسفة» و حتی میتوان آن دو را بر روی هم، بهمنزله یک اثر دانست که بخش اول آن، بیان آراء فلاسفه است و بخش دوم، بررسی و نقد و ابطال آن آراء[۵].
گواشن، از ابن سیناشناسان اروپایی میگوید: یکی از بازیهای تقدیر، این بود که مسیحیان اروپایی قرون وسطی، غزالی را از پیروان ابن سینا و از مدافعان حکمت او میدانستند و این بدان سبب بوده است که کتاب «مقاصد»، به زبان لاتینی ترجمه شده، اما مقدمه آن، ترجمه نشده است و چون در این کتاب، نقض و اعتراضی نیست و در واقع بیان حکمت ابن سینایی یا حکمت مشائی است، مسیحیان قرون وسطایی را به اشتباهی بزرگ افکنده است که کسی را که بزرگترین مخالف ابن سیناست، از پیروان او بشمارند؛ درصورتیکه غزالی خود در مقدمه کتاب، صریحا مقصود از نگارش کتاب را، به این عبارت بیان میکند: «از من خواستی که سخنی شافی در کشف تهافت فلاسفه و تناقض آراء آنان و مکامن تلبیس و اغوائشان برای تو بگویم؛ اما برآوردن حاجت تو، جز به اینکه نخست مذهب آنان را بشناسی و از عقیده ایشان آگاه شوی، میسر نیست؛ زیرا که آگاهی از فساد مذاهب، پیش از احاطه به مدارک آنها، محال است؛ بل هو رمي في العماية و الضلال. پس من صواب چنین دیدم که پیش از بیان تهافت آنان، سخنی مختصر، مشتمل بر نقل و حکایت مقاصد آنان، از علوم منطقی و طبیعی و الهی ایشان، بیان کنم، بدون اینکه بخواهم حق و باطل را در آن از هم ممتاز سازم؛ بلکه مقصودم تنها فهماندن غایت سخن ایشان است، بدون اینکه به تطویل در آنچه بهمنزله حشو و زوائد و خارج از مقصود است، بپردازم و من این مطلب را بر سبیل اقتصاص و حکایت مقرون به آنچه آن را دلیل میدانند، میآورم و مقصود کتاب، حکایت «مقاصد فلاسفه» است و همین نیز اسم آن است. ابتدا برای آشنا ساختن تو میگویم که علوم فلاسفه، بر چهار قسم است: ریاضیات، منطقیات، طبیعیات و الهیات. اما ریاضیات، عبارت است از نظر در حساب و هندسه و چیزی که مخالف عقل باشد در این دو علم نیست و با چیزی از آن نمیتوان به انکار و جحد مقابله کرد و چون چنین است ما را به آوردن علوم ریاضی کاری نیست. اما در الهیات، بیشتر عقاید فیلسوفان برخلاف حق است و صواب در آن بهندرت یافت میشود. اما در منطقیات، اکثر مطالب بر منهج صواب است و خطا در آن نادر... اما در طبیعیات، حق با باطل آمیخته است و صواب با خطا مشتبه..[۶].
اما از این مقدمه هم که بگذریم، در طی کتاب، در موارد گوناگون، قرائن و اشارات و عباراتی است که میرساند که مطلب، جنبه نقل و حکایت دارد و نظر شخص نویسنده نیست؛ از آن جمله است موارد ذیل: در آخر منطق میگوید: «این است آنچه ما خواستیم بفهمانیم و حکایت کنیم. پس از این علم الهیات را در نزد ایشان میآوریم». در آخر الهیات میگوید: «این است سر قدر بنا بر آنچه گفته شده است و الله أعلم بالصواب» و در آخر طبیعیات میگوید: «این است آنچه ما خواستیم از علوم منطقی و الهی و طبیعی آنان حکایت کنیم، بدون اینکه به تمییز غث و سمین و حق و باطل آن بپردازیم و پس از این به کتاب «تهافت الفلاسفة» آغاز خواهیم کرد تا بطلان آنچه از این آراء باطل است، معلوم شود و الله الموفق لدرك الحق بمنه و حوله»[۷].
آنچه در مطالعه مقاصد در همان نظر اول، جلب توجه میکند، شیوه نگارش و سلاست و روانی آن است. همه میدانند که بیان نظریات فلسفی که در غایت تجرد و انتزاع است، کاری است بسیار دشوار و آسان ساختن و سهل التناول کردن آن را استعدادی خاص دربایست است و غزالی از این استعداد بهنحو عجیبی برخوردار است و پیچیدهترین و دشوارترین مطلب را با بیانی بسیار رسا ادا میکند؛ چنانکه با کمال جرأت میتوان ادعا کرد که در بین کتب فلسفی که در فرهنگ اسلامی به نگارش درآمده، کتابی به سادگی و روانی مقاصد وجود ندارد. وی مانند معلمی دلسوز و منزه از شائبه فضلفروشی و قلمبهگویی و مغلقپردازی، عبارت را به روانی آب زلال میآورد و رسائی سخن و تفهیم مطلب را به آستانه اعجاز میکشاند و اعجاب هر خواننده را برمیانگیزد؛ مخصوصاً کسی که قبلا با متون فلسفی آشنا باشد، وقتی به کتاب مقاصد میپردازد، همانند کسی است که از راهی درشت و ناهموار و سنگلاخی پر از پستی و بلندی، به جادهای صاف و هموار برسد[۸].
وضعیت کتاب
این کتاب در قرون وسطی به زبان لاتینی ترجمه شد و در بین متفکران مسیحی، رواجی شگرف یافت؛ چنانکه در آثار خود، مکرر بدان استناد جستهاند؛ بهعنوان مثال، پدرو هیسپانو 20 مرتبه و الکساندر دوهالس 11 مرتبه و آلبرت کبیر 147 مرتبه و سن توماس آکوینی 31 مرتبه و راجر بیکن 40 مرتبه و دیگران بهکرات از آن نام بردهاند و بدان استشهاد جستهاند. این کتاب، گذشته از لاتینی، به زبان عبری و اسپانیایی نیز ترجمه شده و مخصوصاً شروح متعددی نیز به زبان عبری بر آن نوشتهاند[۹].
مقاصد، ابتدا به سال 1331ق، در مصر به چاپ رسید. سپس سلیمان دنیا، استاد مساعد فلسفه در دانشکده اصول دین مصر، آن را تصحیح کرده و در سال 1961م، در دایرةالمعارف مصر، به چاپ رساند. در سال 1338ش، محمد خزائلی، مقاصد را به فارسی برگردانده و آن را به نام «خودآموز حکمت مشا»، در انتشارات امیرکبیر منتشر ساخته است[۱۰].
فهارس کتاب، شامل فهرستهای: «اعلام»، «اماکن»، «ادیان»، «علوم»، «فرق»، «کتب» و «موضوعات»، در انتهای آن جای گرفته است.
پاورقیها توسط مصحح نوشته شده و در آنها، علاوه بر اشاره به اختلاف نسخ، توضیحاتی پیرامون برخی از مطالب متن، ارائه شده است[۱۱].
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- خوانساری، محمد، «مقاصد الفلاسفة»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: نشر دانش، شماره 2، بهمن و اسفند 1359 (4 صفحه، از 34 تا 37).