ترکه اصفهانی، علی بن محمد

(تغییرمسیر از صائن‌الدین ترکه)

علی بن محمد بن افضل‌الدّین محمد بن حبیب‌الله ترکه خجندی اصفهانی (770-835 ق)،  ملقب به صائن‌الدّین و مکنی به ابومحمّد، حكيم و عارف و فقيه و شاعر و اديب، از معروف‌ترین افراد آل ترکه و از دانشمندان قرن نهم هجری در اصفهان است. وی جامع معقول و منقول بود و در کلام و تصوف و علم جفر و علم اعداد و علم حروف و دیگر علوم غریبه و حکمت و فلسفه تبحر داشت.

ترکه اصفهانی، علی بن محمد
نام ترکه اصفهانی، علی بن محمد
نام‎های دیگر ت‍رک‍ه‌، ع‍ل‍ی ‌ب‍ن م‍ح‍م‍د

ص‍در ت‍رک‍ه‌، ص‍ای‍ن‌ال‍دی‍ن ع‍ل‍ی ‌ب‍ن م‍ح‍م‍د

صائن‌الدين بن تركه اصفهانى

نام پدر محمد
متولد 770
محل تولد اصفهان
رحلت 835 ق
اساتید شيخ سراج‌الدين بُلقينى

شمس‌الدين محمد بن حمزه فَنارى

برخی آثار عقل و عشق یا مناظرات خمس

التمهید القواعد فی شرح التوحید

کد مؤلف AUTHORCODE03397AUTHORCODE

كنيه او را ابومحمد ذكر كرده و نام وى را به‌صورت ابن تركه، تركه خجندى، صائن‌الدين، صائن‌الدين تركه، صائن‌الدين تركه خجندى و صائن‌الدين خجندى نيز آورده‌اند.

ولادت

او نواده ابوحامد صدرالدين تركه اصفهانى بود. صائن‌الدين، مشهورترين و مهم‌ترين شخصيت اين خاندان به شمار مى‌آيد.

در منابع، به زادگاه او اشاره نشده، ولى از آنجا كه پدر و جد وى ساكن اصفهان بودند، به احتمال قريب به يقين در اصفهان به دنيا آمده است. تاريخ ولادت وى نيز در منابع ذكر نشده، اما چون در پايان رساله‌اش، «نفثة المصدور اول»، تاريخ تأليف آن، 829 ضبط شده و در اوايل همين رساله، وى از 59 ساله بودن خود سخن گفته، معلوم مى‌شود كه در 770 به دنيا آمده است.

تحصیلات

صائن‌الدين، سال‌ها نزد برادر بزرگ خود كه از عالمان عصر بود، به تحصيل علوم دينى نظير حديث و تفسير و فقه و اصول پرداخت. بعد از آنكه تيمور در 789 اصفهان را تصرف كرد، صائن‌الدين به همراه برادرانش به سمرقند كوچانده شد. در آنجا برادر بزرگش، بر اساس وصيت پدرانش، اسباب سفر او را فراهم آورد و وى به حجاز و مصر و شام رفت و سال‌ها از مشايخ صوفيه و عالمان، كسب دانش و معرفت كرد، سپس به ايران آمد و بعد از شنيدن خبر درگذشت تيمور در 807، به اصفهان برگشت.

در منابع از فرزندان صائن‌الدين ذكرى نشده، اما خود او از دَه فرزندش كه در واقعه دستگيرى او همراهش بوده‌اند، سخن گفته است. نام دو تن از پسران وى در آثارش آمده است. يكى از آنها محمد است كه صائن‌الدين كتاب «المناهج في المنطق» را به درخواست وى نوشته است.

اساتید

شيخ سراج‌الدين بُلقينى، از جمله استادان صائن‌الدين بوده و صائن‌الدين در مصر از وى حديث مى‌شنيده است. صائن‌الدين به همراه جمعى از بزرگان معاصر خود با سيد حسین اَخلاطى ملاقات داشته و از او نيز مطالبى آموخته و احتمالاً از محضر شمس‌الدين محمد بن حمزه فَنارى (متوفى 834)، مؤلف «مصباح الانس»، نيز بهره برده است.

شاگردان

صائن‌الدين شاگردانى نيز تربيت كرد كه از آن جمله‌اند: پسرش محمد؛ مير سيد محمد بدخشى؛ پهلوان شمس‌الدين محمد بن عبداللّه كاتبى نيشابورى، از شاعران قرن نهم كه در تصوف از مريدان و شاگردان صائن‌الدين بود؛ امير سيد احمد لاله‌اى؛ و شرف‌الدين على يزدى.

صائن‌الدين در آثارش، از جمله در «تحفه علائيه»، خود را شافعى خوانده و در «نفثة المصدور» در دفاع و ستايش از مشايخ صوفيه، آنان را اهل سنّت و جماعت دانسته و شيعه و معتزله و فلاسفه را دشمنان سنّت و جماعت ذكر كرده است، اما شوشترى، به استناد يك بيت شعر خطاب به حضرت على(ع) كه به صائن‌الدين نسبت داده شده، نام وى را در شمار عارفان شيعى آورده است.

صائن‌الدين در آثار خود، مانند رساله شق قمر و ساعت (در شرح و تفسير آيه اول سوره قمر)، حضرت على و اهل‌بيت(ع) را بسيار ستوده و بيان حقيقت معناى انشقاق قمر و تفسير معناى ساعت و حساب و ميزان و حوض را مخصوص حضرت على و اولاد آن حضرت دانسته است.

وفات

تاريخ درگذشت صائن‌الدين را 830، 836 و چهاردهم ذى‌حجه 835 ذكر كرده‌اند كه احتمالاً تاريخ اخير درست است و برخى صرفاً به سبب اينكه تاريخ درگذشت او آخر 835 بوده، آن را به تسامح 836 ذكر كرده‌اند.

آثار

صائن‌الدين در بيشتر دانش‌هاى روزگار خود، از جمله در حكمت و عرفان و فقه و كلام و شعر و حروف و نقطه و اعداد و جفر، تبحر داشته و در هريك از آنها تأليفاتى دارد. انديشه‌ها و آراى وى يكى از مراحل مهم تكامل و پيشرفت حكمت و عرفان اسلامى به شمار مى‌آيد. برخلاف اين عقيده شايع كه حكمت اسلامى در قرن ششم با ابن رشد به پايان رسيده، آثار صائن‌الدين نشان‌دهنده تداوم آن در ايران است.

صائن‌الدين مهم‌ترين حلقه رابط ميان ابن سينا و غزالى و سهروردى و ابن عربى و خواجه نصير‌الدين طوسى از يك‌سو و حوزه فلسفى اصفهان و حكمت متعاليه صدر المتألهين شيرازى از سوى ديگر است. وى يكى از شخصيت‌هاى مؤثر و بانفوذى بود كه قبل از ملا صدرا در صدد تلفيق حكمت اشراقى و مشائى و عرفانى برآمد.

صائن‌الدين برخى آثار خود را به عربى و برخى ديگر را به فارسى نوشته است. به نوشته ملك الشعراى بهار، نثر وى ادبى و فنى و به شيوه عطاملك جوينى و قدرى بليغ‌تر و بى‌تكلف‌تر از آن است. وى نخستين دانشمندى است كه حقايق علمى و فلسفى و عرفانى را به سبک ادبى بيان كرده است. آثار فارسى صائن‌الدين عبارتند از:

  1. رساله ضوء اللمعات (در شرح لمعات عراقى در عرفان)؛
  2. كتاب اسرار الصلوة (درباره رموز نماز به شيوه عرفانى)؛
  3. رساله شق قمر و ساعت؛
  4. تحفه علائيه (در مسائل فقهى بر اساس مذاهب چهارگانه اهل سنت)؛
  5. نفثة المصدور اول و نفثة المصدور دوم (هر دو در شرح سوانح زندگى او)؛ 6. رساله اعتقادات و اعتقاديه (هر دو درباره اعتقادات وى)؛
  6. رساله در معنى قابليت (درباره معناى قابليت به روش اهل معرفت)؛
  7. رساله در بيان معنى عرفانى علم صرف يا صرف القلوب صاينى؛
  8. شرح حديث عماء؛
  9. شرح حديث «اِنَّ لِكُلِّ شىءٍ قلباً و قلبُ القرآنِ يس»؛
  10. نامه به فيروزشاه و شرح ده بيت از محى‌الدين بن عربى در فَرق وجود و كَوْن به روش عرفانى؛
  11. رساله انجام در فَرق علم حروف و علم تصوف؛
  12. رساله نقطه در شرح حديث «انَا النقطة التى تحتَ الباء»، منسوب به على(ع)؛
  13. رساله مناظرات خمس؛
  14. اطوار ثلاثه (درباره سه طور از اطوار صوفيان)؛
  15. رساله حروف (درباره علم حروف)؛
  16. سلم دارالسلام (در احكام اركان ايمان و اسلام)؛
  17. سؤال الملوك (در علم حروف)؛
  18. شرح نظم الدّر، به فارسى و عربى؛
  19. مبدأ و معاد (درباره مبدأ و معاد، به روش اهل عرفان)؛
  20. مدارج افهام الافواج في تفسير آية ثَمانِيَة اَزْواجٍ (در تفسير آيه ششم سوره زمَر)؛
  21. شرح گلشن راز؛
  22. بزم و رزم (مباحثه‌اى ميان اهل بزم و شمشير و قلم)؛
  23. نامه‌هاى صائن‌الدين (مشتمل بر نامه‌هايى به بايسنغر، امير كاركيا، امير ناصر كاركيا، امير علاء‌الدين، خواجه محمد پسر خواجه شيخ كَجَجى (كَجوجانى)، امير علاء‌الدين گيلانى، خواجه تاج‌الدين، امير نعمت‌الله، شرف‌الدين على يزدى و نامه‌اى عرفانى و حروفى كه مخاطب آن معلوم نيست)؛
  24. دو مكتوب (كه وى آنها را به استدعاى امير نعمت‌الله نوشته است)؛
  25. يك مكتوب به خواجه ظهير‌الدين محمد؛
  26. رساله معما (ترجمه احاديثى از پيامبر و حضرت على و ائمه).

آثار عربى صائن‌الدين عبارتند از:

  1. تمهيد القواعد (در عرفان نظرى)؛
  2. المناهج في المنطق (در منطق به روش مشائيان)؛
  3. انزاليه (در نزول كتاب الهى و کیفیت و مراتب آن)؛
  4. اجازه روايت كتاب المصابيح (كه اجازه‌اى براى يكى از فضلاى عصر به نام يونس است)؛
  5. الاربعينية (در شرح حديث «مَنْ حَفِظَ على اُمّتى أَربَعين حديثاً ينتَفِعونَ بها بَعَثهُ اللّه تعالى يَوم القيامة فقيهاً عالماً» و خصوصيات عدد اربعين و اهميت آن در علم حروف)؛
  6. اصطلاحات الصوفية (درباره واژه‌هاى صوفيان)؛
  7. البائية (در علت تقدّم حرف «باء» در قرآن نسبت به حروف ديگر)؛
  8. شرح تجلى ذاتى ابن هود مغربى؛
  9. تقديم العقل على النفس (در تقديم عقل بر تمام قواى نفسانى به طريق اهل معرفت و حروف)؛
  10. شرح البسملة (بر اساس اصول اهل معرفت و حروف)؛
  11. شرح خطبه تفسير «الكشاف»؛
  12. شرح فصوص الحكم؛
  13. المحمدية (در تبيين و تفسير نام محمد و مرتبه ولايت ختميه نبويه بر اساس اصول اهل معرفت)؛
  14. المفاحص (در علم حروف و اعداد)؛
  15. مُهر نبوت (در شرح مُهر نبوت)؛
  16. رساله در شرح حقيقت وحدت مطلقه ذاتيه يا الختمية، درباره وحدت مطلق ذاتى به روش عرفانى؛
  17. شرح حديث الايمان يا شرح دو حديث نبوى، تفسير فلسفى و عرفانى و حروفى دو حديث از پيامبر اكرم؛
  18. شرح حديثى از پيامبر درباره اهميت قرآن و تعاليم دين و نكوهش بدعت.

علاوه بر اين، منظوماتى به فارسى و عربى، از او مانده است.

منابع مقاله

دانش‌نامه جهان اسلام، ج 7، ص169-171، سيد على موسوى بهبهانى و محمد زارع.


وابسته‌ها