حديث سدّالأبواب إلّا باب علي عليهالسلام
حديث سدالأبواب الا باب علي عليهالسلام | |
---|---|
پدیدآوران | عطيه، ماجد بن احمد (نویسنده) العتبة الحسينية المقدسة. قسم الشؤون الفکرية و الثقافية. شعبة الدراسات و البحوث الإسلامية (تهیه کننده) |
ناشر | العتبة الحسينية المقدسة، قسم الشؤون الفکرية و الثقافية |
مکان نشر | عراق - کربلای معلی |
سال نشر | مجلد1: 2013م , 1434ق |
چاپ | 1 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
حديث سدالأبواب الا باب علي عليهالسلام نوشته ماجد عطیه، کتابی است به زبان عربی و با موضوع کلام شیعه، که نویسنده در آن به توضیح روایت سدالابواب، صورتهای مختلف آن، محدوده دلالت این حدیث، ارائه شواهدی از احادیث و آیات و اشعار و... برای آن و بیان و رد شبهاتی درباره این موضوع میپردازد.
ساختار
کتاب دارای مقدمه هیئت علمی به قلم سید محمد علی حلو، مقدمه نویسنده و محتوای مطالب در هشت فصل است.
نویسنده در این اثر از 90 منبع بهره برده است. برخی از آنها عبارتند از: ينابيع المودة قندوزی، وسائل الشيعة شیخ حر عاملی، مناقب آل أبيطالب ابن شهرآشوب، المعجم الکبير طبرانی، مشارق أنوار اليقين، مسند أحمد، مستدرك حاکم نیشابوری، المحاسن برقی، صحيح بخاری، علل الشرايع شیخ صدوق، تاریخ بغداد، البداية و النهاية ابن کثیر، بحارالأنوار، إعلام الورای طبرسی و....
گزارش محتوا
سید محمد علی حلو در مقدمهاش بر کتاب، سخن از این میگوید که جریان بستن تمامی درهای ورودی به مسجد بهجز درب خانه امیرالمؤمنین(ع)، از روی قرابت و صِرف علاقه شخصی پیامبر(ص) به ایشان نبوده، بلکه حکمتی در آن وجود داشته است.[۱]
نویسنده در فصل اول کتاب به بیان مقدمات حدیث میپردازد. او مینویسد: حدیث سدالابواب از اهمیت فراوانی برخوردار است زیرا در آن پیامبر اکرم(ص) از مرحله اعلان و تبلیغ به مرحله تطبیق و تنفیذ دست زد.[۲] نویسنده در مقدمات حدیث، روایاتی درباره باب دین بودن علی(ع)، باب علم پیامبر بودن ایشان، باب الله بودن آن حضرت در کلام پیامبر(ع) و روایات قدسی و... بیان میکند. او از این طریق میخواهد نشان دهد که پیامبر(ص) در جریان سدالابواب مواردی که در آن با لفظ از امیرالمؤمنین علی(ع) به باب بودن تعبیر کرده بود را در عمل نشان داد.[۳]
فصل دوم کتاب به بیان صورتهای مختلف روایت از این واقعه میپردازد. از نگاه مؤلف، این روایت با الفاظ مختلف و در زمانها و مکانهای متعددی از زبان پیامبر اکرم(ص) وارد شده است. این امر تا جایی است که در هیچیک از فرقههای اسلامی (با وجود همه اختلافات در فرقهها و جماعاتشان) نیست که این حدیث را کتبشان یافت نشود و بهگونهای که به حد تواتر میرسد.[۴] نویسنده سپس به ذکر کسانی که روایت را متواتر دانستهاند میپردازد.[۵] سپس به بیان پنجاهویک روایت از روایاتی که از طرق مختلف نقل شده میپردازد.[۶] مثلاً مضمون روایت پنجاه و دوم چنین است؛ از علامه شیخ ابراهیم بن محمد بن ابوبکر بن حمویه حموینی نقل شده که... از زید بن وهب از عبدالله بن مسعود گفت: شبی رسول خدا(ص) پیش ما آمد و در آن موقع ما (جماعتی از صحابه) در مسجد بودیم. ایشان بعد از نماز جماعت فرمودند: این جماعت اینجا چه میکنند؟ گفتند: ای پیامبر اینجا نشستیم و گفتگو میکنیم. (سپس) برخی از ما نماز میخوانند و برخی دیگر میخوابند. پیامبر(ص) فرمودند در مسجد من نباید خوابید. بهسوی خانههایتان برگردید. هرکه خواهان نماز است آن را به شکل کامل در خانهاش بگزارد. و هرکه توانایی نماز ندارد بخوابد. همانا نماز پنهانی نسبت به نماز آشکارا مضاعف است. راوی میگوید ما برخاسته و متفرق شدیم و علی بن ابیطالب(ع) هم در میان ما بود. او هم برخاست. اما پیامبر(ص) دست علی(ع) را گرفتند و فرمودند: و اما تو ای علی! هرچه که برای من در مسجدم حلال است برای تو هم حلال است و هر آنچه بر من حرام است بر تو نیز حرام است. در این هنگام حمزه بن عبدالمطلب به پیامبر(ص) عرض کرد: ای پیامبر خدا! من عمویت و از علی به تو نزدیکتر هستم. پیامبر(ص) فرمودند: راست میگویی عمو. ولی به خدا قسم این دستور از جانب من نیست و خدای عزوجل به آن فرمان داده است.[۷]
ماجد عطیه در فصل سوم مینویسد: این روایت شریف و دلایل آن در تفسیر بسیاری از آیات قرآنی، نزد فریقین وارد شده است.[۸] مورد اول آیه شریفه «وَ لا جُنُباً إِلاّ عابِرِی سَبِیلٍ» (نساء: 43) است. وی نوزده روایت در توضیح این آیه شریفه میآورد. مورد دوم، «وَ لَیسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُیوتَ مِنْ أَبْوابِها» (بقرة: 189) که برای توضیح و شرح مضمون آن به هفده روایت استناد میکند.[۹] مورد سوم آیه 77 سوره مؤمنون «حَتّى إِذا فَتَحْنا عَلَیهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِیدٍ» است که در آن به روایت جابر بن یزید از امام باقر(ع) استناد شده که در آن فرمودند: «هو أمیرالمؤمنین علیهالسلام فی الرجعة» یعنی آن باب (درب) امیرالمؤمنین(ع) در زمان رجعت است.[۱۰] موارد چهارم تا ششم؛ آیات 58 سوره بقره، 87 یونس و 13 حدید هستند که به ترتیب در آنها به 25 و 7 و 5 روایت استشهاد میشود.[۱۱]
در فصل چهارم، نویسنده شواهد و نصوص و دلایل متنوعی را که در زمانهای متعددی صادر شده و به شکل قاطع بر افضلیت امیرالمؤمنین(ع) و ثبوت این روایت در حق ایشان دلالت دارد، ذکر میکند. او در این بخش شانزده مورد از اقوال بزرگان و روایات را دراینارتباط متذکر میشود.[۱۲]
نویسنده در فصل پنجم دلالات روایت را مورد بررسی قرار میدهد و اقوال برخی از بزرگان از علما را در توضیح این امر میآورد. مثلاً کلام ابن شهرآشوب چنین است: اختصاص این دو نفر (پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع)) به باز ماندن درب خانههایشان به مسجد دلالت بر زیادت درجات آنان و رضایت خدای متعال از آنان و جواز عبور و حتی ایستادن در این مسجد در حالت جنابت، دلیلی است بر طهارت و عصمت آنها.[۱۳] بههرحال نویسنده اقوال 15 نفر از بزرگان اهل تسنن و شیعه را در توضیح دلالت روایت ذکر میکند که علامه مجلسی، محمدحسن مظفر و... از عالمان شیعه و ابن بطریق، ابن حجر، بیهقی و... از علمای عامه در میان آنان هستند.[۱۴]
نویسنده در فصل ششم، شبهاتی را در رابطه با حدیث سدالابواب مطرح و رد میکند. معمولاً در این شبهات این ادعا مطرح شده که روایت سدالابواب از موضوعات شیعه است.[۱۵] همچنین مثلاً در صحيح البخاري روایاتی داریم که ابوبکر را در حدیث سدالابواب بهجای پیامبر(ص) نشاندهاند. و نویسنده پاسخهای متعددی داده است؛ نویسنده به نقل از لمعانی میگوید: قضیه بستن درب ابوبکر و باز گذاردن درب خانه علی(ع) به مسجد از اسباب دشمنی عایشه بر امیرالمؤمنین(ع) بود.[۱۶]
فصل هفتم کتاب در بیان تلاشهای شکستخوردهای است که بعد از اعلان رسمی این حدیث در طول تاریخ برای پنهان نگهداشتن آن (که از فضایل امیرالمؤمنین(ع) است) انجام شده است. این امر تا جایی بوده که خانه فاطمه(س) و علی(ع) را خراب کردهاند. فصل هشتم هم در بیان شواهدی از نصوص و اشعار درباره وقوع چنین امری است؛ نویسنده در این بخش به اشعاری از سید حمیری، عبدی، خطیب خوارزم و دیگران درباره وقوع این امر و روایت آن استشهاد میکند.[۱۷]
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در انتهای کتاب آمده است. ارجاعات در پاورقیها ذکر شده است.
پانویس
- ↑ ر.ک: مقدمه کتاب، ص5–6
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص11
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص11-15
- ↑ ر.ک: همان، ص19
- ↑ ر.ک: همان، ص20-22
- ↑ ر.ک: همان، ص23-52
- ↑ ر.ک: همان، ص51-52
- ↑ ر.ک: همان، ص56
- ↑ ر.ک: همان، ص56-70
- ↑ ر.ک: همان، ص70
- ↑ ر.ک: همان، ص71-98
- ↑ ر.ک: همان، ص101-113
- ↑ ر.ک: همان، ص118
- ↑ ر.ک: همان، ص117-123
- ↑ ر.ک: همان، ص127
- ↑ ر.ک: همان، ص128
- ↑ ر.ک: همان، ص137-144
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.