الأصول من علم الأصول
الأصول من علم الأصول | |
---|---|
پدیدآوران | عثیمین، محمد بن صالح (نویسنده) |
ناشر | دار ابن الجوزي |
مکان نشر | عربستان - دمام |
سال نشر | 1430ق. |
چاپ | چاپ اول |
شابک | 9960-767-76-0 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | ع2الف6 / 157 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
الأصول من علم الأصول، اثر محمد بن صالح عثیمین، رسالهای است مختصر در علم اصول فقه.
اهمیت کتاب
تقسیم لفظ به حقیقی و مجازی، از جمله تقسیمهایی است که نقش مهمی در فهم نصوص دینی داشته و در هم تنیده شدن مسائل اعتقادی با فهم نصوص دینی، ایجاب مینماید تا دقت بیشتری در نصوص دینی شود؛ بنابراین، عالمان وهابی گمان نمودهاند که ورود مجاز در نصوص دینی، باعث انحراف از اعتقادات اصیل اسلامی شده، ولذا هرگونه استعمال مجازی در قرآن را انکار نموده و ادلهای نیز ذکر کردهاند. از جمله این عالمان وهابی معاصر، مؤلف اثر حاضر میباشد که یکی از مفتیان عربستان سعودی بوده و در آثار خود، به انکار مجاز در قرآن پرداخته است؛ اگرچه در بحث مجاز در قرآن، آثار گوناگونی تألیف شده، اما اثری وجود ندارد که بهطور خاص به بررسی اندیشه وی بهعنوان یکی از نظریهپردازان و مفتیان معاصر وهابیت در این زمینه بپردازد؛ ازاینرو اثر حاضر که در آن به این موضوع پرداخته شده، دارای اهمیت میباشد[۱].
ساختار
کتاب با مقدمه کوتاهی از مؤلف، آغاز گردیده و مطالب، بهصورت مختصر و کوتاه، دربردارنده مباحث علم اصول، از ابتدا تا مبحث اجتهاد و تقلید است.
گزارش محتوا
در مقدمه مؤلف، به موضوع کتاب، اشاره شده است[۲].
نویسنده مباحث کتاب را با تعریف علم اصول، آغاز نموده و در ابتدا، واژه «أصول الفقه» را به اعتبار مفردات آن (به اعتبار کلمه «اصول» و «فقه») و به اعتبار اینکه این واژه، لقب فن معینی است، مورد بررسی قرار داده است[۳].
در ادامه، اقسام احکام شرعی، شامل احکام تکلیفی و وضعی، از لحاظ لغوی و اصطلاحی، تعریف شده[۴] و سپس، به تعریف واژه «علم» پرداخته شده و علم، «ادراک جازم شیء، علی ما هو عليه»، مانند ادراک بزرگتر بودن کل از جزء و شرط بودن نیت برای عبادت، تعریف شده است[۵].
در مبحث بعدی، ضمن تعریف لغوی و اصطلاحی کلام و بررسی اقسام آن، شامل خبر و انشا، به موضوع حقیقت و مجاز، پرداخته شده است. نویسنده در این قسمت، طبق روش مشهور اصولیها، به تعریف حقیقت و مجاز و بیان اقسام آن پرداخته و کلام را از حیث استعمال، بر دو قسم استعمال در معنای موضوعله و استعمال در معنای غیر موضوعله تقسیم نموده است. وی در نهایت، با ذکر یک نکته دیدگاه ابن تیمیه را در انکار مجاز پذیرفته است[۶].
طبق نظر برخی از محققین، تا قرن هفتم هجری، مسلمانان اختلافی در وجود مجاز نداشتهاند و در کتابهای مختلفی به تبیین آیات قرآن که مجاز در آن استفاده شده بود میپرداختند. اصولیها و فقها نیز در آثار خود، به بحث از مجاز و احوال و احکام آن میپرداختند و علمای بلاغت نیز، اقسام و صورتهای آن، از جمله استعاره، کنایه، مجاز مرسل، مجاز در اسناد و... را ذکر نمودهاند؛ اما در قرن هفتم، ابن تیمیه به انکار مجاز پرداخت و ادعا نمود، سلف جز معنای حقیقی نصوص دینی، چیز دیگری از آن نمیفهمیده و خلف برداشتی غیر از دیدگاه سلف اتخاذ نمودهاند. ابن قیم جوزیه با تبعیت از ابن تیمیه در کتاب «صواعق المرسلة»، قریب به شصت دلیل بر انکار مجاز اقامه نموده است. او از مجاز به طاغوتی تعبیر کرده که قصد شکستن آن را دارد. عالمان وهابی نیز، این مسئله را با تکرار ادله ابن تیمیه و ابن قیم رواج دادند که از آن جمله میتوان به محمد امین شنقیطی اشاره نمود. نویسنده اثر حاضر نیز وجود هر نوع مجاز در قرآن کریم و بلکه لغت عرب را انکار نموده است. از نظر وی، آنچه سبب پیدایش نظریه وجود مجاز در قرآن شده، تحریف آیات و روایات مربوط به صفات الهی از معنایی است که توسط خدا و رسول مکرم اسلام(ص) اراده شده است که غالیان از فرقه جهمیه به آن معتقد میباشند؛ در واقع مجاز همان نفی حقیقت است که به اعتقاد وی، این مبنا خطرهای بسیاری در بر دارد. ابن عثیمین ملاک در معنای یک لفظ را سیاق میداند. منظور از سیاق در کلمات وی «ما تضاف إليه» است؛ یعنی هر آنچه لفظ به آن اضافه شود، باعث محدود نمودن لفظ به معنای خاصی میشود؛ ازاینرو ممکن است یک لفظ در سیاقی یک معنا و در سیاقی دیگر، معنای دیگری بدهد؛ حتی ممکن است این سیاق متفاوت با معنای اصلی کلمه نیز باشد. وی در ذکر این دلیل، فقط به ادعا اکتفا نموده و خواننده را برای مطالعه دلیل، به کتب ابن تیمیه و ابن قیم حواله میدهد[۷]. او بیان میکند که عدهای مانند ابواسحاق اسفراینی از متقدمین و ابن تیمیه و ابن قیم از متأخرین معتقدند که در لغت عرب، مجاز وجود ندارد و اصطلاح حقیقت و مجاز از اصطلاحات متأخر است که در زمان سلف وجود نداشته است[۸].
از دیگر موضوعات کتاب، میتوان به مبحث نهی[۹]، عام و خاص[۱۰]، مطلق و مقید[۱۱]، مجمل و مبین[۱۲]، ظاهر و مؤول[۱۳]، نسخ[۱۴]، اخبار[۱۵]، اجماع[۱۶]، قیاس[۱۷]، تعارض[۱۸]، ترتیب ادله[۱۹]، مفتی و مستفتی[۲۰]، اجتهاد[۲۱] و تقلید[۲۲]، اشاره نمود.
وضعیت کتاب
فهرست مطالب، در انتهای کتاب آمده و در پاورقیها، به ذکر منابع پرداخته شده است[۲۳].
پانویس
- ↑ ر.ک: سلمانی، سعید؛ معینیفر، محمد، ص28
- ↑ ر.ک: مقدمه، ص5
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص7-8
- ↑ ر.ک: همان، ص10-11
- ↑ ر.ک: همان، ص15
- ↑ ر.ک: سلمانی، سعید؛ معینیفر، محمد، ص28
- ↑ ر.ک: همان، ص29-30
- ↑ ر.ک: همان، ص30
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص28
- ↑ ر.ک: همان، ص34 و 38
- ↑ ر.ک: همان، ص34
- ↑ ر.ک: همان، ص46
- ↑ ر.ک: همان، ص49
- ↑ ر.ک: همان، ص51
- ↑ ر.ک: همان، ص57
- ↑ ر.ک: همان، ص64
- ↑ ر.ک: همان، ص68
- ↑ ر.ک: همان، ص75
- ↑ ر.ک: همان، ص82
- ↑ ر.ک: همان، ص83
- ↑ ر.ک: همان، ص85
- ↑ ر.ک: همان، ص87
- ↑ ر.ک: پاورقی، ص69
منابع مقاله