ابن عبدالحکم، محمد بن عبدالله
ابوعبدالله محمد بن عبدالله (182- 268ق/798-881م)، معروفترين فرزند عبدالله بن عبدالحکم که در حديث و فقه مالکى و شافعى عالمى بلند آوازه بود. پس از پدر رياست مالکيان مصر يافت و تا پايان عمر، به تأليف مشغول بود.
خاندان
ابن عبدالحکم، عنوان افراد خاندانى از مورخان، فقیهان، محدثان و پیشوایان مذهبى مصر که در سدههای 2 و 3ق/8 و 9م از شهرت و نفوذ بسیار برخوردار بودند و بر مالکیان مصر ریاست داشتند.
نیای این خاندان، اعین بن لیث، از حقل، یکى از قراء ایله بر ساحل دریای سرخ، به مصر کوچید و در اسکندریه سکنى گزید. وی در آنجا صاحب فرزندی شد به نام ابوعثمان عبدالحکم که بعدها ثروت و قدرت بسیار کسب کرد و افراد خاندان ابن عبدالحکم، همه به وی منسوب شدند. رقابتهای مذهبى و فرقهای در باره مسأله خَلق قرآن و دوره«محنه» که سبب مصادره اموال و گرفتاری و شکنجه و مرگ بسیاری شد، از جمله سوانح زندگى خاندان ابن عبدالحکم بوده است.
تحصیلات
وی اصول فقه را نخست از پدر و عبدالله بن وهب و اشهب که هر 3 از بزرگان اصحاب مالک بودند، فراگرفت و از آنان حديث روايت کرد. 17 ساله بود که به سفارش پدر به حلقه درس شافعى که به خانه آنان وارد شده بود، پيوست و تا واپسين روزهای زندگى شافعى از دانش او بهره برد. هوش سرشار و پشتکار و علاقه محمد، شافعى را به شگفت آورد و او را به خود نزديک.
استمرار يک دوره 5 ساله از مناسبترين مراحل تحصيلى محمد در مذهب شافعى و فرصت استفاده مستقيم از پيشوا و بنيانگذار اين مذهب و مطالعه کتاب احکام القرآن و کتاب الرد على محمد بن حسن و بخشهايى از سنن در حديث، و نيز ويژگى محمد به عنوان يگانه راوی وصايای شافعى و يادداشت همه کتابهای او، محمد را در زمره دانشمندترين و بارزترين ياران نزديک شافعى قرار داد.
گرایش به شافعی
پيوند پىگير محمد به شافعى و گرايش به مذهب او از سوی کسى که خود و خاندانش از بزرگان و پيشوايان مالکى در مصر بودند، بر مالکيان آن ديار گران آمد و از عبدالله پدر محمد که در واقع مشوق او در استفاده از محضر شافعى بود، خواستند که او را از ادامه اين آمد و شد که در بين فقهای مالکى اثری نامطلوب برجای مىنهاد، باز دارد، اما عبدالله اين رفتار فرزند را نشان کنجکاوی و دانشاندوزی و علاقه به آشنايى او به اختلاف اقوال وانمود کرد و در نهان همچنان او را به بهرهگيری از دانش شافعى ترغيب کرد. محمد نيز تا آخرين ماههای زندگى شافعى درس او را ترک نکرد و جانشينى او را چشم مىداشت. اما با مرگ نابهنگام شافعى (204ق) و جوانى محمد، اين اميد تحقق نيافت و بويطى يکى از اصحاب شافعى که از محمد مسنتر بود، به اداره مجالس درس او و تدريس به جای شافعى پرداخت. محمد از اين رويداد آزرده شد و برای خويش حلقه درس جداگانه تشکيل داد و کتاب الرد على الشافعى فيما خالف فيه الکتاب و السنه را در ردّ بر استاد نوشت.
با اينهمه تصريح و توجه بسياری از نويسندگان شافعى به شرح احوال و آثار محمد بن عبدالحکم در تذکرهها و کتابهای طبقات الشافعيه حاکى از فضل تقدم و پايگاه والای او در بين ياران نزديک شافعى است.
بازگشت به مالکی
محمد پس از يأس از جانشينى شافعى به مذهب مالک، مذهبى که از آغاز به آن چشم گشوده بود و پدر و برادران و ديگر افراد خاندانش از سرآمدان و پيشوايان آن بودند، بازگشت. در توجيه اين تغيير مذهب محمد نوشتهاند که شافعى در مرض موت او را به بازگشت به مذهب پدران پند داده بود و او چنين کرد و چندان نپاييد که افقه مالکى مذهبان مصر شد و در فقاهت و شناخت اقوال صحابه و تابعين کسى به مرتبه او نمىرسيد و طالبان فقه و حديث از مغرب و اندلس به سويش روی آوردند.
راویان
مشهورترين کسانى که از محمد روايت کردهاند، عبارتند از: عبدالرحمان بن اسحاق جوهری حنفى، يحيى بن عثمان، محمد بن اسد ابن سعيد، ابوحاتم رازی، ابوعبدالرحمان نسائى صاحب سنن و محمد بن جرير طبری.
زندان متوکل
محمد با اينهمه مراتب علمى و اجتماعى و رياست مذهبى، در زمان متوکل عباسى همراه ديگر برادران گرفتار و اموالش مصادره شد و پس از آنکه برادرش عبدالحکم بر اثر شکنجه در زندان درگذشت، محمد به دستور خليفه از زندان رهايى يافت.
نزديکى به معتزله
نزديکى او با معتزله باعث شد که به طرفداری از مسأله خلق قرآن متهم شود. او را به بغداد احضار کردند تا نزد احمد بن ابى دؤاد قاضى بر مخلوق بودن قرآن اعتراف کند، اما او پاسخ مناسب نداد و به مصر بازگردانده شد و باقى عمر را با وجود جاه و مال فراوان در نهايت قناعت و سادگى زيست و به تعليم شاگردان و تأليف پرداخت.
آثار
- تنها اثر به جای مانده و چاپ شده محمد، الحاقيه مختصری است بر کتاب سيره عمر بن عبدالعزيز از مؤلفات پدرش عبدالله که به روايت خود محمد همراه با کتاب مذکور در قاهره منتشر شده است. اين کتاب به احتمال همان سيره يا فضايل عمر بن عبدالعزيز است که سزگين از مؤلف آن به نام محمد بن عبدالله بن عبدالحکم ياد کرده است.
آثار يافت نشده
- احکام القرآن؛
- اختصار کتب اشهب؛
- ادب القضاه؛
- تاريخ مصر؛
- الدعوی و البينات؛
- الرد على بشر المريسى؛
- الرد على فقهاء العراق؛
- الرد على الشافعى فيما خالف فيه الکتاب و السنّه يا الرد على الشافعى فيما وقع من خلاف للحديث المسند که از مالک در قبال ايرادهای شافعى بر او حمايت کرده است؛
- الرجوع عن الشهاده؛
- السبق و الرمى؛
- الکفاله؛
- المختصر که اضافاتى بر المختصر پدرش دارد.
- فضائل عبدالملک بن عمر بن عبدالعزيز و سهل بن مزاحم؛
- مصابيح الظلم؛
- المولدات؛
- النجوم؛
- الوثائق و الشروط.
- وی همچنين مجالس خود را در 4 جزء نوشته بوده استref>>کسایی، نورالله، ج4، ص186-185</ref>.
پانویس
منابع مقاله
کسایی، نورالله، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.