کلان روایتها در تاریخنگاری ایران دورۀ قاجار (1210 ـ 1264 ه.ق)
کلان روایتها در تاریخنگاری ایران دورۀ قاجار | |
---|---|
پدیدآوران | احمدزاده، محمدامیر (نویسنده) |
ناشر | پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1400 |
چاپ | يکم |
شابک | 3ـ14ـ7689ـ622ـ978 |
موضوع | تاريخ نويسي - ايران - تاريخ - قرن 13ق. |
کد کنگره | DSR ۱۳۱۳/الف۳ک۸ |
کلان روایتها در تاریخنگاری ایران دورۀ قاجار (1210 ـ 1264 ه.ق) تألیف محمدامیر احمدزاده؛ کتاب حاضر با هدف و دغدغه تحلیل متون تاریخ نگاری دوره اول قاجاریه به تفکیک چهار مسئله اصلی یعنی هویت، مشروعیت، روابط خارجی و جنگ و بازنمایی این مسائل در تواریخ صدر قاجاریه پرداخته است.
ساختار
کتاب از یک مقدمه و چهار فصل و نتیجهگیری تشکیل شده است.
گزارش کتاب
متون تاریخنگاری یکی از میراثهای فرهنگی هر جامعهای هستند که میتوان بازتاب مسائل عصرشان را در روایتپردازی آنان یافت. اینکه مسائل کلان و اساسی مطرحشده در متون تاریخنگاری دورۀ قاجاریه کداماند و چه جایگاهی در رویکرد و روایتپردازی مورخان نیمۀ اول دورۀ قاجاریه داشتهاند، مسئلۀ این نوشتار است. رویکرد تحقیق مبتنی بر تحلیل تاریخی و بازنمایی تفسیر روایتهایی است که به صورتبندی جدیدی از روایت مورخان دربارۀ مسائل دورۀ قاجار کمک میکند.
تاریخنگاری نیمۀ اول قرن سیزدهم قمری در ایران عمدتاً متأثر از الگوبرداری نوشتارهای تاریخی از فضای سنتها و ارزشهای فرهنگی و سیاسی جامعۀ ایران تحت تسلط قدرت قاجاریه بود. این موضوع در گونهشناسی الگوهای تاریخنگاری ایرانی اعم از تاریخهای محلی و تاریخهای سلسلهای که اغلب معطوف به طرح ارزشهای قبایلی ـ ایلی به عنوان الگوی غالب در فرهنگ سیاسی و مناسبات اجتماعی هویت تاریخی است، بازتاب یافته است. اغلب مورخان نیمۀ اول حکومت قاجاریه، ضمن آگاهی از تحولات دنیای بیرونی و رشد دانش جدید، از تحصیلات سنتی برای نگارش تاریخ برخوردار بودند که این امر موجب شد تاریخنگاری را به مثابۀ فعل و عملی دیوانی پیگیری کنند تا به عنوان یک دانش و حوزۀ معرفتی. طبعاً این دیوانسالاران ایرانی ضمن علاقمندی به میراث ارجمند فکری ـ فرهنگی و سیاسی ایران بر تسلسل و تداوم تاریخی با ادوار کهن و باستانی ایران و سلطنتهای قدیم از جامعۀ ایران برای تبیین جایگاه و اهمیت پادشاهی جدیدالتأسیس و اتصال الگوی حکمرانی رهبران جدید به پادشاهان ایرانی قدیم بهره بگیرند.
بنابراین متون تاریخنگاری بخشی از اندیشۀ سیاسی ادوار گوناگون تاریخ ایران را دربر گرفتهاند و بخشی از اندیشۀ سیاسی هر دوره را باید در لفافۀ متون تاریخنگاری آن جستجو کرد. اهمیت طرح بحث و پرداختن به چنین موضوعاتی از اینروست که تاریخنگاری دورۀ قاجار از حیث کمّی و کیفی متحول و دگرگون شد؛ اولین نشانههای تغییر در نثر و سبک نگارش تجلی پیدا کرد، سپس بهتدریج دامنۀ تحول به محتوا و نگرش تاریخنگاران کشیده شد. افق و حیطۀ تاریخنگاری هم از محدودۀ جغرافیا و فرهنگ ایرانزمین و سرزمینهای همجوار فراتر رفت و به قلمرو تاریخ جهان بسط یافت. تنوع و تکثر بیسابقهای در نوشتههای تاریخی و مورخان صورت گرفت و نگارش و مطالعۀ تاریخ از محدودۀ انحصاری دیوانسالاران ادیب خارج شد و برخی نویسندگان از این حد هم فراتر رفتند. محتوای مطالب تاریخی را از وصف سرگذشت شاهان و جنگها به مباحث اقتصادی و اجتماعی گسترش دادند و به نقادی تاریخنگاران سنتی پرداختند. در ادامه، اسلوب و فن تاریخنگاری علمی جدید را پایهگذاری کردند و بر درک و فهم فلسفی از تاریخ تأکید ورزیدند.
این پژوهش بر اساس روش تحلیل تاریخی و نیز تفسیر متون تاریخنگاری صدر قاجاریه صورت گرفته است؛ بدین منظور ابتدا وقایع و رخدادها را بررسی میکند و در مرحلۀ بالاتر با روش تحلیلی به ارزیابی مباحث و مسائل مورد توجه مورخان این برهه میپردازد و سپس بر اساس روش تحلیل محتوا، کشف و بررسی کلانروایتها و مسائل مدنظر مورخان دورۀ قاجار مورد توجه قرار میگیرد.
یکی از کلانروایتهایی که در متون تاریخنگاری قاجاریه تبلور پیدا کرده، مسئلۀ هویت و ریشههای ایلی، تاریخی، سیاسی و افسانهای ایل قاجار است. تقریباً اغلب مورخان دورۀ قاجاریه به مسئلۀ هویت و تبارشناسی قاجارها علاقمند بودند یا به عنوان «دستوری از بالا» به آن میپرداختند. این مسئله وقتی اهمیتی دوچندان پیدا میکند که به عنوان زمینهای برای طرح مسئلۀ مشروعیت قاجارها نیز مورد استفاده قرار گرفته است. بنابراین در فصل اول کتاب به بررسی بازتاب هویت در متون تاریخنگاری دورۀ قاجاریه پرداخته شده است.
پرداختن مورخان در تاریخنگاری رسمی برای توجیه دینی و کارکردی مشروعیت شاهان جدید را میتوان مهمترین وجه تاریخنگاری رسمی و پراتیک (کارکردگرا) تلقی کرد. این رویکرد برای مورخ و تاریخنگاری رسمی رسالتی اغلب مبلغانه و نه محققانه تعریف میکرده و برآمده از ایفای نقش قدرت سیاسی در صورتبندی گفتمان و دانش تاریخنگاری است. در فصل دوم کتاب مسئلۀ مشروعیت و برجستگی آن در اندیشۀ مورخان تبیین شده است.
مناسبات ایران با دنیای جدید از ابتدای قرن سیزدهم قمری بر دو محور استوار بود؛ الف) مواجهه با تهاجمات روس و قرارگرفتن اران در جنگی مدرن و نابرابر؛ ب) مناسبات خارجی در قالب روابط سیاسی که نیمۀ اول قرن سیزدهم عمدتاً با دولتهای روس، انگلیس، فرانسه، عثمانی و هند برقرار شد و مقدمات رشد روابط خارجی با ممالک دیگر را فراهم کرد. در فصل سوم به مناسبات مبتنی بر جنگ و مواجهۀ نظامی در روایت مورخان صدر قاجاریه پرداخته شده و در فصل پایانی به مناسبات خارجی و دیپلماتیک به روایت متون تاریخنگاری پرداخته شده است. در پایان کتاب نیز نتیجهگیری مباحث آمده است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات