کافههای روشنفکری: پاتوقهای فرهنگی در ایران از آغاز تا امروز
کافههای روشنفکری | |
---|---|
![]() | |
پدیدآوران | راسخی لنگرودی، احمد (نویسنده) |
ناشر | مروارید |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1402 |
شابک | 4ـ128ـ324ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
کافههای روشنفکری: پاتوقهای فرهنگی در ایران از آغاز تا امروز تألیف احمد راسخی لنگرودی، این کتاب گشتوگذاری است در احوالات پاتوق و پاتوقنشینی و بیش از همه پاتوقنشینی روشنفکران که بیشتر به دهههای سی، چهل و پنجاه متمرکز است.
ساختار
کتاب در سه فصل تدوین شده است.
گزارش کتاب
«پاتوق» موقعیتی است که در آن عدهای از افراد به طور آزادانه جمع شده و برخلاف کارهای روزانهشان که به عنوان وظیفه و شغل بدان مشغول بودهاند، به فعالیتهایی میپردازند که از روی علاقۀ آنها بوده و کمتر تناسبی با وظایف شغلیشان دارد. بنابراین پاتوق نهفقط مکانی مادی، بلکه اساساً پدیدهای اجتماعی است و همین ویژگی اجتماعیبودن است که مبحث پاتوق را برای جامعهشناسان جذاب کرده و درصدد برآمدند پاتوق را در چارچوب جامعهشناختی بررسی کنند.
با وقوع تحولات اجتماعی ـ سیاسی و بهمحاقرفتن جریان روشنفکری، کافهها و پاتوقنشینیهای روشنفکران رفتهرفته جمع شد؛ دیگر نه از آن پاتوقهای روشنفکری خبری بود و نه از آن چهرههای روشنفکر پاتوقنشین؛ چهرههایی که نوشتن و سرودن برایشان نوعی کنش و نوعی شرکت در رویدادها و حوادث این جهان بود و شهرت آنها جزئی از منوی آن کافهها محسوب میشد. دیری نپایید که در هیاهوی حوادث زمانه صدایشان گم شد. کافه بود، زیاد هم بود، آنقدر زیاد که نتوان برشمرد، آن هم در انواع و اقسامش همچون کافه کتاب، کافه سینما، کافه هنر، کافه تئاتر، کافه دانشگاه، کافه موسیقی، کافه قنادی، کافه گالری، کافه رستوران و ... ؛ اما همۀ این کافههای نوظهور با تمامی تنوعاتش هیچگاه مثل آن پاتوقهای کافهای جماعت روشنفکران نبوده و نیست.
بهراستی چرا کافهنشینی در ایران امروز دیگر یک «پدیدۀ روشنفکری» محسوب نمیشود؟ درحالیکه میتوانست همچنان باشد و نسل دیگری از روشنفکران را در خود تجربه کند. اصلاً چرا در دورهای نویسندگان و شاعران و همچنین هنرمندان جایی را به نام کافه پاتوق خود کرده بودند و پیوسته یا گهگاه در آنجا جمع میشدند؛ اما امروزه گوشهنشینی اختیار کرده و در انزوا کار میکنند و آنگونه بدهبستانهای فکری و کاروبارشان نیست؟
این کتاب گشتوگذاری است در احوالات پاتوق و پاتوقنشینی و بیش از همه پاتوقنشینی روشنفکران که بیشتر به دهههای سی، چهل و پنجاه متمرکز است. همان پاتوقنشینانی که هر روزه در ساعاتی معین گرد هم میآمدند و با هم دیدار میکردند؛ دیدارهایی همراه با گپوگفتهای ادبی و آفرینشهای هنری.
مطالب کتاب در سه فصل گرد آمده است. فصل نخست به طور گذرا موضوعاتی چون تعریف پاتوق، تاریخچۀ پاتوق و پاتوقنشینی در ایران، انواع و اقسام پاتوقها، قهوهخانهها به عنوان نمادی کامل از پاتوقهای سنتی و انواع پاتوقهای فرهنگی را مورد بحث و نظر قرار میدهد.
فصل دوم شرحی است مفصل از کافههای روشنفکری در چند دهۀ پیش از انقلاب که امروزه کمتر نشانی از آن دیده میشود. دهههایی که نویسنده و شاعر و هنرمند کافههایی را به عنوان پاتوق برای خود برگزیده بودند و در آنجا ضمن دیدار یکدیگر، به بحث و گفتگو پیرامون ادبیات و هنر میپرداختند. کافههایی آماده برای نقشبازیها و نقشبندیهای قلم. در این کافهها فصلهای مختلفی از حوادث تاریخی و اتفاقات جالب رقم خورده است؛ زایش داستاننویسی و شعر نو و گشایش پروندۀ نوگرایی و نوگویی و نونویسی، راهاندازی نخستین کانون نویسندگان، شکلگیری گروه ادبی ربعه و نیز مهمتر از همه بهصحنهآمدن نقد ادبی، جملگی سرفصلهای مهم این اتفاقات بزرگ را تشکیل میدهند.
فصل سوم و پایانی این مجموعه، مروری است کوتاه بر پدیدۀ نوظهوری چون «کافه کتاب» ظاهراً آمده است در شکلی نوین جای خالی آن کافههای روشنفکری و آن کتابفروشیهای پاتوق را پر کند. این فصل در تلاش است ترکیبی از آن دو مقوله ـ کافه و کتاب ـ بیافریند تا هم بازاری برای فروش کتاب ایجاد کند و هم پاتوقی باشد و برای روشنفکران و آن گفتگوهای گرم کافهای گذشته. پرسشی که در این فصل طرح میشود و بدان به نوعی پاسخ داده شده این است که آیا کافههای کتاب در این نزدیک به دو دهه از عمر نسبتاً بلند خود توانسته جای خالی آن پاتوقهای روشنفکری را پر کند و به سهم خود این توفیق را یافته کانونی برای جمعآمدن پدیدآورندگان و جویندگان آثار مکتوب باشد؟ در یک کلام آیا چنین کافههایی بهشت کتابخوانهاست؟ پرسشی که متأسفانه چندان پاسخ دلگرمکنندهای نمیتوان در برابر آن نشاند و به آن چنانکه باید امیدوار بود.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات