چگونه مینویسیم؛ دوازده روش از دوازده زندگینامهنویس معاصر
چگونه مینویسیم | |
---|---|
پدیدآوران | رهبر، کاظم (نویسنده) |
ناشر | کتاب خورشید |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1398 |
شابک | 9ـ29ـ7131ـ600ـ978 |
کد کنگره | |
چگونه مینویسیم؛ دوازده روش از دوازده زندگینامهنویس معاصر به کوشش کاظم رهبر، این کتاب دستورکار خود را بهرهگیری از دانش و تجربۀ دوازده زندگینامهنویس در مورد زندگینامهنویسی، طراحی و ساختار آن قرار داده تا علاقمندان به این حوزه را به منبعی کارآمد متصل نماید و راه را برای حضور در این عرصه به رویشان بگشاید.
گزارش کتاب
هدف از تهیۀ این کتاب که از مجموعۀ «چگونه مینویسم» است، ارائۀ مطالب کاربردی در حوزههای مختلف نوشتن برای علاقمندانی است که میخواهند به طور حرفهای در این زمینه فعالیت کنند. یکی از راههای مجرب و نتیجهبخش برای موفقیت در هر امری، بهرهگیری از تجربیات افراد کارکشته در آن زمینه است، زندگینامهنویسی هم از این قاعده مستثنی نیست؛ بنابراین این کتاب دستورکار خود را بهرهگیری از دانش و تجربۀ دوازده زندگینامهنویس در مورد زندگینامهنویسی، طراحی و ساختار آن قرار داده تا علاقمندان به این حوزه را به منبعی کارآمد متصل نماید و راه را برای حضور در این عرصه به رویشان بگشاید.
در یک زندگینامه افزون بر خواندن ماجراها و اتفاقات، خواننده میتواند تأثیر شخص را بر زمانۀ خویش و بر زندگیهای دیگران و همچنین تأثیر زمانه و زندگیهای دیگران را بر زندگی شخص تجربه کند. این در حالی است که در زندگینامهها افزون بر خواندن ماجراها و تجربیات خاص، خواننده با طرز فکر، عقاید و احساسات متفاوت اشخاص نیز آشنا میشود.
زندگینامه گزارش زندگی یک شخص است. به این گزارش اگر به قلم خود شخص نوشته شود، خودزندگینامه یا اتوبیوگرافی میگویند؛ مانند زندگینامۀ حسن کامشاد به نام «حدیث نفس» یا زندگینامۀ احمد زیدآبادی به نام «از سرد و گرم روزگار». اما اگر به قلم فرد دیگری نوشته شود، به آن زندگینامه یا بیوگرافی میگویند؛ همچون زندگینامۀ «موسی مهران» (محافظ دکتر مصدق) که به نویسندگی سرگه بارسقیان در دست تهیه است.
زندگینامه گزارش زندگی یک شخص از زمان تولد تا مرگ همچون کتاب «حاجی زرافشان» به قلم سیدمحمد سعیدمدنی نوشته شده یا مقطعی از زندگی یک شخص است؛ مانند «من سوزان قورت دادم» نوشتۀ فریبا خانی یا «خانم بلندگو» اثر فریده کثیری است. همچنین گاهی زندگینامه بر اساس اسنادی همچون کتابها، نامهها، خاطرات، گفتگوها و .... تهیه شده است؛ مانند «از فرانکلین تا لالهزار» اثر سیروس علینژاد یا از طریق گفتگو با خود شخص مثل زندگینامۀ شاهرخ نادری به نام «شما و رادیو» یا به وسیلۀ گفتگو با افرادی که آن شخص را میشناختند؛ مانند زندگینامۀ طیب با نام «طیب در گذر لوطیها» که نوشتۀ سینا میرزایی است.
در این کتاب 12 زندگینامهنویس باتجربه و نامی معاصر در گفتگوهایی که داشتهاند، کوشش کردهاند تا به پرسشهایی از این قبیل پاسخ دهند: زندگینامه چه ویژگیهایی دارد و در نوشتن آن به چه نکاتی باید توجه کرد؟ هدف زندگینامهنویس از نوشتن زندگی یک شخص چیست؟ نویسندگان جوان و علاقمند زندگینامهنویسی را چگونه آغاز کنند؟
احمد زیدآبادی در این کتاب دربارۀ زندگینامۀ شخصیتها گفته است: «در تاریخ ایران شخصیتهای برجستهای بوده و هستند که زندگیهای پرفراز و نشیب و جذابی همراه با درسآموزی و عبرت برای دیگران دارند. اینها ممکن است که اهل قلم نباشند، پس اگر نویسندگان حرفهای از موضعی که میتواند سوژهای را جذاب و شیرین و قصهوار به مخاطب تحویل بدهد، زندگینامۀ اینها را بنویسد، فکر میکنم سوژههای زیادی خواهیم داشت. این آثار میتواند هم موجب شناخته شدن آنها و هم آموزش غیرمستقیم باشد. آموزشهای ما در ایران خیلی مستقیم است. این بعضیها را خوش میآید، اما اکثریت را خوش نمیآید. خیلیها دوست دارند که اینها در قالب داستانی، روایتی، یا قصهای بازگو شود و بر آنها اثر بگذارد. اگر در این قالبها بتوانند این آثار را منتقل بکنند، تجربهها منتقل میشود و سطح فرهنگ و آگاهی در جامعه بالا میرود. همچنین زندگینامه نویس باید سیاه و سفید نکند. ما آدمهایی هستیم که نقاط ضعف و قوتی داریم. اما خیلیها دوست دارند که اسطوره بسازند. این در حالی است که اسطوره در واقع وجود ندارد. آدمها البته از لحاظ میزان رشد اخلاقی و رشد شخصیتی تراز نیستند؛ ولی هیچکس هم فرشته نیست. بنابراین همۀ جنبهها را دیدن و راجع به آن حرف زدن، در شکستن این کلیشههای ذهنی ما خیلی مؤثر است. برای همین من سعی کردم تا تمام اتفاقات زندگیام، ازدواجم، بچه دار شدن و آلاخون والاخون شدنمان را بگویم و جوری هم بگویم که شیرین باشد». (ص 108)[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات