۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد') |
جز (جایگزینی متن - 'صاحب جواهر' به 'صاحب جواهر ') |
||
| خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
اهل سنت نيز غالباً به استحباب ازدواج قائلند غير از شافعى و چند نفر ديگر كه مىگويند: واجب عينى است، مانند نماز، روزه و... | اهل سنت نيز غالباً به استحباب ازدواج قائلند غير از شافعى و چند نفر ديگر كه مىگويند: واجب عينى است، مانند نماز، روزه و... | ||
حكم ثانوى ازدواج: مؤلف، مىگويد: ازدواج، چيزى نيست كه در همهى حالات، حكم واحدى داشته باشد، بلكه نسبت به مواقع مختلف، داراى پنج حكم گوناگون مىباشد كه عبارتند از: 1- نكاح واجب: اين، در وقتى است كه شخص به دليل عدم ازدواج، خوف افتادن در گناه داشته باشد. 2- ازدواج حرام: اين، در وقتى است كه با واجب مهم ديگرى مانند حج يا پرداخت زكات و امثاله تقابل كند يا اينكه بخواهد بيشتر از چهار زن بگيرد يا اينكه ازدواج، موجب افتادن به گناه شود. 3- ازدواج مكروه: كراهت ازدواج، در مورد كسانى است كه به خاطر عقيم بودن يا هر مريضى ديگرى، توان مقاربت با زن نداشته باشند. اين افراد، بنا بر نظرى كه از ابن حمزة نقل شده، مكروه است ازدواج كنند كه البته به قول صاحب جواهر نياز به تأمل دارد. 4- ازدواج مستحب: اين، در مورد ازدواجهاى عادى صادق بوده و توضيحش گذشت. 5- ازدواج مباح: اين نوع ازدواج، در بارهى افرادى صادق است كه ازدواج كردنشان هيچ حسنى ندارد، كما اينكه ترك ازدواجشان هيچ مشكلى ايجاد نمىكند. | حكم ثانوى ازدواج: مؤلف، مىگويد: ازدواج، چيزى نيست كه در همهى حالات، حكم واحدى داشته باشد، بلكه نسبت به مواقع مختلف، داراى پنج حكم گوناگون مىباشد كه عبارتند از: 1- نكاح واجب: اين، در وقتى است كه شخص به دليل عدم ازدواج، خوف افتادن در گناه داشته باشد. 2- ازدواج حرام: اين، در وقتى است كه با واجب مهم ديگرى مانند حج يا پرداخت زكات و امثاله تقابل كند يا اينكه بخواهد بيشتر از چهار زن بگيرد يا اينكه ازدواج، موجب افتادن به گناه شود. 3- ازدواج مكروه: كراهت ازدواج، در مورد كسانى است كه به خاطر عقيم بودن يا هر مريضى ديگرى، توان مقاربت با زن نداشته باشند. اين افراد، بنا بر نظرى كه از ابن حمزة نقل شده، مكروه است ازدواج كنند كه البته به قول [[صاحب جواهر، محمدحسن|صاحب جواهر]] نياز به تأمل دارد. 4- ازدواج مستحب: اين، در مورد ازدواجهاى عادى صادق بوده و توضيحش گذشت. 5- ازدواج مباح: اين نوع ازدواج، در بارهى افرادى صادق است كه ازدواج كردنشان هيچ حسنى ندارد، كما اينكه ترك ازدواجشان هيچ مشكلى ايجاد نمىكند. | ||
فصل دوم اين باب، در بارهى صفات زوجين بوده و دو مبحث در ذيلش آمده است. در مبحث اول، صفاتى را بيان مىكند كه نكاح به خاطر آنها مستحب است. در مورد زن، اين صفات ذكر شدهاند: اصيل بودن، باكره بودن، عفيف بودن، ولود و مهربان بودن، زيبارو و مودار بودن، صالحه و مطيعه بودن، خوشبو بودن، چشم نافذ داشتن، كم هزينه بودن، مهريهى كم داشتن و... | فصل دوم اين باب، در بارهى صفات زوجين بوده و دو مبحث در ذيلش آمده است. در مبحث اول، صفاتى را بيان مىكند كه نكاح به خاطر آنها مستحب است. در مورد زن، اين صفات ذكر شدهاند: اصيل بودن، باكره بودن، عفيف بودن، ولود و مهربان بودن، زيبارو و مودار بودن، صالحه و مطيعه بودن، خوشبو بودن، چشم نافذ داشتن، كم هزينه بودن، مهريهى كم داشتن و... | ||
ویرایش