پرش به محتوا

لب اللباب في طهارة أهل الكتاب: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد'
جز (جایگزینی متن - 'امام صادق(ع)' به 'امام صادق (ع)')
جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد')
خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
مؤلف، در مورد اين دو امر به تفصيل بحث كرده است كه اولا چگونگى استدلال به آيه براى نجاست مشركين محل اشكال بوده كه البته از آن پاسخ داده شده است. ثانيا جزو مشركين نبودن اهل كتاب مستند به چند آيه از آيات قرآن كريم مى‌باشد. مسلمان مطيع شيطان هم جزو مشركين شمرده شده كما اينكه به رياكار نيز مشرك اطلاق شده است كه نشان از جامعيت مفهوم اين واژه قرآنى دارد و نتيجه گرفتن را با تأملات جدّى مواجه مى‌سازد.
مؤلف، در مورد اين دو امر به تفصيل بحث كرده است كه اولا چگونگى استدلال به آيه براى نجاست مشركين محل اشكال بوده كه البته از آن پاسخ داده شده است. ثانيا جزو مشركين نبودن اهل كتاب مستند به چند آيه از آيات قرآن كريم مى‌باشد. مسلمان مطيع شيطان هم جزو مشركين شمرده شده كما اينكه به رياكار نيز مشرك اطلاق شده است كه نشان از جامعيت مفهوم اين واژه قرآنى دارد و نتيجه گرفتن را با تأملات جدّى مواجه مى‌سازد.


دليل بعدى نجاست اهل كتاب،سنّت است كه در اين‌جا هم مناقشات جدّى وجود دارد. يكى از اين اخبار، موثّقه سعيد اعرج است به اين صورت: «قال: سألت أبا عبد اللّه عليه السلام عن سؤر اليهودي و النصراني؟ فقال: لا» و نصّ آن طبق آنچه در فقيه است به اين شكل مى‌باشد: «و سأله سعيد الأعرج عن سؤر اليهودي و النصراني أ يؤكل أو يشرب؟ قال: لا» همان گونه كه ملاحظه مى‌شود و مؤلف نيز بر آن تأكيد دارد، روايت هيچ دلالتى بر نجاست ندارد و نهايتا اجتناب از سؤرشان را مى‌رساند كه به معنى باقى مانده آب يا غذاشان مى‌باشد. اما وجه اعتبارى براى نجاست اهل كتاب اين است كه نجس دانستن آنها نوعى تحقير به حساب مى‌آيد و باعث مى‌شود تا مسلمين در روابط بين المللى و ديپلماسى خارجى نوعى برترى و تفوقى نسبت به آنها داشته باشند كه البته همان گونه كه مؤلف مى‌گويد اين نوعى استحسان به حساب آمده و قابل اعتماد در اثبات حكم شرعى نمى‌باشد.
دليل بعدى نجاست اهل كتاب،سنّت است كه در اين‌جا هم مناقشات جدّى وجود دارد. يكى از اين اخبار، موثّقه سعيد اعرج است به اين صورت: «قال: سألت أبا عبداللّه عليه السلام عن سؤر اليهودي و النصراني؟ فقال: لا» و نصّ آن طبق آنچه در فقيه است به اين شكل مى‌باشد: «و سأله سعيد الأعرج عن سؤر اليهودي و النصراني أ يؤكل أو يشرب؟ قال: لا» همان گونه كه ملاحظه مى‌شود و مؤلف نيز بر آن تأكيد دارد، روايت هيچ دلالتى بر نجاست ندارد و نهايتا اجتناب از سؤرشان را مى‌رساند كه به معنى باقى مانده آب يا غذاشان مى‌باشد. اما وجه اعتبارى براى نجاست اهل كتاب اين است كه نجس دانستن آنها نوعى تحقير به حساب مى‌آيد و باعث مى‌شود تا مسلمين در روابط بين المللى و ديپلماسى خارجى نوعى برترى و تفوقى نسبت به آنها داشته باشند كه البته همان گونه كه مؤلف مى‌گويد اين نوعى استحسان به حساب آمده و قابل اعتماد در اثبات حكم شرعى نمى‌باشد.


ادله قائلين به طهارت اهل كتاب:
ادله قائلين به طهارت اهل كتاب:


قائلين به طهارت اهل كتاب نيز به كتاب و سنت و اصل تمسك كرده‌اند كه اولين آيه مورد استدلالشان، آيه 5 سوره مائده است كه فرموده: '''«اليوم أحلّ لكم الطيبات و طعام الذين أوتوا الكتاب حلّ لكم و طعامكم حلّ لهم»''' در اين‌جا خداوند طعام اهل كتاب را بر مسلمين و طعام مسلمين را بر آنها حلال نموده است كه با حلال شدن خوراكى‌ها معلوم مى‌شود تمام ساخته‌هاى دستشان نيز حلال خواهد شد؛ حال با وجود نجاست آنان چگونه مى‌توان به چنين حكمى ملتزم گرديد؟ تخصيص طعام به حبوبات نيز خلاف اطلاق آيه مى‌باشد ضمن اينكه چنين حكمى در مورد مطلق مشركين نيز صادق مى‌باشد؛ يعنى گندم و جو و ساير حبوبات آنان نيز بر مسلمين حلال بوده و دليلى بر حرمتش وجود ندارد. در اين صورت چه نيازى به چنين تقييدى هست كه اهل كتاب را جدا ذكر كند؟ مضاف بر اينها واضح است كه آيه در مقام امتنان بوده و در صدد عنايتى ويژه بر مسلمين مى‌باشد پس نمى‌توان به اين راحتى آن را ناديده گرفت و از چنين امتنانى بى‌بهره ماند. مؤلف شواهد ديگرى نيز بر اين معنا آورده است. اما اخبارى كه در اين زمينه به آنها استناد شده، اخبار مستفيضه‌اى هستند كه به خوبى طهارت اهل كتاب را مى‌رسانند؛ از آن جمله روايت صحيح اسماعيل بن جابر است از [[امام جعفر صادق (ع)|امام صادق (ع)]] كه مى‌گويد: «قلت لابي عبد اللّه عليه السلام: ما تقول في طعام أهل الكتاب؟ فقال لا تأكله ثم سكت هنيئة ثم قال: لا تأكله ثم سكت هنيئة ثم قال: لا تأكله و لا تتركه تقول: إنه حرام و لكن تتركه تتنزه عنه إن في آنيتهم الخمر و لحم الخنزير»، در اين روايت علت نهى از طعام اهل كتاب وجود خمر در ظروف آنها مى‌باشد يا گوشت خوك كه هر دو باعث نجاست عرضى هستند و الاّ نجاست ذاتى در آنها وجود ندارد، زيرا اگر بود نيازى به چنين تعليلى نمى‌شد.
قائلين به طهارت اهل كتاب نيز به كتاب و سنت و اصل تمسك كرده‌اند كه اولين آيه مورد استدلالشان، آيه 5 سوره مائده است كه فرموده: '''«اليوم أحلّ لكم الطيبات و طعام الذين أوتوا الكتاب حلّ لكم و طعامكم حلّ لهم»''' در اين‌جا خداوند طعام اهل كتاب را بر مسلمين و طعام مسلمين را بر آنها حلال نموده است كه با حلال شدن خوراكى‌ها معلوم مى‌شود تمام ساخته‌هاى دستشان نيز حلال خواهد شد؛ حال با وجود نجاست آنان چگونه مى‌توان به چنين حكمى ملتزم گرديد؟ تخصيص طعام به حبوبات نيز خلاف اطلاق آيه مى‌باشد ضمن اينكه چنين حكمى در مورد مطلق مشركين نيز صادق مى‌باشد؛ يعنى گندم و جو و ساير حبوبات آنان نيز بر مسلمين حلال بوده و دليلى بر حرمتش وجود ندارد. در اين صورت چه نيازى به چنين تقييدى هست كه اهل كتاب را جدا ذكر كند؟ مضاف بر اينها واضح است كه آيه در مقام امتنان بوده و در صدد عنايتى ويژه بر مسلمين مى‌باشد پس نمى‌توان به اين راحتى آن را ناديده گرفت و از چنين امتنانى بى‌بهره ماند. مؤلف شواهد ديگرى نيز بر اين معنا آورده است. اما اخبارى كه در اين زمينه به آنها استناد شده، اخبار مستفيضه‌اى هستند كه به خوبى طهارت اهل كتاب را مى‌رسانند؛ از آن جمله روايت صحيح اسماعيل بن جابر است از [[امام جعفر صادق (ع)|امام صادق (ع)]] كه مى‌گويد: «قلت لابي عبداللّه عليه السلام: ما تقول في طعام أهل الكتاب؟ فقال لا تأكله ثم سكت هنيئة ثم قال: لا تأكله ثم سكت هنيئة ثم قال: لا تأكله و لا تتركه تقول: إنه حرام و لكن تتركه تتنزه عنه إن في آنيتهم الخمر و لحم الخنزير»، در اين روايت علت نهى از طعام اهل كتاب وجود خمر در ظروف آنها مى‌باشد يا گوشت خوك كه هر دو باعث نجاست عرضى هستند و الاّ نجاست ذاتى در آنها وجود ندارد، زيرا اگر بود نيازى به چنين تعليلى نمى‌شد.


روايت‌هاى ديگرى نيز هستند كه در كتاب آمده‌اند و وجه دلالتشان معيّن گرديده است. دسته بعدى روايات، آنهايى هستند كه نماز خواندن در لباس‌هاى مستعمل توسط يهود و نصارى را جايز شمرده‌اند كه به نيكى گوياى طهارت جسمشان مى‌باشند.
روايت‌هاى ديگرى نيز هستند كه در كتاب آمده‌اند و وجه دلالتشان معيّن گرديده است. دسته بعدى روايات، آنهايى هستند كه نماز خواندن در لباس‌هاى مستعمل توسط يهود و نصارى را جايز شمرده‌اند كه به نيكى گوياى طهارت جسمشان مى‌باشند.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش