پرش به محتوا

جواهر التصوف: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد'
جز (جایگزینی متن - 'راغب اصفهانى' به 'راغب اصفهانى ')
جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد')
خط ۵۹: خط ۵۹:
شارح در باب اول كتاب كه پيرامون نيت و اراده است، در ذيل حديثى كه يحيى بن معاذ از كتاب «الحلية» نقل كرده، با اين مضمون: «بدن‌ها در زندان نيت‌ها هستند...»، مى‌نويسد: نيت، عمل قلب است و آن توجه قلب به انجام كارى معين است. هنگامى كه قلب آدمى، عزم راسخ پيدا كرد كه فلان كار را انجام دهد، به آن اراده مى‌گويند.
شارح در باب اول كتاب كه پيرامون نيت و اراده است، در ذيل حديثى كه يحيى بن معاذ از كتاب «الحلية» نقل كرده، با اين مضمون: «بدن‌ها در زندان نيت‌ها هستند...»، مى‌نويسد: نيت، عمل قلب است و آن توجه قلب به انجام كارى معين است. هنگامى كه قلب آدمى، عزم راسخ پيدا كرد كه فلان كار را انجام دهد، به آن اراده مى‌گويند.


سپس شارح، خاطرنشان مى‌كند كه اراده نمودن عبد پروردگارش را، اولين قدم براى فرار به‌سوى خداست كه با رغبت آغاز، سپس با عزم، آن‌گاه با علم ضرورى ادامه پيدا مى‌كند تا به وحدانيت خدا و صفات متصل مى‌گردد.
سپس شارح، خاطرنشان مى‌كند كه اراده نمودن عبدپروردگارش را، اولين قدم براى فرار به‌سوى خداست كه با رغبت آغاز، سپس با عزم، آن‌گاه با علم ضرورى ادامه پيدا مى‌كند تا به وحدانيت خدا و صفات متصل مى‌گردد.


باب دوم، در باره علم است. شارح مى‌گويد: باب علم را بعد از باب نيت آورديم، زيرا كه عمل مقبول با اعتماد بر نيت و عمل با علم حاصل مى‌شود.
باب دوم، در باره علم است. شارح مى‌گويد: باب علم را بعد از باب نيت آورديم، زيرا كه عمل مقبول با اعتماد بر نيت و عمل با علم حاصل مى‌شود.
خط ۶۹: خط ۶۹:
در ادامه به واژه حكمت از زبان [[راغب اصفهانی، حسین بن محمد|راغب اصفهانى]]  در كتاب «الذريعة» پرداخته و مى‌گويد: حكمت، اسمى است براى هر علم نيكو و عمل صالحى.
در ادامه به واژه حكمت از زبان [[راغب اصفهانی، حسین بن محمد|راغب اصفهانى]]  در كتاب «الذريعة» پرداخته و مى‌گويد: حكمت، اسمى است براى هر علم نيكو و عمل صالحى.


باب چهارم كه در باره محبت است، خاطرنشان مى‌كند كه محبت از عبد براى خدا، اين است كه اراده كند به خدا تقرب جويد و او را تعظيم نمايد. محبت از خدا براى بنده اين است كه او را براى قرب و احوال عاليه مخصوص بدارد. در ادامه، خاطرنشان مى‌كند كه محبت مردم به خدا بر سه وجه است: محبت، به خاطر احسان خدا در دنيا و آنچه كه در آخرت از خدا توقع مى‌شود، باشد؛ محبت، به خاطر صفاتى باشد كه اين احسان از آن صفات صادر مى‌شود كه اين نحو، رقيق‌تر از محبت اول است، زيرا صاحب آن، از نعمت به منعم ارتقا مى‌يابد و از افعال به صفات مى‌رسد...
باب چهارم كه در باره محبت است، خاطرنشان مى‌كند كه محبت از عبدبراى خدا، اين است كه اراده كند به خدا تقرب جويد و او را تعظيم نمايد. محبت از خدا براى بنده اين است كه او را براى قرب و احوال عاليه مخصوص بدارد. در ادامه، خاطرنشان مى‌كند كه محبت مردم به خدا بر سه وجه است: محبت، به خاطر احسان خدا در دنيا و آنچه كه در آخرت از خدا توقع مى‌شود، باشد؛ محبت، به خاطر صفاتى باشد كه اين احسان از آن صفات صادر مى‌شود كه اين نحو، رقيق‌تر از محبت اول است، زيرا صاحب آن، از نعمت به منعم ارتقا مى‌يابد و از افعال به صفات مى‌رسد...


سوم، حب ذات است كه خدا را به خاطر كمال ذاتى و صفاتى و جلال و عظمت و قدس بخواهد و اين نوع از محبت، چيزى است كه يحيى بن معاذ از عبارت خويش، قصد نموده است.
سوم، حب ذات است كه خدا را به خاطر كمال ذاتى و صفاتى و جلال و عظمت و قدس بخواهد و اين نوع از محبت، چيزى است كه يحيى بن معاذ از عبارت خويش، قصد نموده است.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش