۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== معرفى اجمالى == «(.*)»' به '== معرفى اجمالى == '''$1'''') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
برخى از مطالب جالب اين كتاب، عبارت است از: | برخى از مطالب جالب اين كتاب، عبارت است از: | ||
#شيخ محمد بن شيخ حسن بن ابراهيم، شهير به بيطار حنفى كه در فتوا دادن امين بود و بلكه فاضل و متبحرى بود كه در دقايق افتا دست برتر داشت. در 15 ذوالحجه سال 1231ق زاده شد و در نزد پدرش كه شرح حالش گذشت، به قرائت قرآن و سپس به حفظ آن پرداخت و در نزد او فقه شافعى آموخت و همچنين كتابهاى بسيارى در نزد او قرائت كرد. بعد از آن، پدرش به او دستور داد كه ملازم علامه مشهور سيد محمد عابدين، محشى «الدر» شود. پس در نزد او حاضر شد در كتابهاى متنوع فقه امام ابوحنيفه و از او متون متعددى بياموخت و بهطور كلى ملازم و همراه او گرديد و جميع مؤلفات او را در زمان حياتش استنساخ كرد و در نسخهنگارى نام خودش را «النجاح» گذارده بود. | |||
#:او همچنين در مجالس محدث شهير شيخ عبدالرحمن كزبرى و شيخ حامد عطار و شيخ سعيد حلبى حاضر شد و بر شيخ عمر مجتهد قرائت كرد. همه اين افراد مذكور يادشان قبلا گذشت و او از آنان اجازه عام دارد و همچنين نزد ديگران هم قرائت كرد و در فروع حنفى رشد كرد و ماهر و برتر و مشهور شد و چون مقام افتا را در دمشق امين افندى جندى در سال 1277ق برعهده گرفت، او را مدتى امين الفتوى قرار داد، سپس در عهد محمود افندى حمزاوى و بعد از او در ايام محمد افندى منينى، عهدهدار فتوا شد و بر ديگرى چنين اعتمادى نشد. | |||
او همچنين در مجالس محدث شهير شيخ عبدالرحمن كزبرى و شيخ حامد عطار و شيخ سعيد حلبى حاضر شد و بر شيخ عمر مجتهد قرائت كرد. همه اين افراد مذكور يادشان قبلا گذشت و او از آنان اجازه عام دارد و همچنين نزد ديگران هم قرائت كرد و در فروع حنفى رشد كرد و ماهر و برتر و مشهور شد و چون مقام افتا را در دمشق امين افندى جندى در سال 1277ق برعهده گرفت، او را مدتى امين الفتوى قرار داد، سپس در عهد محمود افندى حمزاوى و بعد از او در ايام محمد افندى منينى، عهدهدار فتوا شد و بر ديگرى چنين اعتمادى نشد. | #:او در استخراج مظان مسائل يگانه بود و گويى حكم هيچ مسئلهاى كه پرسشگرى مىپرسيد بر او مخفى نبود و حافظ احكام شرعى نظامات دينى بود. و هر گاه پرسشى از او مىشد فورى نص در آن موضوع را حاضر مىكرد و در حقيقت اين امانت در زمان او شايسته او بود. او متواضع، لطيف و مهربان بود و ميلى به تجمل و توسع و خودنمايى و مقام نداشت... وى سرانجام مريض شد و در هفتم ذوالحجه سال 1312ق، درگذشت و نماز بر او در جامع الدقاق خوانده شد و در تربة القبيبات نزد سيد تقىالدين حصنى دفن شد <ref>ر.ك: متن كتاب، ص41-42</ref>. | ||
#نويسنده شرح حال پدرش را نيز ذيل اين عنوان: «پدر جمعكننده اين كتاب؛ يعنى نخبه فاضلان و زهره اديبان، شيخ محمدسعيد بن شيخ قاسم بن شيخ صالح بن شيخ اسماعيل قاسمى دمشقى شافعى»، با تفصيل در چندين صفحه ذكر كرده است <ref>ر.ك: همان، ص48-59</ref>. | |||
او در استخراج مظان مسائل يگانه بود و گويى حكم هيچ مسئلهاى كه پرسشگرى مىپرسيد بر او مخفى نبود و حافظ احكام شرعى نظامات دينى بود. و هر گاه پرسشى از او مىشد فورى نص در آن موضوع را حاضر مىكرد و در حقيقت اين امانت در زمان او شايسته او بود. او متواضع، لطيف و مهربان بود و ميلى به تجمل و توسع و خودنمايى و مقام نداشت... وى سرانجام مريض شد و در هفتم ذوالحجه سال 1312ق، درگذشت و نماز بر او در جامع الدقاق خوانده شد و در تربة القبيبات نزد سيد تقىالدين حصنى دفن شد <ref>ر.ك: متن كتاب، ص41-42</ref>. | #شيخ محمد بن شيخ مبارك مغربى جزائرى دمشقى يكى از استادان فاضل و اديب بارع كه در بيروت در سال 1263ق، متولد شد، در هنگام ورود پدرش به ديار شام، درحالىكه از بلاد الجزائر مهاجرت مىكرد؛ چونكه فرانسوىها بر آن مستولى شده بودند. سپس پدرش عزيمت به دمشق كرد و آن را وطنش قرار داد، تاآنكه در سال 1269ق وفات كرد و پسرش با كمال و ادب رشد كرد و حافظ قرآن كريم شد و بخشى از علوم عربى و جز آن را از برخى از استادان فراگرفت و «المقامات الحريرية» را حفظ كرد و فراوان از ديوانهاى شاعران خواند و در صنعت نظم و نثر صاحب ملكه شد و نظم و نثر و چند مقامات ادبى پديد آورد و ويژه امير عبدالقادر حسنى الجزائرى شد و فقط به مدح او پرداخت و همه گفتگوها و سفرنامههايش را به نام او منحصر ساخت و امير او را معلم فرزندانش قرار داد؛ پس براى او در خانه امير محل مشخصى بود كه در آن به فرزندان امير قرائت ياد مىداد و تربيتشان مىكرد. سپس در مدرسه ريحانيه معلم اختصاصى آنان شد و كسانى از شاگردانش را نيز براى كمك به او در تعليم اين اطفال معين كرد و بعد از وفات برادرش شيخ محمد طيب در سال 1314ق، برادران و مريدانش به دورش جمع شدند و... و وفاتش سهشنبه پنجم جمادىالثانية سال 1330ق در صالحيه بود و... <ref>ر.ك: همان، ص109-111</ref>. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش