۱۴۶٬۰۶۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'فارسي' به 'فارسی') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
| خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
ماتیکان فرهنگی شامل گزینه گفتارهای نویسندۀ این کتاب و مجموعه (سی مقاله در فرهنگ و ادب) به طور عمده گزارش دانشهای اجتماعی (مردمشناسی، اسطورهشناسی)، ادبی (گویششناسی، خط و کتابت)، دینشناسی و کیشها (زروانی، مزدائی، مانوی)، فرهنگشناسی (شکرهداری، بازیاری و جز اینها)، برخی دانشخانهها و کتابخانهها، آیینها و فرادادهای ایران باستانی و دوران اسلامی است که طی چهل سال فرادست آمده است. | ماتیکان فرهنگی شامل گزینه گفتارهای نویسندۀ این کتاب و مجموعه (سی مقاله در فرهنگ و ادب) به طور عمده گزارش دانشهای اجتماعی (مردمشناسی، اسطورهشناسی)، ادبی (گویششناسی، خط و کتابت)، دینشناسی و کیشها (زروانی، مزدائی، مانوی)، فرهنگشناسی (شکرهداری، بازیاری و جز اینها)، برخی دانشخانهها و کتابخانهها، آیینها و فرادادهای ایران باستانی و دوران اسلامی است که طی چهل سال فرادست آمده است. | ||
در بخشی از گفتار «ماده و معنای کتاب در ایران باستان» میخوانیم: «پیشۀ دبیری یا صناعت انشاء و «کاتب» پیداست که هم با آغاز کتابت و اختراع یا استعمال خط در بین ملل باستانی پدید آمده، دیوان یا دبیرخانه هم جایی بوده است که دبیران، امور کتابت اسناد و نامههای دولتی یا فرمداری را انجام میدادهاند؛ امروز هم بر همان منوال است. حسب روایات ملی و هم مدرک تاریخی ایران، رستۀ دبیران پیوسته یکی از گروههای فرادست اجتماعی بوده، پیشۀ دبیری نیز همواره از پیشههای «ارجمند» به شمار میرفته است .... در کتابهای تاریخ اجتماعی و تمدن مربوط به ادوار باستانی ایران، در این خصوص به قدر کافی سخن رفته است. دانسته است که فنون کتابت و آیین دبیری و سنن دیوانی و دیوانسالاری ایران باستان، یکسره به دورۀ اسلامی انتقال یافت که داستان آن مشهور است؛ و آداب آن در دستگاه اداری خلافت عباسی و حکومتهای ایرانی موروث گشت». (ص 303) | در بخشی از گفتار «ماده و معنای کتاب در ایران باستان» میخوانیم: «پیشۀ دبیری یا صناعت انشاء و «کاتب» پیداست که هم با آغاز کتابت و اختراع یا استعمال خط در بین ملل باستانی پدید آمده، دیوان یا دبیرخانه هم جایی بوده است که دبیران، امور کتابت اسناد و نامههای دولتی یا فرمداری را انجام میدادهاند؛ امروز هم بر همان منوال است. حسب روایات ملی و هم مدرک تاریخی ایران، رستۀ دبیران پیوسته یکی از گروههای فرادست اجتماعی بوده، پیشۀ دبیری نیز همواره از پیشههای «ارجمند» به شمار میرفته است.... در کتابهای تاریخ اجتماعی و تمدن مربوط به ادوار باستانی ایران، در این خصوص به قدر کافی سخن رفته است. دانسته است که فنون کتابت و آیین دبیری و سنن دیوانی و دیوانسالاری ایران باستان، یکسره به دورۀ اسلامی انتقال یافت که داستان آن مشهور است؛ و آداب آن در دستگاه اداری خلافت عباسی و حکومتهای ایرانی موروث گشت». (ص 303) | ||
در ابتدای گفتار «تاریخچۀ فهلوی» آمده است: «کلمۀ فهلوی اندکی عربیگون شدۀ کلمۀ «پهلوی» است و خود این کلمه، چنان که به شرح خواهد آمد، وجهی است از کلمۀ «پَرتَوی» یا «پارتی» که بنابر معروف اسم قوم و سلالۀ پادشاهی اشکانیان میباشد. مراد ما از اجمالاً تاریخچۀ زبان فهلوی غربی است، که خود یکی از گویشهای بزرگ ایرانی است و بیان وجه تسمیۀ آن، ذکر مبادی و سبک، برخی ویژگیها و نمونههای فهلویات باشد. اما زبان پهلوی حسب تعریف بر «فارسی میانه» اطلاق میگردد، که پیداست ما بین فارسی کهن و فارسی نو بوده باشد؛ فارسی کهن را «پارسی باستان» هم گویند که زبان نویکندههای هخامنشی (در بیستون و تختجمشید و شوش و همدان) است. فارسی نوین معمولاً بر زبان دری اطلاق میگردد، که در دوران اسلامی از سدۀ چهارم تاکنون آثار ادبی گرانبار منثور و منظوم بسیار از آن برجاست. اما این زبانها و گویشهای گوناگون آنها، بطور کلی در نزد زبانشناسان و بنابر ردهبندی زبانها، جزو «زبانهای ایرانی» برشمارند. از لحاظ ایشان، زبانهای ایرانی حسب زمینۀ جغرافیایی تداول آنها، به دو گروه بزرگ شرقی و غربی تقسیمبندی شدهاند. زبانهای ایرانی غربی که مورد نظر ماست، چنان که اُرانسکی گوید «دنبالۀ لهجههای ایرانی هستند که قبایل ایرانی زبان باستانی پارسان و مادان به مغرب دشت کویر آوردند». (ص 467)<ref>[https://literaturelib.com/books/3629 پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | در ابتدای گفتار «تاریخچۀ فهلوی» آمده است: «کلمۀ فهلوی اندکی عربیگون شدۀ کلمۀ «پهلوی» است و خود این کلمه، چنان که به شرح خواهد آمد، وجهی است از کلمۀ «پَرتَوی» یا «پارتی» که بنابر معروف اسم قوم و سلالۀ پادشاهی اشکانیان میباشد. مراد ما از اجمالاً تاریخچۀ زبان فهلوی غربی است، که خود یکی از گویشهای بزرگ ایرانی است و بیان وجه تسمیۀ آن، ذکر مبادی و سبک، برخی ویژگیها و نمونههای فهلویات باشد. اما زبان پهلوی حسب تعریف بر «فارسی میانه» اطلاق میگردد، که پیداست ما بین فارسی کهن و فارسی نو بوده باشد؛ فارسی کهن را «پارسی باستان» هم گویند که زبان نویکندههای هخامنشی (در بیستون و تختجمشید و شوش و همدان) است. فارسی نوین معمولاً بر زبان دری اطلاق میگردد، که در دوران اسلامی از سدۀ چهارم تاکنون آثار ادبی گرانبار منثور و منظوم بسیار از آن برجاست. اما این زبانها و گویشهای گوناگون آنها، بطور کلی در نزد زبانشناسان و بنابر ردهبندی زبانها، جزو «زبانهای ایرانی» برشمارند. از لحاظ ایشان، زبانهای ایرانی حسب زمینۀ جغرافیایی تداول آنها، به دو گروه بزرگ شرقی و غربی تقسیمبندی شدهاند. زبانهای ایرانی غربی که مورد نظر ماست، چنان که اُرانسکی گوید «دنبالۀ لهجههای ایرانی هستند که قبایل ایرانی زبان باستانی پارسان و مادان به مغرب دشت کویر آوردند». (ص 467)<ref>[https://literaturelib.com/books/3629 پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | ||