۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'خواجه نصيرالدين طوسى' به 'خواجه نصيرالدين طوسى') |
جز (جایگزینی متن - 'امام جعفر صادق(ع)' به 'امام جعفر صادق (ع)') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
خواجه رشيدالدين، وزير غازان خان و الجايتو بوده است و اين كتاب بزرگ را به دستور آنها نوشته است. | خواجه رشيدالدين، وزير غازان خان و الجايتو بوده است و اين كتاب بزرگ را به دستور آنها نوشته است. | ||
وى در مقدمه كتاب تاريخچه مختصرى از روند خلافت و امامت در اسلام تا زمان امام جعفر صادق(ع) بيان كرده است. سپس به نقل از منابع فرقه اسماعيلى به نام فرزندان آن حضرت كه اسماعيل بزرگترين آنها بود، اشاره كرده و دليل انكار امامت اسماعيل، پس از صدور نصّ از سوى [[امام صادق]](ع) را شرابخوارى اسماعيل دانسته است. طايفه كيسانيه به اسماعيل ايمان آوردند و از فرقه شيعه جدا شدند و چنين حجت آوردند كه: «جعفر امام معصوم است و او نص بر اسماعيل كرد، پس اصل نصّ نخستين است؛ و بدا بر خداوند روا نباشد؛ و امام خود آن چه كند و فرمايد جمله حق باشد؛ اسماعيل را از شراب خوردن در امامت نقصان و خلل نباشد». اين طايفه را براى انتساب به اسماعيل، «اسماعيلى» و از آن جا كه معتقدند عوام را بر ظاهر لفظ اطلاع است و خواص را بر باطن تأويل وقوف است، «باطنى» گويند. | وى در مقدمه كتاب تاريخچه مختصرى از روند خلافت و امامت در اسلام تا زمان [[امام جعفر صادق (ع)]] بيان كرده است. سپس به نقل از منابع فرقه اسماعيلى به نام فرزندان آن حضرت كه اسماعيل بزرگترين آنها بود، اشاره كرده و دليل انكار امامت اسماعيل، پس از صدور نصّ از سوى [[امام صادق]](ع) را شرابخوارى اسماعيل دانسته است. طايفه كيسانيه به اسماعيل ايمان آوردند و از فرقه شيعه جدا شدند و چنين حجت آوردند كه: «جعفر امام معصوم است و او نص بر اسماعيل كرد، پس اصل نصّ نخستين است؛ و بدا بر خداوند روا نباشد؛ و امام خود آن چه كند و فرمايد جمله حق باشد؛ اسماعيل را از شراب خوردن در امامت نقصان و خلل نباشد». اين طايفه را براى انتساب به اسماعيل، «اسماعيلى» و از آن جا كه معتقدند عوام را بر ظاهر لفظ اطلاع است و خواص را بر باطن تأويل وقوف است، «باطنى» گويند. | ||
قسم اول كتاب با ذكر خلافت القائم بامرالله كه دومين خليفه فاطمى است، آغاز شده است. سرگذشت تأسيس حكومت فاطميان توسط مهدى پدر القائم در مقدمه كتاب آمده است. او در سال در بغداد و به قولى در «سلميه» به دنيا آمد. مهدى با لباس بازرگانان وارد مصر شد و در مغرب امر خود را آشكار ساخت و خلق بسيارى وى را پيروى نمودند تا آن كه رفته رفته نيرومند شد، سپس به سرزمين قيروان رفته شهرى در آن جا بنا كرد و آن را «مهديه» نام نهاد و همان جا اقامت گزيد و بلاد مغرب و افريقا و همهى آن نواحى را تصرف كرد؛ سپس اسكندريه را تصاحب نمود و خراج آن جا و قسمتى از صعيد را دريافت كرد، آن گاه در سال 322ق درگذشت. پس از او، خلفاى فاطمى يكى پس از ديگرى خلافت را بهعهده گرفتند تا آن كه نوبت به العاضد بامرالله، آخرين خليفهى ايشان رسيد. | قسم اول كتاب با ذكر خلافت القائم بامرالله كه دومين خليفه فاطمى است، آغاز شده است. سرگذشت تأسيس حكومت فاطميان توسط مهدى پدر القائم در مقدمه كتاب آمده است. او در سال در بغداد و به قولى در «سلميه» به دنيا آمد. مهدى با لباس بازرگانان وارد مصر شد و در مغرب امر خود را آشكار ساخت و خلق بسيارى وى را پيروى نمودند تا آن كه رفته رفته نيرومند شد، سپس به سرزمين قيروان رفته شهرى در آن جا بنا كرد و آن را «مهديه» نام نهاد و همان جا اقامت گزيد و بلاد مغرب و افريقا و همهى آن نواحى را تصرف كرد؛ سپس اسكندريه را تصاحب نمود و خراج آن جا و قسمتى از صعيد را دريافت كرد، آن گاه در سال 322ق درگذشت. پس از او، خلفاى فاطمى يكى پس از ديگرى خلافت را بهعهده گرفتند تا آن كه نوبت به العاضد بامرالله، آخرين خليفهى ايشان رسيد. | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
نويسنده، در نگارش كتاب رعايت كمال امانت را كرده است و تنها به آن چه اهل سنت و مورخان رسمى نوشتهاند، اعتماد نكرده، بلكه از نوشتههاى اسماعيليان، مانند دستورالمنجمين و تاريخ رييس حسن صلاح منشى بيرجندى شاعر و روايت دهخدا عبدالملك فشندى نيز بهره برده است. | نويسنده، در نگارش كتاب رعايت كمال امانت را كرده است و تنها به آن چه اهل سنت و مورخان رسمى نوشتهاند، اعتماد نكرده، بلكه از نوشتههاى اسماعيليان، مانند دستورالمنجمين و تاريخ رييس حسن صلاح منشى بيرجندى شاعر و روايت دهخدا عبدالملك فشندى نيز بهره برده است. | ||
آن چه كه جاى دقت و بررسى دارد، اين است كه مبانى اعتقادى و حكومتى اسماعيليه از نظر «امامت» محل تأمل فراوان است و بايد مورد ارزيابى قرار گيرد، زيرا با آن كه اسماعيل، فرزند امام جعفر صادق(ع)، در زمان حيات پدر بزرگوارش بدرود حيات گفته و همه مردم مدينه شاهد و ناظر اين حادثه بودهاند، چگونه اسماعيليه انكار امامت موسى بن جعفر(ع) نموده و نظر امام معصوم را در اين زمينه پذيرا نشدند. | آن چه كه جاى دقت و بررسى دارد، اين است كه مبانى اعتقادى و حكومتى اسماعيليه از نظر «امامت» محل تأمل فراوان است و بايد مورد ارزيابى قرار گيرد، زيرا با آن كه اسماعيل، فرزند [[امام جعفر صادق (ع)]]، در زمان حيات پدر بزرگوارش بدرود حيات گفته و همه مردم مدينه شاهد و ناظر اين حادثه بودهاند، چگونه اسماعيليه انكار امامت موسى بن جعفر(ع) نموده و نظر امام معصوم را در اين زمينه پذيرا نشدند. | ||
اين نكته نيز گفتنى است كه اسماعيليه پيشوايان خود را «امام قائم» ناميده و لذا امام دوازدهم (قائم آل محمد عج) را انكار مىنمودند. آنان امامت را در افرادى قرار مىدادند كه معصوم و مصون از خطا نبودهاند. | اين نكته نيز گفتنى است كه اسماعيليه پيشوايان خود را «امام قائم» ناميده و لذا امام دوازدهم (قائم آل محمد عج) را انكار مىنمودند. آنان امامت را در افرادى قرار مىدادند كه معصوم و مصون از خطا نبودهاند. |
ویرایش