۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - ']] ،' به ']]،') |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
4- در ابتداى اين فصل اوضاع اجتماعى سيستان در زمان حكومت واليان نخستين عباسى ذكر شده است. سپس به بررسى حركات در اين دوران اشاره و چنين نتيجه مىگيرد كه اگر چه خوارج دشمنان آشتىناپذير امويان بودند؛ اما دشمنى آنها با عباسيان نيز كمتر از آن نبوده است. بررسى شورش يك دهقان ايرانى به نام حمزة بن آذرك و قوت گرفتن طاهريان مباحث پايانى اين فصل را تشكيل مىدهد. | 4- در ابتداى اين فصل اوضاع اجتماعى سيستان در زمان حكومت واليان نخستين عباسى ذكر شده است. سپس به بررسى حركات در اين دوران اشاره و چنين نتيجه مىگيرد كه اگر چه خوارج دشمنان آشتىناپذير امويان بودند؛ اما دشمنى آنها با عباسيان نيز كمتر از آن نبوده است. بررسى شورش يك دهقان ايرانى به نام حمزة بن آذرك و قوت گرفتن طاهريان مباحث پايانى اين فصل را تشكيل مىدهد. | ||
5- مباحث اين فصل با بررسى منابع آغاز شده است. آثار يعقوبى، [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] ، [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]]؛ از جمله منابعى مهمى است كه در گروه منابع شرقى مورد مطالعه قرار گرفته است. به گفته نويسنده منابعى كه به گروه «شرقى» تعلق دارند، برخلاف فىالمثل يعقوبى هم روزگار اوايل دوره صفارى نيستند؛ اما در دوره جانشينان صفاريان در خراسان؛ يعنى سامانيان زندگى مىكردند. در نتيجه در بدست دادن تاريخ دقيق رويدادها دقت كمترى دارند؛ اما در عوض به ذكر جزئياتى مىپردازند كه در جاى ديگر بدست نمىآيد. تمامى مطالب اين بخش نيز پيرامون حكومت يعقوب ليث صفارى و به پايان آمدن حكومت عباسيان است. | 5- مباحث اين فصل با بررسى منابع آغاز شده است. آثار يعقوبى، [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]، [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]]؛ از جمله منابعى مهمى است كه در گروه منابع شرقى مورد مطالعه قرار گرفته است. به گفته نويسنده منابعى كه به گروه «شرقى» تعلق دارند، برخلاف فىالمثل يعقوبى هم روزگار اوايل دوره صفارى نيستند؛ اما در دوره جانشينان صفاريان در خراسان؛ يعنى سامانيان زندگى مىكردند. در نتيجه در بدست دادن تاريخ دقيق رويدادها دقت كمترى دارند؛ اما در عوض به ذكر جزئياتى مىپردازند كه در جاى ديگر بدست نمىآيد. تمامى مطالب اين بخش نيز پيرامون حكومت يعقوب ليث صفارى و به پايان آمدن حكومت عباسيان است. | ||
در مطالعه كتاب بايد توجه داشت كه در آثار باسورث عنايت به مقوله تاريخ ملى بسيار اندك است و بدين جهت كليت وقايع در پرتو يك مفهوم واحد شكل نمىگيرند. هر واقعهاى خود ذاتاً موجوديت دارد و گويى تاريخ از نظر او مجمعالحوادث است. اين موجب مىشود، نوشتههاى او صورت تحليلى به خود نگيرد، بلكه تأليفى باقى بماند. از آن جا كه مطالب تواريخ محلى معمولاً موردى و غيرمستمر هستند؛ لذا اخبار آنها كامل نيست و نمىتوانند تصوير كامل و دقيقى از كليت يك دوره تاريخى را بدست دهند. | در مطالعه كتاب بايد توجه داشت كه در آثار باسورث عنايت به مقوله تاريخ ملى بسيار اندك است و بدين جهت كليت وقايع در پرتو يك مفهوم واحد شكل نمىگيرند. هر واقعهاى خود ذاتاً موجوديت دارد و گويى تاريخ از نظر او مجمعالحوادث است. اين موجب مىشود، نوشتههاى او صورت تحليلى به خود نگيرد، بلكه تأليفى باقى بماند. از آن جا كه مطالب تواريخ محلى معمولاً موردى و غيرمستمر هستند؛ لذا اخبار آنها كامل نيست و نمىتوانند تصوير كامل و دقيقى از كليت يك دوره تاريخى را بدست دهند. |
ویرایش