تاریخ سیستان از آمدن تازیان تا برآمدن دولت صفاریان
تاریخ سیستان از آمدن تازیان تا برآمدن دولت صفاریان | |
---|---|
پدیدآوران | باسورث، کلیفورد ادموند (نویسنده) انوشه، حسن (مترجم) |
عنوانهای دیگر | از آمدن تازیان تا بر آمدن دولت صفاریان |
ناشر | مرکز نشر سپهر |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1370 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | ایران - تاریخ - حکومت اعراب و جنبشهای ملی، تا 205ق. سیستان - تاریخ |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DSR 2029 /ی85 ب9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
تاريخ سيستان از آمدن تازيان تا بر آمدن دولت صفاريان، تأليف ادموند كليفورد باسورث مورخ و ایرانشناس انگليسى است كه توسط حسن انوشه به زبان فارسی برگردانده شده است. در اين اثر جغرافياى سياسى سيستان از پيش از اسلام تا زمان صفاريان مورد بحث قرار گرفته است و از منابع ارزشمند در اين موضوع به شمار مىرود.
ساختار
كتاب از يك پيشگفتار و پنج بخش تشكيل شده است. مطالب بخشها را به ترتيب اوضاع سيستان پيش از اسلام، در زمان فتح سيستان بدست اعراب، در دوره امويان و عباسيان و در آخر نيز در زمان افول عباسيان و جانشينى يعقوب ليث تشكيل مىدهد.
گزارش محتوا
در ابتداى اين گزارش به طور خلاصه مطالب فصول پنجگانه كتاب و در انتها نيز توضيحى پيرامون شيوه نگارش نویسنده ارائه مىشود:
- فصل اول كتاب به اوضاع سياسى، اجتماعى و اقتصادى سيستان پيش از اسلام است، اختصاص دارد كه به منزله پيشگفتارى براى موضوع اصلى بحث؛ يعنى سيستان پس از اسلام مىباشد.
- سيستان نام خود را از سكاها، مردمى از گروه اقوام هند و اروپايى گرفته كه در ادامه اين بخش به شرح حال اين اقوام تا زمان حكومت ساسانيان پرداخته شده است. نویسنده براى بررسى جامعتر پارهاى موضوعاتى كه در اين جا از آنها سخن رفته، خواننده را به مجموعه گزارشها و يادداشتهاى مركز مطالعات و بررسىهاى باستانشناسى در آسيا ارجاع مىدهد.
- مسلمانان نخستين بار در سالهاى ميانى خلافت عثمان (35- 23 ق/ 56- 644م) به فرماندهى عبداللّه بن عامر بن كريز عبشمى كه به داشتن اصالت خانوادگى و ثروت بلند آوازه بود، به سيستان وارد شدند.
- نویسنده با ذكر نخستين لشكركشى عبدالله بن عامر به سيستان در سال 30ق/ 650م به روايت تاريخ سيستان به بررسى اين حادثه و نقل آن از منابع مختلف مىپردازد. چگونگى استقرار اسلام در اين سرزمين و سازمان ادارى سيستان از ديگر مباحث اين فصل است. به گفته نویسنده حسن بصرى گذشته از كار تعليمى و تبليغى گويا به كار سازماندهى دستگاه ادارى ابتدايى اين سرزمين نيز مىپرداخته است. ساختار ادارى ولايت تسخير شدهاى، چون سيستان در اين روزگار نسبتا ساده بود: نخست دستگاهى براى گردآورى مالياتها، و پس از آن دستگاهى براى پرداخت مستمرى (عطيه) به جنگاوران عرب. ذكر فعالیتهای هر يك از اين دستگاهها و اعداد و ارقام گردآورى ماليات از بخشهاى جالب توجه اين فصل است.
- با آغاز حكومت امويان مسائل داخلى گذشته؛ يعنى ستيزههاى قبيلهاى و گروهبندىها به جاى اين كه فروكش كند، بالا گرفت؛ گرايشهاى جدايىخواهانه همچنان پا بر جاى بود. پس از كمتر از پنجاه سال، حكومت عباسى در سيستان، استيلاى بىواسطه خلفا در اين سرزمين آنچنان ضربه خورد كه ديگر هرگز وضعيت پيشين خود را باز نيافت.
- در بخشى از اين فصل مىخوانيم: «با در ميان آوردن نام خوارج مىرسيم به يكى از پايدارترين عوامل در ستيزههاى فرقهاى كه در دو يا سه سده نخست اسلامى سيستان را گرفتار دشوارىهاى سنگين كرد و سرانجام چنان اين ولايت را به خاک سياه نشاند كه به جاى اين كه چيزى به دستگاه خلافت بپردازد، متكى به يارىهاى مالى آن دستگاه گرديد».
- در ابتداى اين فصل اوضاع اجتماعى سيستان در زمان حكومت واليان نخستين عباسى ذكر شده است. سپس به بررسى حركات در اين دوران اشاره و چنين نتيجه مىگيرد كه اگر چه خوارج دشمنان آشتىناپذير امويان بودند؛ اما دشمنى آنها با عباسيان نيز كمتر از آن نبوده است. بررسى شورش يك دهقان ایرانى به نام حمزة بن آذرك و قوت گرفتن طاهريان مباحث پايانى اين فصل را تشكيل مىدهد.
- مباحث اين فصل با بررسى منابع آغاز شده است. آثار يعقوبى، طبرى، ابن خلكان؛ از جمله منابعى مهمى است كه در گروه منابع شرقى مورد مطالعه قرار گرفته است. به گفته نویسنده منابعى كه به گروه «شرقى» تعلق دارند، برخلاف فىالمثل يعقوبى هم روزگار اوايل دوره صفارى نيستند؛ اما در دوره جانشينان صفاريان در خراسان؛ يعنى سامانيان زندگى میكردند. در نتيجه در بدست دادن تاريخ دقيق رويدادها دقت كمترى دارند؛ اما در عوض به ذكر جزئياتى مىپردازند كه در جاى ديگر بدست نمىآيد. تمامى مطالب اين بخش نيز پيرامون حكومت يعقوب ليث صفارى و به پايان آمدن حكومت عباسيان است.
در مطالعه كتاب بايد توجه داشت كه در آثار باسورث عنايت به مقوله تاريخ ملى بسيار اندك است و بدين جهت كليت وقايع در پرتو يك مفهوم واحد شكل نمىگيرند. هر واقعهاى خود ذاتاً موجوديت دارد و گويى تاريخ از نظر او مجمعالحوادث است. اين موجب مىشود، نوشتههاى او صورت تحليلى به خود نگيرد، بلكه تأليفى باقى بماند. از آن جا كه مطالب تواريخ محلى معمولاً موردى و غيرمستمر هستند؛ لذا اخبار آنها كامل نيست و نمىتوانند تصوير كامل و دقيقى از كليت يك دوره تاريخى را بدست دهند.
باسورث از پيشقدمان فراهم آوردن مواد و قالب اصلى تاريخ شرق ایران است. بدون شك مرحله اول اين كار، مانند كار هر تاريخنويسى شكل دادن به تاريخ سياسى است. تاريخ سياسى دودمانى و ارائه صورتى منظم و مبتنى بر توالى و ترتيب تاريخى در شرايطى كه هم اخبار آنها آشفته است و هم وقايع متقارن بدست آمده از تواريخ محلى، متعدد و مشكلآفرين مىشود، اين كار را با مشكل اساسى روبرو مىسازد. قلمرو رو به رشد و نيز در حال تغيير سلسلههاى شرقى ایران كه ناشى از فراز و فرود سريع قدرت آنان و نيز فقدان بنيادهاى محكم مشروعيت سياسى يا اقتدار قبايل بود، نيز تغيير مداوم روشهاى بازسازى طرح تاريخى اين خاندانها را غيرقابل اجتناب مىسازد.
او به اتكاى تواريخ سياسى محلى، دودمانى و نيز تواريخ عمومى، اقدام به بازسازى تاريخ كرده است. نقايض چنين اطلاعاتى را هم با استفاده از سكهشناسى و نيز متون ادبى، جغرافيايى و... كامل كرده است؛ لذا صورت اصلى كار باسورث به شيوه دائرةالمعارف نويسى و نيز سبک تاريخ نويسى مورخان انتقادى قرن نوزدهم شباهت مىيابد. با توجه به پيشقدمى باسورث در بازسازى تاريخ شرق ایران بايد تأكد كرد كه اساساً طى اين مرحله اجتنابناپذير است، زيرا بدون فراهم آمدن فهرستى صحيح، دقيق و كامل از فرمانروايان و رخدادها نمىتوان به هيچ كار تحليلى در تاريخنويسى دست زد. بدون شك اين كارى سخت، طاقتفرسا، مستلزم صرف وقت بسيار و بهكارگيرى ابزار و فنون و روشهایى است كه يك مورخ حرفهاى بدانها دست مىيازد. بر اين اساس نتايج تحقيقات باسورث از نظر تاريخنگارى محض بسيار ارزشمند، اساسى و پايهاى است.
وضعيت
در پانوشت صفحات آدرس مطالب كتاب در منابع مختلف و نيز توضيحات ارزشمندى از سوى نویسنده ارائه شده است. در انتهاى اثر فهرست كتابهایى كه در نوشتن كتاب از آنها استفاده شده، به تفكيك منابع اصلى و فرعى و پس از آن نيز فهارس؛ 1- اعلام 2- مكانها 3- فرق و قبايل 4- كتب آمده است.
منابع مقاله
- مقدمه و متن كتاب.
- مقاله نقد و نظر در باب تاريخنگارى باسورث براى شرق ایران، عبدالرسول خيرانديش، كتاب ماه، آذر 1380، شماره 50.