۱۹٬۴۵۰
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '« ' به '«') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
* مناقب الترك: این متن در حقیت مشتمل بر دو بخش است. نویسنده، بخشی از آن را در دوره خلافت معتصم نوشته و ارسال کرده که به دست او نرسیده و بخش دیگر آن را در دوره خلافت متوکل و برای وزیر او فتح بن خاقان که او را در مقدمه نوشتار به حسن تدبیر و درایت توصیف نموده، نوشته و ارسال کرده است. | * '''مناقب الترك''': این متن در حقیت مشتمل بر دو بخش است. نویسنده، بخشی از آن را در دوره خلافت معتصم نوشته و ارسال کرده که به دست او نرسیده و بخش دیگر آن را در دوره خلافت متوکل و برای وزیر او فتح بن خاقان که او را در مقدمه نوشتار به حسن تدبیر و درایت توصیف نموده، نوشته و ارسال کرده است. | ||
هدفی که جاحظ از نگارش آن دنبال میکرده، ایجاد همدلی و الفت میان دلهای مردمانی بوده که دولت عباسی را تشکیل داده بودند. | هدفی که جاحظ از نگارش آن دنبال میکرده، ایجاد همدلی و الفت میان دلهای مردمانی بوده که دولت عباسی را تشکیل داده بودند. | ||
نویسنده در بخشی از متن به مفاخر هریک از ملتهای مزبور میپردازد و در بخش دیگر سیاستی را که باید برای نزدیک کردن آنها به یکدیگر و یکپارچه کردن کلامشان دنبال شود، مشخص میکند. او ضمن اشاره به ویژگیهای خراسانیان، از افتخارات عربها سخن به میان آورده است. | نویسنده در بخشی از متن به مفاخر هریک از ملتهای مزبور میپردازد و در بخش دیگر سیاستی را که باید برای نزدیک کردن آنها به یکدیگر و یکپارچه کردن کلامشان دنبال شود، مشخص میکند. او ضمن اشاره به ویژگیهای خراسانیان، از افتخارات عربها سخن به میان آورده است. | ||
| خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
همچنین مؤلف به موضوع یکپارچگی میان خراسانی، ابناء و موالی وعربها پرداخته و معتقد است که دلایل همبستگی و وفاق میان ملتها بیشتر از دلایل اختلاف است<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل السياسية»، ص45-49</ref>. | همچنین مؤلف به موضوع یکپارچگی میان خراسانی، ابناء و موالی وعربها پرداخته و معتقد است که دلایل همبستگی و وفاق میان ملتها بیشتر از دلایل اختلاف است<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل السياسية»، ص45-49</ref>. | ||
* رسالة المعاش و المعاد أو الأخلاق المحمودة و المذمومة: | * '''رسالة المعاش و المعاد أو الأخلاق المحمودة و المذمومة''': | ||
این رساله به محمد بن ابیدؤاد، قاضی بغداد نگاشته شده است. | این رساله به محمد بن ابیدؤاد، قاضی بغداد نگاشته شده است. | ||
جاحظ تلاش کرد تا به دلیل سن کم محمد بن ابیدؤاد، او را ارشاد و راهنمایی کند. به همین دلیل چندین رساله به او نوشت که از جمله آنها رساله حاضر است<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>. | جاحظ تلاش کرد تا به دلیل سن کم محمد بن ابیدؤاد، او را ارشاد و راهنمایی کند. به همین دلیل چندین رساله به او نوشت که از جمله آنها رساله حاضر است<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>. | ||
| خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
نویسنده به محمد بن ابیدؤاد در مورد نحوه برخورد با دوست و دشمن توصیههایی میکند. او قاضی را از دروغ، خشم و بیتابی برحذر میدارد و از فخرفروشی به نسبها منع میکند. در پایان، قاضی را به استفاده از ادب و نصیحت در برخورد با سلطان عادل ترغیب میکند و توصیههایی را به او در خصوص مواجهه با سلطان مینماید<ref> ر. ک: همان، ص11</ref>. | نویسنده به محمد بن ابیدؤاد در مورد نحوه برخورد با دوست و دشمن توصیههایی میکند. او قاضی را از دروغ، خشم و بیتابی برحذر میدارد و از فخرفروشی به نسبها منع میکند. در پایان، قاضی را به استفاده از ادب و نصیحت در برخورد با سلطان عادل ترغیب میکند و توصیههایی را به او در خصوص مواجهه با سلطان مینماید<ref> ر. ک: همان، ص11</ref>. | ||
* كتمان السر و حفظ اللسان: این رساله در موضوع اهمیت نگهداری راز و کنترل زبان است. جاحظ سخن خود را متوجه شخصی میکند که نامش را نمیبرد، اما او را به اخلاق نیکو، کمال و فضیلت وصف میکند، لکن دو عیب را متوجه او کرده است که عبارتند از: افشای راز و گفتن سخن در جای نامناسب. گفته شده این شخص از صاحبان مقام و مراتب عالی و از جمله دوستان جاحظ که به آنها اهمیت میداده و بر راهنمایی و هدایتشان حرص میورزیده، بوده است. | * '''كتمان السر و حفظ اللسان''': این رساله در موضوع اهمیت نگهداری راز و کنترل زبان است. جاحظ سخن خود را متوجه شخصی میکند که نامش را نمیبرد، اما او را به اخلاق نیکو، کمال و فضیلت وصف میکند، لکن دو عیب را متوجه او کرده است که عبارتند از: افشای راز و گفتن سخن در جای نامناسب. گفته شده این شخص از صاحبان مقام و مراتب عالی و از جمله دوستان جاحظ که به آنها اهمیت میداده و بر راهنمایی و هدایتشان حرص میورزیده، بوده است. | ||
جاحظ معتقد است که انسان بر افشای راز و بسیار سخن گفتن سرشته شده است و آنچه او را به این کار وامیدارد، هوس و ضعف عقل است. وی درباره معایب افشای رازها سخن گفته و به بدگمانی نسبت به همه مردم، حتی خانواده، اطرافیان و فرزندان در این خصوص دعوت میکند و معتقد است که این افراد بیشترین کسانی هستند که رازها را فاش میکنند<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص11-12</ref>. | جاحظ معتقد است که انسان بر افشای راز و بسیار سخن گفتن سرشته شده است و آنچه او را به این کار وامیدارد، هوس و ضعف عقل است. وی درباره معایب افشای رازها سخن گفته و به بدگمانی نسبت به همه مردم، حتی خانواده، اطرافیان و فرزندان در این خصوص دعوت میکند و معتقد است که این افراد بیشترین کسانی هستند که رازها را فاش میکنند<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص11-12</ref>. | ||
سپس انگیزههای افشای رازها را بیان میکند و درباره پیامدهای افشای آنها بحث میکند. به دنبال آن به عدل ترغیب کرده و ضمن ذکر اساس ظلم، از فضولی و پرسش از امور غیر مربوط پرهیز میدهد. | سپس انگیزههای افشای رازها را بیان میکند و درباره پیامدهای افشای آنها بحث میکند. به دنبال آن به عدل ترغیب کرده و ضمن ذکر اساس ظلم، از فضولی و پرسش از امور غیر مربوط پرهیز میدهد. | ||
وی رساله را با دعوت به نگهداشتن زبان به پایان میرساند و به سخنان بسیاری که توصیه به سکوت میکنند و آنها را به پیامبر(ص)، علی بن ابیطالب(ع) و حکما نسبت میدهد، استناد میکند<ref>ر.ک: همان، ص13-14</ref>. | وی رساله را با دعوت به نگهداشتن زبان به پایان میرساند و به سخنان بسیاری که توصیه به سکوت میکنند و آنها را به پیامبر(ص)، علی بن ابیطالب(ع) و حکما نسبت میدهد، استناد میکند<ref>ر.ک: همان، ص13-14</ref>. | ||
* فخر السودان على البيضان: این رساله در بیان افتخارات و برتریهای سیاهان بر سفیدپوستان است و از جهت موضوع شبیه به رساله «مناقب الترك» است. نویسنده، این رساله را در اجابت به درخواست نگارش کتابی درباره افتخارات سیاهپوستان نوشته است. این نوشته جنبش شعوبیه را بهوضوح برای ما به تصویر میکشد. | * '''فخر السودان على البيضان''': این رساله در بیان افتخارات و برتریهای سیاهان بر سفیدپوستان است و از جهت موضوع شبیه به رساله «مناقب الترك» است. نویسنده، این رساله را در اجابت به درخواست نگارش کتابی درباره افتخارات سیاهپوستان نوشته است. این نوشته جنبش شعوبیه را بهوضوح برای ما به تصویر میکشد. | ||
ازآنجاکه وی در زمره سیاهپوستان بوده و با آنان قرابتی داشته، در این اثر با آنان همدردی آشکاری نشان داده است. او در این رساله، مردان بزرگی را که از سیاهپوستان برخاستهاند برمیشمرد و از جمله آنان لقمان حکیم و سعید بن جبیر را نام میبرد. | ازآنجاکه وی در زمره سیاهپوستان بوده و با آنان قرابتی داشته، در این اثر با آنان همدردی آشکاری نشان داده است. او در این رساله، مردان بزرگی را که از سیاهپوستان برخاستهاند برمیشمرد و از جمله آنان لقمان حکیم و سعید بن جبیر را نام میبرد. | ||
وی نام سیاهپوستانی را که به سوارکاری مشهور بودهاند (مانند خفاف بن ندبه و عباس بن مرداس)، ذکر میکند، سپس به ویژگیهای سیاهپوستان و مهمترین آنها به سخاوت که در میانشان غالب است، اشاره مینماید و از دیگر خصوصیات آنان نظیر قدرت بدنی، فصاحت زبان، خوشخلقی، نیکنفسی و... نیز یاد میکند. نویسنده سپس به سخن گفتن درباره رنگ سیاه، ارزش و زیبایی آن پرداخته و نظرات اجتماعی و روانشناختی جالبی را در این خصوص مطرح کرده است. او همچنین به جنبه اجتماعی دیگری که فراوانی تعداد سیاهپوستان و گستردگی سرزمینهایشان است، پرداخته است. او در نهایت به بررسی یک مسئله دقیق میپردازد و آن علت اختلاف مردم در رنگهایشان است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل السياسية»، ص51-54</ref>. | وی نام سیاهپوستانی را که به سوارکاری مشهور بودهاند (مانند خفاف بن ندبه و عباس بن مرداس)، ذکر میکند، سپس به ویژگیهای سیاهپوستان و مهمترین آنها به سخاوت که در میانشان غالب است، اشاره مینماید و از دیگر خصوصیات آنان نظیر قدرت بدنی، فصاحت زبان، خوشخلقی، نیکنفسی و... نیز یاد میکند. نویسنده سپس به سخن گفتن درباره رنگ سیاه، ارزش و زیبایی آن پرداخته و نظرات اجتماعی و روانشناختی جالبی را در این خصوص مطرح کرده است. او همچنین به جنبه اجتماعی دیگری که فراوانی تعداد سیاهپوستان و گستردگی سرزمینهایشان است، پرداخته است. او در نهایت به بررسی یک مسئله دقیق میپردازد و آن علت اختلاف مردم در رنگهایشان است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل السياسية»، ص51-54</ref>. | ||
* في الجد و الهزل: این رساله به موضوع جدیت و شوخی در زندگی انسان میپردازد. نویسنده، این رساله را به جهت دلجویی از وزیر محمد بن عبد الملک زیات به نگارش درآورده است. | * '''في الجد و الهزل''': این رساله به موضوع جدیت و شوخی در زندگی انسان میپردازد. نویسنده، این رساله را به جهت دلجویی از وزیر محمد بن عبد الملک زیات به نگارش درآورده است. | ||
جاحظ در این رساله، به ابن زیات هشدار میدهد که از پیروی هوای نفس و تسلیم شدن در برابر خشم و غضب دوری کند؛ زیرا خشم آتشی است که صاحب خود را میسوزاند. همچنین از او میخواهد که میان نیکوکاران و بدکاران و نیز میان دوستان و دشمنان تمایز قائل شود و نباید دوست خود را مجازات کند و از آنچه از رفیق و همراهش سرمیزند، دلگیر شود و به ستوه آید...<ref>ر.ک: همان، ص63-64؛ متن کتاب، ج1، ص227</ref>. | جاحظ در این رساله، به ابن زیات هشدار میدهد که از پیروی هوای نفس و تسلیم شدن در برابر خشم و غضب دوری کند؛ زیرا خشم آتشی است که صاحب خود را میسوزاند. همچنین از او میخواهد که میان نیکوکاران و بدکاران و نیز میان دوستان و دشمنان تمایز قائل شود و نباید دوست خود را مجازات کند و از آنچه از رفیق و همراهش سرمیزند، دلگیر شود و به ستوه آید...<ref>ر.ک: همان، ص63-64؛ متن کتاب، ج1، ص227</ref>. | ||
* في نفي التشبيه: نویسنده، نامهای را به قاضی محمد بن ابیدؤاد نوشته و در آن از او درخواست کمک برای انتشار کتاب «الرد علی المشبهة» را کرده است. او در این نامه، هدف از تألیف کتاب و برخی ویژگیهای آن را برای قاضی شرح داده و بدین ترتیب، این نامه بهمنزله مقدمهای بر کتاب مزبور بشمار میرود. | * '''في نفي التشبيه''': نویسنده، نامهای را به قاضی محمد بن ابیدؤاد نوشته و در آن از او درخواست کمک برای انتشار کتاب «الرد علی المشبهة» را کرده است. او در این نامه، هدف از تألیف کتاب و برخی ویژگیهای آن را برای قاضی شرح داده و بدین ترتیب، این نامه بهمنزله مقدمهای بر کتاب مزبور بشمار میرود. | ||
جاحظ در ابتدا حمله شدیدی را بر کسانی که قائل به تشبیهند (تشبیه خداوند به مخلوقات) نموده است و آنها را به این دلیل و همچنین دشمنیاشان با متکلمان معتزلی با اوصافی ناپسند خطاب کرده است. وی به فضیلت علم کلام اشاره میکند که آن را در کتابش «صناعة الكلام» بسط داده است و برخی از جملات و افکاری را که آن کتاب در بر دارد، تکرار نموده، سپس به مسئله خلق قرآن اشاره کرده است. او از ابن ابیدؤاد میخواهد که کتاب را بخواند و بر خواندن و نشر آن در میان مردم تشویق میکند و به چرایی نیاز به تأیید کتابش، توسط محمد بن ابیدؤاد اشاره مینماید<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية، ص31-33</ref>. | جاحظ در ابتدا حمله شدیدی را بر کسانی که قائل به تشبیهند (تشبیه خداوند به مخلوقات) نموده است و آنها را به این دلیل و همچنین دشمنیاشان با متکلمان معتزلی با اوصافی ناپسند خطاب کرده است. وی به فضیلت علم کلام اشاره میکند که آن را در کتابش «صناعة الكلام» بسط داده است و برخی از جملات و افکاری را که آن کتاب در بر دارد، تکرار نموده، سپس به مسئله خلق قرآن اشاره کرده است. او از ابن ابیدؤاد میخواهد که کتاب را بخواند و بر خواندن و نشر آن در میان مردم تشویق میکند و به چرایی نیاز به تأیید کتابش، توسط محمد بن ابیدؤاد اشاره مینماید<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية، ص31-33</ref>. | ||
* رسالة إلی أبيعبدالله أحمد بن أبيدؤاد يخبره فيها بكتاب الفتيا: | * '''رسالة إلی أبيعبدالله أحمد بن أبيدؤاد يخبره فيها بكتاب الفتيا''': | ||
موضوع این رساله، اهدای کتاب «أصول الفتيا»، به قاضی احمد بن ابیدؤاد است. نویسنده ضمن ستایش ابن ابیدؤاد، به هدف خود از این نامه اشاره نموده که همان طلب کمک و احسان و پاداش او برای کتاب و راهنمایی مردم است و در پایان نامه، دوباره به هدف اولیهای که او را به تألیف کتاب واداشته است، اشاره میکند<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص41-42</ref>. | موضوع این رساله، اهدای کتاب «أصول الفتيا»، به قاضی احمد بن ابیدؤاد است. نویسنده ضمن ستایش ابن ابیدؤاد، به هدف خود از این نامه اشاره نموده که همان طلب کمک و احسان و پاداش او برای کتاب و راهنمایی مردم است و در پایان نامه، دوباره به هدف اولیهای که او را به تألیف کتاب واداشته است، اشاره میکند<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص41-42</ref>. | ||
اما مسائلی که نویسنده در نوشته خود شرح میدهد، عبارتند از: معرفی کتاب «الفتيا» و فضیلت کتابها بهطور عام و این کتاب بهطور خاص. وی ضمن بیان فضیلت کتابها به پرفایدهترین کتابها که قرآن است، اشاره مینماید و این کتاب را به دلیل مضامین آن، با قرآن مرتبط دانسته است. کتاب «الفتيا»، اصول فتوا را از دیدگاه فرقههای مختلف گردآوری کرده است؛ ازاینرو جامع اختلاف نظرهاست و ادعاها را با تمام دلایلشان گرد آورده است. نویسنده آرای هر گروه را نقل کرده و دلایلشان را برمیشمارد، سپس به بررسی و نقد آنها میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص42-43</ref>. | اما مسائلی که نویسنده در نوشته خود شرح میدهد، عبارتند از: معرفی کتاب «الفتيا» و فضیلت کتابها بهطور عام و این کتاب بهطور خاص. وی ضمن بیان فضیلت کتابها به پرفایدهترین کتابها که قرآن است، اشاره مینماید و این کتاب را به دلیل مضامین آن، با قرآن مرتبط دانسته است. کتاب «الفتيا»، اصول فتوا را از دیدگاه فرقههای مختلف گردآوری کرده است؛ ازاینرو جامع اختلاف نظرهاست و ادعاها را با تمام دلایلشان گرد آورده است. نویسنده آرای هر گروه را نقل کرده و دلایلشان را برمیشمارد، سپس به بررسی و نقد آنها میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص42-43</ref>. | ||
* رسالة إلی أبيالفرج بن نجاح الكاتب: موضوع این نامه، ستایش ابوالفرج بن نجاح، بهمنظور طلب مال یا کمک یا عدم تأخیر ارزاق (به تعبیر نویسنده) است. شیوه نگارش آن، نثر و شعر است. | * '''رسالة إلی أبيالفرج بن نجاح الكاتب''': موضوع این نامه، ستایش ابوالفرج بن نجاح، بهمنظور طلب مال یا کمک یا عدم تأخیر ارزاق (به تعبیر نویسنده) است. شیوه نگارش آن، نثر و شعر است. | ||
جاحظ در آغاز نوشته، درباره صاحب قصیدهای که در وصف ابوالفرج سروده شده، تجاهل میکند، ولی کنیهاش را ابوعثمان معرفی میکند. سپس نام کسانی را که این کنیه را داشتهاند برمیشمارد و نام خود را در میان آنها ذکر میکند، بدون آنکه اعتراف نماید که صاحب قصیده است. اما با توجه به یکی از ابیات آن میتوان دریافت که این قصیده سروده خود اوست<ref>ر.ک: همان، ص73؛ متن کتاب، ج1، ص332</ref>. جاحظ سپس قصیده را آورده و در آن، حالت روحی خود را توصیف میکند و از برخی صفاتش، از جمله قناعت و رضایت به آنچه دارد، پرده برمیدارد. همچنین هدف خود را از نگارش رساله آشکار میسازد<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص74-75</ref>. | جاحظ در آغاز نوشته، درباره صاحب قصیدهای که در وصف ابوالفرج سروده شده، تجاهل میکند، ولی کنیهاش را ابوعثمان معرفی میکند. سپس نام کسانی را که این کنیه را داشتهاند برمیشمارد و نام خود را در میان آنها ذکر میکند، بدون آنکه اعتراف نماید که صاحب قصیده است. اما با توجه به یکی از ابیات آن میتوان دریافت که این قصیده سروده خود اوست<ref>ر.ک: همان، ص73؛ متن کتاب، ج1، ص332</ref>. جاحظ سپس قصیده را آورده و در آن، حالت روحی خود را توصیف میکند و از برخی صفاتش، از جمله قناعت و رضایت به آنچه دارد، پرده برمیدارد. همچنین هدف خود را از نگارش رساله آشکار میسازد<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص74-75</ref>. | ||
* كتاب فصل ما بين العداوة و الحسد: این نوشته، خطاب به ابوالحسن عبیدالله بن یحیی بن خاقان، وزیر متوکل است. موضوع آن حسدورزان به نویسنده و دشمنان او هستند که در آن وزیر را علیه آنان تحریک میکند. وی همچنین به خصلت حسادت میپردازد و آن را از عداوت (دشمنی) جدا میسازد. وی کتاب را با تشویق وزیر به خواندن آن، شروع کرده است<ref>ر.ک: همان، ص67</ref>. | * '''كتاب فصل ما بين العداوة و الحسد''': این نوشته، خطاب به ابوالحسن عبیدالله بن یحیی بن خاقان، وزیر متوکل است. موضوع آن حسدورزان به نویسنده و دشمنان او هستند که در آن وزیر را علیه آنان تحریک میکند. وی همچنین به خصلت حسادت میپردازد و آن را از عداوت (دشمنی) جدا میسازد. وی کتاب را با تشویق وزیر به خواندن آن، شروع کرده است<ref>ر.ک: همان، ص67</ref>. | ||
جاحظ بر این باور است که در هر زمان علمایی بودهاند که کتابهای ارزشمندی را در زمینههای مختلف تألیف کردهاند، اما حسودان و مخالفانی نیز برایشان ظاهر شدهاند. وی نگرانی خود را ابراز میکند که مبادا برای کتابهای او نیز حسودانی باشند که دست به سرقت ادبی و تألیف آثاری مشابه کارهای او بزنند، یا به آنها طعنه زنند. او در این خصوص به محمد بن ابیالعباس طوسی استشهاد میکند که به نقد و طعنه زدن به کتابش در مورد حلال دانستن نبیذ برخاسته بود<ref>ر.ک: همان، ص67-68</ref>. علاوه بر مسئله نسبت دادن کتابهای جاحظ به دیگران و طعنه زدن به آنها، نویسنده به مسئله جدایی بین عداوت و حسادت میپردازد. او حسادت را نتیجه نعمتی میداند که به شخص مورد حسد عطا شده و حاسد از آن محروم گشته است، اما عداوت را دارای اسباب و دلایل متفاوتی دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص69</ref>. | جاحظ بر این باور است که در هر زمان علمایی بودهاند که کتابهای ارزشمندی را در زمینههای مختلف تألیف کردهاند، اما حسودان و مخالفانی نیز برایشان ظاهر شدهاند. وی نگرانی خود را ابراز میکند که مبادا برای کتابهای او نیز حسودانی باشند که دست به سرقت ادبی و تألیف آثاری مشابه کارهای او بزنند، یا به آنها طعنه زنند. او در این خصوص به محمد بن ابیالعباس طوسی استشهاد میکند که به نقد و طعنه زدن به کتابش در مورد حلال دانستن نبیذ برخاسته بود<ref>ر.ک: همان، ص67-68</ref>. علاوه بر مسئله نسبت دادن کتابهای جاحظ به دیگران و طعنه زدن به آنها، نویسنده به مسئله جدایی بین عداوت و حسادت میپردازد. او حسادت را نتیجه نعمتی میداند که به شخص مورد حسد عطا شده و حاسد از آن محروم گشته است، اما عداوت را دارای اسباب و دلایل متفاوتی دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص69</ref>. | ||
* رسالة في صناعات القواد: عنوان این رساله با موضوع آن سازگاری ندارد. موضوع حقیقی آن، ادبیات، زبان و بلاغت است. نویسنده به این میپردازد که چه چیزی را باید از ادبیات و زبان بیاموزیم تا بتوانیم افکار خود را در موضوعات مختلف بیان کنیم. به همین دلیل، وی بهتفصیل، خوبیهای زبان را برمیشمارد و در این راستا به ده ویژگی اشاره کرده است؛ از جمله اینکه زبان، ابزار بیان، بازتابنده درون، منبع حکمت و... است. وی این فضیلتها را با اقوالی همراه میکند که اهمیت زبان را در زندگی انسان نشان میدهد<ref>ر.ک: همان، ص59</ref>. او به متوکل توصیه میکند که تمامی ادبیات را به فرزندانش بیاموزد و آنها را به واژگان و اصطلاحات گوناگون در هر علم مجهز سازد<ref>ر.ک: همان، ص59؛ متن کتاب، ج1، ص381</ref>. جاحظ نمونههایی را برای اثبات درستی دیدگاه خود ارائه میدهد؛ مانند اینکه: فرمانده نظامی معانی خود را با الفاظ و تعابیری بیان میکند که از دانش جنگ و نبرد گرفته شدهاند و پزشک، الفاظ و تعابیری را بهکار میبرد که به دانش پزشکی مربوط میشوند و...<ref>ر.ک: همان، ص60؛ همان، ص381-383</ref>. | * '''رسالة في صناعات القواد''': عنوان این رساله با موضوع آن سازگاری ندارد. موضوع حقیقی آن، ادبیات، زبان و بلاغت است. نویسنده به این میپردازد که چه چیزی را باید از ادبیات و زبان بیاموزیم تا بتوانیم افکار خود را در موضوعات مختلف بیان کنیم. به همین دلیل، وی بهتفصیل، خوبیهای زبان را برمیشمارد و در این راستا به ده ویژگی اشاره کرده است؛ از جمله اینکه زبان، ابزار بیان، بازتابنده درون، منبع حکمت و... است. وی این فضیلتها را با اقوالی همراه میکند که اهمیت زبان را در زندگی انسان نشان میدهد<ref>ر.ک: همان، ص59</ref>. او به متوکل توصیه میکند که تمامی ادبیات را به فرزندانش بیاموزد و آنها را به واژگان و اصطلاحات گوناگون در هر علم مجهز سازد<ref>ر.ک: همان، ص59؛ متن کتاب، ج1، ص381</ref>. جاحظ نمونههایی را برای اثبات درستی دیدگاه خود ارائه میدهد؛ مانند اینکه: فرمانده نظامی معانی خود را با الفاظ و تعابیری بیان میکند که از دانش جنگ و نبرد گرفته شدهاند و پزشک، الفاظ و تعابیری را بهکار میبرد که به دانش پزشکی مربوط میشوند و...<ref>ر.ک: همان، ص60؛ همان، ص381-383</ref>. | ||
* رسالة في النابتة إلى أبيالوليد: این رساله در مورد نابته است که در حقیت عنوانی برای گروهی از مردم است که در عصر جاحظ ظهور کردند و تأیید خود نسبت به بنیامیه و عدم جواز سب معاویه را اعلام نمودند. نویسنده به آرای این گروه (همچون: تجویر، تشبیه، قدم قرآن، مخلوق بودن کفر و ایمان، جبر، جسم بودن خدا و رؤیت او... اشاره کرده و با رویکردی اعتزالی به مخالفت با آرای آنان برخاسته است<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية»، ص36-37</ref>. | * '''رسالة في النابتة إلى أبيالوليد''': این رساله در مورد نابته است که در حقیت عنوانی برای گروهی از مردم است که در عصر جاحظ ظهور کردند و تأیید خود نسبت به بنیامیه و عدم جواز سب معاویه را اعلام نمودند. نویسنده به آرای این گروه (همچون: تجویر، تشبیه، قدم قرآن، مخلوق بودن کفر و ایمان، جبر، جسم بودن خدا و رؤیت او... اشاره کرده و با رویکردی اعتزالی به مخالفت با آرای آنان برخاسته است<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية»، ص36-37</ref>. | ||
در حقیقت این نوشته، تصویری از نزاع سختی را به ما ارائه میدهد که میان معتزله و پیروان احمد بن حنبل جریان داشت؛ کسانی که جاحظ آنها را «حشویه»، «نابتة»، «محدثین» و «مشبهه» و «عامه» مینامد. همچنین در این رساله، نزاعی از نوع دیگر نیز میان عرب و عجم و موالی دیده میشود که در قالب جنبش شعوبیه نمود پیدا کرده است. علاوه بر انتقاد از آرای نابته، این رساله شامل ارزیابی وقایعی تاریخی است که امت در صدر اسلام و دوران اموی از سر گذرانده است؛ نویسنده، عصر پیامبر(ص) تا شش سال از خلافت عثمان را دوره الفت و اتحاد کلمه میان امت دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>. | در حقیقت این نوشته، تصویری از نزاع سختی را به ما ارائه میدهد که میان معتزله و پیروان احمد بن حنبل جریان داشت؛ کسانی که جاحظ آنها را «حشویه»، «نابتة»، «محدثین» و «مشبهه» و «عامه» مینامد. همچنین در این رساله، نزاعی از نوع دیگر نیز میان عرب و عجم و موالی دیده میشود که در قالب جنبش شعوبیه نمود پیدا کرده است. علاوه بر انتقاد از آرای نابته، این رساله شامل ارزیابی وقایعی تاریخی است که امت در صدر اسلام و دوران اموی از سر گذرانده است؛ نویسنده، عصر پیامبر(ص) تا شش سال از خلافت عثمان را دوره الفت و اتحاد کلمه میان امت دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>. | ||
* كتاب الحجاب: محتوای این رساله، مطالبی است که درباره حاجبان (کسانی که میان حاکم و رعیت حائل شده و باعث میشدند که حاکم از چشم رعیت پنهان بماند)، آمده است و شامل اخبار، شعر و سرزنش، تعریض و کنایه و... است. هدفی که نویسنده دنبال کرده، آگاهی دادن به معایب پردهداری است. هرچند که این کتاب، حاکی از افکار جاحظ در موضوع یادشده نیست، ولی خواننده را با دیدگاه عربها نسبت به این موضوع سیاسی آشنا میکند<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل السياسية»، ص55</ref>. | * '''كتاب الحجاب''': محتوای این رساله، مطالبی است که درباره حاجبان (کسانی که میان حاکم و رعیت حائل شده و باعث میشدند که حاکم از چشم رعیت پنهان بماند)، آمده است و شامل اخبار، شعر و سرزنش، تعریض و کنایه و... است. هدفی که نویسنده دنبال کرده، آگاهی دادن به معایب پردهداری است. هرچند که این کتاب، حاکی از افکار جاحظ در موضوع یادشده نیست، ولی خواننده را با دیدگاه عربها نسبت به این موضوع سیاسی آشنا میکند<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل السياسية»، ص55</ref>. | ||
نویسنده درباره وظایف حاجب سخن گفته است<ref>ر.ک: همان</ref>، سپس به شرایط حاجب پرداخته است. وی بخش پایانی کتابش را به بیان اخبار و اشعار فراوانی در مورد سرزنش، هجو و ستایش در مورد پردهداری، از شاعران متعددی از جمله ابوعلی البصیر، بحتری، دعبل خزاعی و دیگر شاعران گمنام اختصاص داده است<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>. | نویسنده درباره وظایف حاجب سخن گفته است<ref>ر.ک: همان</ref>، سپس به شرایط حاجب پرداخته است. وی بخش پایانی کتابش را به بیان اخبار و اشعار فراوانی در مورد سرزنش، هجو و ستایش در مورد پردهداری، از شاعران متعددی از جمله ابوعلی البصیر، بحتری، دعبل خزاعی و دیگر شاعران گمنام اختصاص داده است<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>. | ||
* كتاب مفاخرة الجواري و الغلمان: این نوشته به موضوعی اجتماعی، اخلاقی و روانی (لواط) اختصاص یافته که در دوران نویسنده بین برخی از طبقات جامعه ظهور یافته بود<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص21؛ متن کتاب، ج2، ص95</ref>. | * '''كتاب مفاخرة الجواري و الغلمان''': این نوشته به موضوعی اجتماعی، اخلاقی و روانی (لواط) اختصاص یافته که در دوران نویسنده بین برخی از طبقات جامعه ظهور یافته بود<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص21؛ متن کتاب، ج2، ص95</ref>. | ||
نویسنده، نمونههای متعددی را ارائه میکند که نشان میدهد کاربرد کلمات جنسی از عصر پیامبر(ص) در زبان صحابه، تابعین و فقها رایج بوده است. مؤلف جواز استفاده از این الفاظ را با دلایل زبانی، فنی و طبیعی توجیه میکند<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص21</ref>. | نویسنده، نمونههای متعددی را ارائه میکند که نشان میدهد کاربرد کلمات جنسی از عصر پیامبر(ص) در زبان صحابه، تابعین و فقها رایج بوده است. مؤلف جواز استفاده از این الفاظ را با دلایل زبانی، فنی و طبیعی توجیه میکند<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص21</ref>. | ||
باوجود اینکه جاحظ مسئله لواط را در نوشته دیگر خود«رسالة تفضيل البطن علی الظهر» مورد بحث قرار داده و آن را حرام و مخالف شرع دانسته است، مجدداً بر تحریم زنا و لواط تأکید میکند و همچنین مجازاتهای سخت بر آنها را یادآور میشود<ref>ر.ک: همان، ص22-23</ref>. | باوجود اینکه جاحظ مسئله لواط را در نوشته دیگر خود«رسالة تفضيل البطن علی الظهر» مورد بحث قرار داده و آن را حرام و مخالف شرع دانسته است، مجدداً بر تحریم زنا و لواط تأکید میکند و همچنین مجازاتهای سخت بر آنها را یادآور میشود<ref>ر.ک: همان، ص22-23</ref>. | ||
وی احادیث متعددی را که به ازدواج تشویق میکنند آورده و ضمن مقایسهای مفصل بین کنیزان و غلمان (پسران نوجوان) و استدلالهای طرفداران هر دو، در نهایت، به تفضیل کنیزان اشاره کرده است. وی همچنین اوصاف کنیز زیبا را ذکر میکند و به موضوع اخته کردن نیز پرداخته و ضمن ناپسند شمردن آن، از آن نهی کرده است<ref>ر.ک: همان، ص23</ref>. او اشعار فراوانی را در وصف کنیزان میآورد و رساله را با پارههایی از سخنان بطالین و ظرفاء در موضوع یادشده به پایان میبرد<ref> ر.ک: همان، ص24</ref>. | وی احادیث متعددی را که به ازدواج تشویق میکنند آورده و ضمن مقایسهای مفصل بین کنیزان و غلمان (پسران نوجوان) و استدلالهای طرفداران هر دو، در نهایت، به تفضیل کنیزان اشاره کرده است. وی همچنین اوصاف کنیز زیبا را ذکر میکند و به موضوع اخته کردن نیز پرداخته و ضمن ناپسند شمردن آن، از آن نهی کرده است<ref>ر.ک: همان، ص23</ref>. او اشعار فراوانی را در وصف کنیزان میآورد و رساله را با پارههایی از سخنان بطالین و ظرفاء در موضوع یادشده به پایان میبرد<ref> ر.ک: همان، ص24</ref>. | ||
* كتاب القيان: جاحظ در این کتاب به موضوع حجاب و بیحجابی زن از دو جنبه دینی و فلسفی میپردازد. او معتقد است که اسلام زن را از ظاهر شدن در برابر مرد منع نکرده و بر مرد نیز نگاه کردن به زن را حرام ندانسته است و برای این مدعا دلایل و شواهد مختلفی از قرآن و کلام صحابه و علمای اسلام ارائه کرده است. او از جنبه فلسفی لذت بردن مرد از زیبایی زن را امری طبیعی قلمداد کرده است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية»، ص11</ref>. | * '''كتاب القيان''': جاحظ در این کتاب به موضوع حجاب و بیحجابی زن از دو جنبه دینی و فلسفی میپردازد. او معتقد است که اسلام زن را از ظاهر شدن در برابر مرد منع نکرده و بر مرد نیز نگاه کردن به زن را حرام ندانسته است و برای این مدعا دلایل و شواهد مختلفی از قرآن و کلام صحابه و علمای اسلام ارائه کرده است. او از جنبه فلسفی لذت بردن مرد از زیبایی زن را امری طبیعی قلمداد کرده است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية»، ص11</ref>. | ||
وی همچنین به موضوع زیبایی پرداخته و آن را به کمال و اعتدال تعریف کرده است و تلاش نموده این تعریف را بهویژه بر زن تطبیق دهد. در مورد هنر غنا نیز سخن گفته و تلاش کرده تا تحریم آن را در کتاب (قرآن) و در سنت پیامبر و از جهت عقل نفی کند<ref>ر.ک: همان</ref>. | وی همچنین به موضوع زیبایی پرداخته و آن را به کمال و اعتدال تعریف کرده است و تلاش نموده این تعریف را بهویژه بر زن تطبیق دهد. در مورد هنر غنا نیز سخن گفته و تلاش کرده تا تحریم آن را در کتاب (قرآن) و در سنت پیامبر و از جهت عقل نفی کند<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
* كتاب ذم أخلاق الكتاب: جاحظ این نوشته را در رد بر رسالهای در ستایش از کاتبان، به نگارش درآورده، اما نام نویسنده آن رساله را ذکر نکرده است. او اشاره میکند که آن رساله را در مدح اخلاق کاتبان و اعمال و اخبار آنها خوانده، اما این تمجید و زیادهروی در مدح کاتبان را به دلیل لغزش در استدلال و دوری از حقیقت نپسندیده است؛ بنابراین، تصمیم گرفته تا پستی کاتبان و اعمال و لئامت طبع و اخلاق آنها را تبیین کند و این همان هدف و موضوع کتاب جاحظ است. | * '''كتاب ذم أخلاق الكتاب''': جاحظ این نوشته را در رد بر رسالهای در ستایش از کاتبان، به نگارش درآورده، اما نام نویسنده آن رساله را ذکر نکرده است. او اشاره میکند که آن رساله را در مدح اخلاق کاتبان و اعمال و اخبار آنها خوانده، اما این تمجید و زیادهروی در مدح کاتبان را به دلیل لغزش در استدلال و دوری از حقیقت نپسندیده است؛ بنابراین، تصمیم گرفته تا پستی کاتبان و اعمال و لئامت طبع و اخلاق آنها را تبیین کند و این همان هدف و موضوع کتاب جاحظ است. | ||
همچنین گفته شده است که عامل دیگر نگارش این کتاب، نفرت او از کاتبان به دلیل سخنانشان در مورد او و نیز تأثیرپذیری او از معتزله بوده است. در ابتدای رساله، نمونههایی از کاتبان مانند عبدالله بن سعد بن ابیسرح که او اولین مرتد در اسلام بود و همچنین معاویة بن ابیسفیان نیز که اولین کسی بود که به امام خود خیانت کرد، ذکر شده است. سپس نویسنده به بحث در مورد اخلاق کاتبان میپردازد و آنها را به تکبر، خودبینی و غرور توصیف میکند؛ تا جایی که خود را با شخصیتهای بزرگ در سیاست، تدبیر، تأویل قرآن، قضاوت، علم کلام و زبان مقایسه میکردند. او معتقد است که این غرور در تحصیل و دانش، آنها را به انتقاد و تحقیر هر صاحب معرفتی سوق داده بود. جاحظ عیوب دیگری را در کاتبان مانند جهلشان به قرآن، فقه و حدیث و نیز کمبود همدلی میان آنها ذکر میکند. نقد وی تا آنجا پیش رفته که آنها را نحس و بدشگون توصیف کرده است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل السياسية»، ص59-61</ref>. | همچنین گفته شده است که عامل دیگر نگارش این کتاب، نفرت او از کاتبان به دلیل سخنانشان در مورد او و نیز تأثیرپذیری او از معتزله بوده است. در ابتدای رساله، نمونههایی از کاتبان مانند عبدالله بن سعد بن ابیسرح که او اولین مرتد در اسلام بود و همچنین معاویة بن ابیسفیان نیز که اولین کسی بود که به امام خود خیانت کرد، ذکر شده است. سپس نویسنده به بحث در مورد اخلاق کاتبان میپردازد و آنها را به تکبر، خودبینی و غرور توصیف میکند؛ تا جایی که خود را با شخصیتهای بزرگ در سیاست، تدبیر، تأویل قرآن، قضاوت، علم کلام و زبان مقایسه میکردند. او معتقد است که این غرور در تحصیل و دانش، آنها را به انتقاد و تحقیر هر صاحب معرفتی سوق داده بود. جاحظ عیوب دیگری را در کاتبان مانند جهلشان به قرآن، فقه و حدیث و نیز کمبود همدلی میان آنها ذکر میکند. نقد وی تا آنجا پیش رفته که آنها را نحس و بدشگون توصیف کرده است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل السياسية»، ص59-61</ref>. | ||
* كتاب البغال: این کتاب، بهطور خاص به موضوع قاطرها (بغال) میپردازد. از مقدمه نویسنده روشن میشود که این کتاب را پیش از نگارش کتاب «الحيوان» به نگارش درآورده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج2، ص213</ref>. جاحظ بهتفصیل درباره ویژگیهای جسمانی و اوصاف قاطرها، انواع آنها و نیاز به آنها مینویسدو بخش قابل توجهی از کتاب را به اقوال، اشعار و حکایات مختلف از بزرگان، شعرا و مردم در وصف یا ذم قاطرها اختصاص داده است<ref>ر.ک: همان، ص216، 228، 234، 244، 255، 288، 293 و 342</ref>. در سراسر کتاب، داستانها و مثالهایی از تعامل انسانها با قاطرها، کاربرد آنها در سفر، حمل و نقل و مسائل مرتبط با آنها نقل شده است<ref>ر.ک: همان، ص236، 265 و 278</ref>. | * '''كتاب البغال''': این کتاب، بهطور خاص به موضوع قاطرها (بغال) میپردازد. از مقدمه نویسنده روشن میشود که این کتاب را پیش از نگارش کتاب «الحيوان» به نگارش درآورده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج2، ص213</ref>. جاحظ بهتفصیل درباره ویژگیهای جسمانی و اوصاف قاطرها، انواع آنها و نیاز به آنها مینویسدو بخش قابل توجهی از کتاب را به اقوال، اشعار و حکایات مختلف از بزرگان، شعرا و مردم در وصف یا ذم قاطرها اختصاص داده است<ref>ر.ک: همان، ص216، 228، 234، 244، 255، 288، 293 و 342</ref>. در سراسر کتاب، داستانها و مثالهایی از تعامل انسانها با قاطرها، کاربرد آنها در سفر، حمل و نقل و مسائل مرتبط با آنها نقل شده است<ref>ر.ک: همان، ص236، 265 و 278</ref>. | ||
* رسالة الحنين إلى الأوطان: نویسنده در این رساله به موضوع دلتنگی، علاقه و حب شدید انسان به زادگاه خود میپردازد و برای آن شواهدی را ذکر میکند<ref>ر.ک: همان، ص383 و 385-388</ref>. در سرتاسر کتاب، اقوال، حکایات و اشعاری با مضمون دوستی وطن و دلتنگی برای آن از زبان عوام و خواص آمده است<ref>ر.ک: همان، ص389-390، 399، 407-408 و ص411</ref>. نکته قابل ذکر در مورد این رساله آن است که در انتساب این رساله به جاحظ تردید شده؛ چراکه در مراجع قدیمی نامی از آن دیده نشده است؛ ازاینرو، برخی از محققان به دلایلی این نوشته را از آن جاحظ نداستهاند. بااینوجود برخی دیگر بر اساس شواهدی از جمله موضوع و سبک نگارش و ویژگیهای مشترک کتاب با سایر تألیفات نویسنده، رساله یادشده را از آن وی دانستهاند<ref>ر.ک: همان، ص380-381</ref>. | * '''رسالة الحنين إلى الأوطان''': نویسنده در این رساله به موضوع دلتنگی، علاقه و حب شدید انسان به زادگاه خود میپردازد و برای آن شواهدی را ذکر میکند<ref>ر.ک: همان، ص383 و 385-388</ref>. در سرتاسر کتاب، اقوال، حکایات و اشعاری با مضمون دوستی وطن و دلتنگی برای آن از زبان عوام و خواص آمده است<ref>ر.ک: همان، ص389-390، 399، 407-408 و ص411</ref>. نکته قابل ذکر در مورد این رساله آن است که در انتساب این رساله به جاحظ تردید شده؛ چراکه در مراجع قدیمی نامی از آن دیده نشده است؛ ازاینرو، برخی از محققان به دلایلی این نوشته را از آن جاحظ نداستهاند. بااینوجود برخی دیگر بر اساس شواهدی از جمله موضوع و سبک نگارش و ویژگیهای مشترک کتاب با سایر تألیفات نویسنده، رساله یادشده را از آن وی دانستهاند<ref>ر.ک: همان، ص380-381</ref>. | ||
* من كتابه في الحاسد و المحسود: این کتاب، پاسخی به پرسشی در مورد ماهیت حسد، منشأ آن، دلیل حسادت، چگونگی شناختن حالات آن، کیفیت شناخت ظاهر و پنهان آن، علت کثرت آن در میان جاهلان و نزدیکان، چگونگی دچار شدن نیکوکاران به آن بیش از فاسقان و چرایی و چگونگی وجود آن در میان همسایگان است<ref>ر.ک: همان، ج3، ص3</ref>. | * من كتابه في الحاسد و المحسود: این کتاب، پاسخی به پرسشی در مورد ماهیت حسد، منشأ آن، دلیل حسادت، چگونگی شناختن حالات آن، کیفیت شناخت ظاهر و پنهان آن، علت کثرت آن در میان جاهلان و نزدیکان، چگونگی دچار شدن نیکوکاران به آن بیش از فاسقان و چرایی و چگونگی وجود آن در میان همسایگان است<ref>ر.ک: همان، ج3، ص3</ref>. | ||
جاحظ، حسد را بیماریی مهلک میداند که درمان آن دشوار است. از نظر او این بیماری، جسم را فرسوده میکند و موجب ملال و سختی میشود. همچنین، صاحبش را به پایش (نظارت دقیق) دیگران وامیدارد تا از هیچیک از امورشان غافل نماند<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص15</ref>. نویسنده پس از توصیف و تصویر فرد حسود، به عواقب حسد، مانند دشمنی، کینه و تفرقه میان دوستان، خویشاوندان و همسایگان و... اشاره میکند<ref>ر.ک: همان، ص15-16</ref>. | جاحظ، حسد را بیماریی مهلک میداند که درمان آن دشوار است. از نظر او این بیماری، جسم را فرسوده میکند و موجب ملال و سختی میشود. همچنین، صاحبش را به پایش (نظارت دقیق) دیگران وامیدارد تا از هیچیک از امورشان غافل نماند<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص15</ref>. نویسنده پس از توصیف و تصویر فرد حسود، به عواقب حسد، مانند دشمنی، کینه و تفرقه میان دوستان، خویشاوندان و همسایگان و... اشاره میکند<ref>ر.ک: همان، ص15-16</ref>. | ||
* من كتابه في المعلمين: جاحظ این نوشته را در مقابله با شخصی که معلمها را مسخره میکرد و آنها را به حماقت، نادانی و سفاهت متهم میساخت، نوشته است<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>. او به تبیین فضایل علم پرداخته و تصریح میکند که آموزش نباید بر پایه تلقین و حفظ کردن باشد، بلکه باید توانایی استنباط و تفکر را در نسل جوان (یا نوآموزان) پرورش دهد. وی از اهمیت تفکر و استنباط و انکار بر حفظ و تکیه بر آن<ref>ر.ک: همان</ref>، صنوف معلمان در جامعه و انواع آموزشها<ref>ر.ک: متن کتاب، ج3، ص31-32</ref> و مطالبی پیرامون برترین معلمان و اصالت علم و فرع بودن ادب و آموزش کودکان و نیازهای آموزشی و مقدار آن سخن گفته است<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>. وی به این نکته اشاره میکند که بیشترین نوابغ و بزرگان، معلم بوده و مصادیقی را ذکر مینماید. وی همچنین پیشنهادهایی تربیتی که مراعات آنها را ضروری دانسته، مطرح نموده است. علاوه بر آن، مطالبی تحت عنوان مذمت لواط که ارتباطی با موضوع ندارد، در این نوشته آمده است<ref>ر.ک: همان، ص43-44؛ ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص28-29</ref>. | * '''من كتابه في المعلمين''': جاحظ این نوشته را در مقابله با شخصی که معلمها را مسخره میکرد و آنها را به حماقت، نادانی و سفاهت متهم میساخت، نوشته است<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>. او به تبیین فضایل علم پرداخته و تصریح میکند که آموزش نباید بر پایه تلقین و حفظ کردن باشد، بلکه باید توانایی استنباط و تفکر را در نسل جوان (یا نوآموزان) پرورش دهد. وی از اهمیت تفکر و استنباط و انکار بر حفظ و تکیه بر آن<ref>ر.ک: همان</ref>، صنوف معلمان در جامعه و انواع آموزشها<ref>ر.ک: متن کتاب، ج3، ص31-32</ref> و مطالبی پیرامون برترین معلمان و اصالت علم و فرع بودن ادب و آموزش کودکان و نیازهای آموزشی و مقدار آن سخن گفته است<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>. وی به این نکته اشاره میکند که بیشترین نوابغ و بزرگان، معلم بوده و مصادیقی را ذکر مینماید. وی همچنین پیشنهادهایی تربیتی که مراعات آنها را ضروری دانسته، مطرح نموده است. علاوه بر آن، مطالبی تحت عنوان مذمت لواط که ارتباطی با موضوع ندارد، در این نوشته آمده است<ref>ر.ک: همان، ص43-44؛ ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص28-29</ref>. | ||
* من كتابه في التربيع و التدوير: این رساله، مشتمل بر مسائل مشکلی است که نویسنده خطاب به احمد بن عبدالوهاب مطرح کرده و خود به آنها پاسخ داده است. این سؤالات، تمامی موضوعات را از رشتههای مختلف علوم در بر گرفته است. جاحظ در پایان مطرح کردن این مسائل پیچیده، تأکید میکند که احمد بن عبدالوهاب در پاسخگویی به آنها توانایی ندارد و از وی میخواهد که از تشیع دست بردارد و به مذهب اعتزال بپیوندد<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص82</ref>. | * '''من كتابه في التربيع و التدوير''': این رساله، مشتمل بر مسائل مشکلی است که نویسنده خطاب به احمد بن عبدالوهاب مطرح کرده و خود به آنها پاسخ داده است. این سؤالات، تمامی موضوعات را از رشتههای مختلف علوم در بر گرفته است. جاحظ در پایان مطرح کردن این مسائل پیچیده، تأکید میکند که احمد بن عبدالوهاب در پاسخگویی به آنها توانایی ندارد و از وی میخواهد که از تشیع دست بردارد و به مذهب اعتزال بپیوندد<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص82</ref>. | ||
در این رساله، جاحظ نویسنده همعصر خود، احمد بن عبدالوهاب را به تمسخر گرفته است. این تمسخر یا استهزا بر جنبههای جسمانی، اخلاقی و فکری او متمرکز است. او کاریکاتوری از احمد بن عبدالوهاب ارائه میدهد که باعث خنده میشود. این تصویر طنزآمیز، همچنانکه جنبههای مختلف جسمانی احمد بن عبدالوهاب را در بر گرفته، از منظر اخلاقی نیز به دو خصلت علاقه به مجادله و لافزنی و تظاهر در احمد بن عبدالوهاب تمرکز میکند و همچنین از منظر فکری، او را به نادانی و تنگنظری وصف مینماید<ref>ر.ک: همان، ص79 و 81</ref>. | در این رساله، جاحظ نویسنده همعصر خود، احمد بن عبدالوهاب را به تمسخر گرفته است. این تمسخر یا استهزا بر جنبههای جسمانی، اخلاقی و فکری او متمرکز است. او کاریکاتوری از احمد بن عبدالوهاب ارائه میدهد که باعث خنده میشود. این تصویر طنزآمیز، همچنانکه جنبههای مختلف جسمانی احمد بن عبدالوهاب را در بر گرفته، از منظر اخلاقی نیز به دو خصلت علاقه به مجادله و لافزنی و تظاهر در احمد بن عبدالوهاب تمرکز میکند و همچنین از منظر فکری، او را به نادانی و تنگنظری وصف مینماید<ref>ر.ک: همان، ص79 و 81</ref>. | ||
گفته شده است این رساله نمونهای از ادبیات جاحظ است که ویژگیهای هنری او را به بهترین شکل در آن نمایان ساخته است. در صدر این ویژگیها، استطراد قرار دارد؛ استطرادی که او را از یک موضوع به موضوعی دیگر میبرد و سپس دوباره به موضوع اول بازمیگرداند. از دیگر ویژگیها، آمیختن جدیت با شوخی، سبک جدلی بینظیر و عبارات کوتاه و متوازن است</ref>ر.ک: همان، ص82</ref>. | گفته شده است این رساله نمونهای از ادبیات جاحظ است که ویژگیهای هنری او را به بهترین شکل در آن نمایان ساخته است. در صدر این ویژگیها، استطراد قرار دارد؛ استطرادی که او را از یک موضوع به موضوعی دیگر میبرد و سپس دوباره به موضوع اول بازمیگرداند. از دیگر ویژگیها، آمیختن جدیت با شوخی، سبک جدلی بینظیر و عبارات کوتاه و متوازن است</ref>ر.ک: همان، ص82</ref>. | ||
* من رسالته في مدح النبيذ و صفة أصحابه: نویسنده در این نوشته به شرح صفات و ویژگیهای نبیذ، مثل درمان بیماریها و شادیبخش بودن و... پرداخته است. | * '''من رسالته في مدح النبيذ و صفة أصحابه''': نویسنده در این نوشته به شرح صفات و ویژگیهای نبیذ، مثل درمان بیماریها و شادیبخش بودن و... پرداخته است. | ||
این رساله از شاهکارهای ادبیات شمرده شده است؛ چراکه جاحظ از فلسفه، کلام، سیاست و اخلاق فاصله گرفته و نبیذ را بهدقت توصیف میکند؛ چنانکه خواننده را به یاد توصیف ابونواس از شراب میاندازد. بااینحال، او اعتراف میکند که هرچقدر هم در توصیف نبیذ تلاش کند، باز هم نمیتواند حق آن را ادا کند...<ref>ر.ک: همان، ص45-46</ref>. | این رساله از شاهکارهای ادبیات شمرده شده است؛ چراکه جاحظ از فلسفه، کلام، سیاست و اخلاق فاصله گرفته و نبیذ را بهدقت توصیف میکند؛ چنانکه خواننده را به یاد توصیف ابونواس از شراب میاندازد. بااینحال، او اعتراف میکند که هرچقدر هم در توصیف نبیذ تلاش کند، باز هم نمیتواند حق آن را ادا کند...<ref>ر.ک: همان، ص45-46</ref>. | ||
* من كتابه في طبقات المغنين: از این رساله تنها مقدمهای به دست ما رسیده که از چند صفحه تجاوز نمیکند، اما همین مقدمه، باوجود کوتاهیاش، روشنگر محتوای اصلی رساله است. این رساله حول موضوع موسیقی و آواز میگردد و به شرح حال خوانندگانی میپردازد که در دوران جاحظ زندگی میکردهاند و فقط در بغداد حضور داشتهاند. اطلاعات مربوط به آنها تا سال ۲۲۵ق، که تاریخ تألیف این رساله است، ذکر شده است<ref>ر.ک: همان، ص31</ref>. | * '''من كتابه في طبقات المغنين''': از این رساله تنها مقدمهای به دست ما رسیده که از چند صفحه تجاوز نمیکند، اما همین مقدمه، باوجود کوتاهیاش، روشنگر محتوای اصلی رساله است. این رساله حول موضوع موسیقی و آواز میگردد و به شرح حال خوانندگانی میپردازد که در دوران جاحظ زندگی میکردهاند و فقط در بغداد حضور داشتهاند. اطلاعات مربوط به آنها تا سال ۲۲۵ق، که تاریخ تألیف این رساله است، ذکر شده است<ref>ر.ک: همان، ص31</ref>. | ||
نویسنده در مقدمه این رساله به سه مسئله مهم میپردازد: اولین مسئله، تصنیف و طبقهبندی علوم است که نویسنده آن را به فیلسوفان متقدم (پیشین) نسبت میدهد، بدون آنکه نامی از آنها ببرد. دومین مسئله که درباره آن بحث شده، ریشه موسیقی عربی است. جاحظ، خلیل بن احمد فراهیدی را بنیانگذار این علم (موسیقی) دانسته است. مسئله سوم، شرح روش تألیف این کتاب یا رساله است. نویسنده خوانندگان (آوازهخوانان) را به طبقههایی دستهبندی کرده و شرح حال آنها را آورده است. هدف از این کار، جاودانه کردن نام و افتخار آنها بوده است. اهل هر طبقه را با اوصاف، سازها، ابزارها و مکتبهایی که خود را به آنها منتسب میکردند، نام برده است. سپس در هر طبقه جایگاهی خالی گذاشته است تا در آینده، شرح حال کسانی که از قلم افتادهاند، به آن اضافه شود<ref>ر.ک: همان، ص31-32</ref>. | نویسنده در مقدمه این رساله به سه مسئله مهم میپردازد: اولین مسئله، تصنیف و طبقهبندی علوم است که نویسنده آن را به فیلسوفان متقدم (پیشین) نسبت میدهد، بدون آنکه نامی از آنها ببرد. دومین مسئله که درباره آن بحث شده، ریشه موسیقی عربی است. جاحظ، خلیل بن احمد فراهیدی را بنیانگذار این علم (موسیقی) دانسته است. مسئله سوم، شرح روش تألیف این کتاب یا رساله است. نویسنده خوانندگان (آوازهخوانان) را به طبقههایی دستهبندی کرده و شرح حال آنها را آورده است. هدف از این کار، جاودانه کردن نام و افتخار آنها بوده است. اهل هر طبقه را با اوصاف، سازها، ابزارها و مکتبهایی که خود را به آنها منتسب میکردند، نام برده است. سپس در هر طبقه جایگاهی خالی گذاشته است تا در آینده، شرح حال کسانی که از قلم افتادهاند، به آن اضافه شود<ref>ر.ک: همان، ص31-32</ref>. | ||
* من كتابه في النساء: در این کتاب به موضوع زن پرداخته شده است. نویسنده این کتاب را در دوره کهنسالی زمانی که بیماری بر او چیره شده و قوای او تحلیل رفته، نوشته است؛ ازاینرو، مجبور شده آن را مختصر کند و گفتار را تنها به مسائل میان مرد و زن محدود سازد و برخی از فصول (یا بخشها) را کنار بگذارد. او در تألیف این کتاب، همان شیوه همیشگی خود در دیگر آثارش را رعایت کرد که شامل کوتاه و مفید بودن، پرهیز از اطناب و آمیختن جدّ با شوخی میشود. همچنین در کتاب، بهمانند «كتاب القيان» مسئله زیبایی زن و لذت بردن از زیبایی او را مطرح کرده است، اما با نگاهی تقدیرآمیزتر و بالابرنده شأن زن. همچنین، او معتقد است که زن در چندین مورد از مرد برتر است؛ چنانکه مرد نیز در چندین مورد بر زن برتری دارد. در نهایت جاحظ به تسویه بین آنها قائل میشود. جاحظ کسانی که زن را تحقیر میکنند و حقوق او را پایمال میسازند، مورد انتقاد قرار میدهد. بخشی از کتاب حول محور لذتی میچرخد که زن برای مرد فراهم میکند. او معتقد است که زن برای مرد از موسیقی جذابتر است. همچنین، او به موضوع عشق میپردازد و بر این باور است که عشق دارای انواع و درجات است و عشق به زن، برترین درجه است. نویسنده در ادامه مطالب به موضوع زیبایی زن بازگشته و تلاش میکند تا کاربردها و مصادیقی برای آن ارائه دهد. او همچنین توصیفی از زن زیبا ارائه کرده است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية»، ص13-15؛ متن کتاب، ج3، ص143 و 146</ref>. | * '''من كتابه في النساء''': در این کتاب به موضوع زن پرداخته شده است. نویسنده این کتاب را در دوره کهنسالی زمانی که بیماری بر او چیره شده و قوای او تحلیل رفته، نوشته است؛ ازاینرو، مجبور شده آن را مختصر کند و گفتار را تنها به مسائل میان مرد و زن محدود سازد و برخی از فصول (یا بخشها) را کنار بگذارد. او در تألیف این کتاب، همان شیوه همیشگی خود در دیگر آثارش را رعایت کرد که شامل کوتاه و مفید بودن، پرهیز از اطناب و آمیختن جدّ با شوخی میشود. همچنین در کتاب، بهمانند «كتاب القيان» مسئله زیبایی زن و لذت بردن از زیبایی او را مطرح کرده است، اما با نگاهی تقدیرآمیزتر و بالابرنده شأن زن. همچنین، او معتقد است که زن در چندین مورد از مرد برتر است؛ چنانکه مرد نیز در چندین مورد بر زن برتری دارد. در نهایت جاحظ به تسویه بین آنها قائل میشود. جاحظ کسانی که زن را تحقیر میکنند و حقوق او را پایمال میسازند، مورد انتقاد قرار میدهد. بخشی از کتاب حول محور لذتی میچرخد که زن برای مرد فراهم میکند. او معتقد است که زن برای مرد از موسیقی جذابتر است. همچنین، او به موضوع عشق میپردازد و بر این باور است که عشق دارای انواع و درجات است و عشق به زن، برترین درجه است. نویسنده در ادامه مطالب به موضوع زیبایی زن بازگشته و تلاش میکند تا کاربردها و مصادیقی برای آن ارائه دهد. او همچنین توصیفی از زن زیبا ارائه کرده است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية»، ص13-15؛ متن کتاب، ج3، ص143 و 146</ref>. | ||
* من رسالته في مناقب الترك و عامة جند الخلافة: پیشتر این رساله معرفی شده است. | * '''من رسالته في مناقب الترك و عامة جند الخلافة''': پیشتر این رساله معرفی شده است. | ||
* من كتابه في حجج النبوة: نویسنده در این کتاب به یک موضوع کلامی جالب توجه و فراگیر میپردازد. او تلاش میکند تا دلایلی را که بر پیامبری دلالت دارند، برشمارد و برای این کار، با تعریف حجت و انواع آن زمینهسازی میکند. مؤلف از غفلت پیشینیان از این موضوع، که منجر به شک و تردید در دین و نبوت توسط زندیقان، دهریون، کمخردان و جوانان مغرور شده، ابراز تأسف میکند<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ، الرسائل الكلامية»، ص20</ref>. | * '''من كتابه في حجج النبوة''': نویسنده در این کتاب به یک موضوع کلامی جالب توجه و فراگیر میپردازد. او تلاش میکند تا دلایلی را که بر پیامبری دلالت دارند، برشمارد و برای این کار، با تعریف حجت و انواع آن زمینهسازی میکند. مؤلف از غفلت پیشینیان از این موضوع، که منجر به شک و تردید در دین و نبوت توسط زندیقان، دهریون، کمخردان و جوانان مغرور شده، ابراز تأسف میکند<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ، الرسائل الكلامية»، ص20</ref>. | ||
او در راستای استدلال بر نبوت، موضوع نیاز مردم به اخبار را مطرح کرده و ضروری دانسته؛ زیرا خبر، اساس استدلال است. وی در مورد صحت اخبار و نحوه اعتماد به آنها درنگ کرده و مطالبی را در این خصوص آورده است. وی همچنین دلایل دیگری بر نبوت، از جمله دعای مستجاب پیامبر، ناتوانی اعراب از مقابله با قرآن و.... را مطرح کرده است<ref> ر.ک: همان، ص20-21</ref>. | او در راستای استدلال بر نبوت، موضوع نیاز مردم به اخبار را مطرح کرده و ضروری دانسته؛ زیرا خبر، اساس استدلال است. وی در مورد صحت اخبار و نحوه اعتماد به آنها درنگ کرده و مطالبی را در این خصوص آورده است. وی همچنین دلایل دیگری بر نبوت، از جمله دعای مستجاب پیامبر، ناتوانی اعراب از مقابله با قرآن و.... را مطرح کرده است<ref> ر.ک: همان، ص20-21</ref>. | ||
* من كتابه في خلق القرآن: در این رساله، نویسنده به مسئله خلق قرآن میپردازد و تصویری از محنت خلق قرآن را برای ما روشن میسازد. او این رساله را با گزیدههایی از نامهای آغاز میکند که از فردی بینام دریافت کرده است و در آن از او خواسته شده تا کتابی بهمنظور برآوردن نیازهای روحی، اصلاح قلبها و گرهگشایی از شک و تردید و اوهام بنویسد. نویسنده دراین نوشته به ردّ دیدگاه برخی از فرقهها نظیر حدیثگرایان، حشویه و برخی از عالمان همچون نظام و پیروان او درباره قرآن پرداخته است. همچنین نویسنده از نظّام و فرقه او و برخی دیگر از شیوخ معتزله مانند معمر بن عباد و ثمامة بن اشرس و... به جهت باور به خلق قرآن بهصورت مجازی، نه حقیقی، انتقاد کرده است<ref>ر.ک: همان، ص23-24</ref>. بخشی از رساله بهطور خاص به محاکمه احمد بن حنبل اختصاص یافته است<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>. وی ضمن اشاره به ماجرای محاکمه در اثنای مطالب خود اقرار احمد بن حنبل به خلق قرآن را مطرح کرده و بر این باور است که اقرار او از روی تقیه نبوده و برای آن دلایلی را آورده است<ref>ر.ک: همان؛ متن کتاب، ج3، ص295</ref>. | * '''من كتابه في خلق القرآن''': در این رساله، نویسنده به مسئله خلق قرآن میپردازد و تصویری از محنت خلق قرآن را برای ما روشن میسازد. او این رساله را با گزیدههایی از نامهای آغاز میکند که از فردی بینام دریافت کرده است و در آن از او خواسته شده تا کتابی بهمنظور برآوردن نیازهای روحی، اصلاح قلبها و گرهگشایی از شک و تردید و اوهام بنویسد. نویسنده دراین نوشته به ردّ دیدگاه برخی از فرقهها نظیر حدیثگرایان، حشویه و برخی از عالمان همچون نظام و پیروان او درباره قرآن پرداخته است. همچنین نویسنده از نظّام و فرقه او و برخی دیگر از شیوخ معتزله مانند معمر بن عباد و ثمامة بن اشرس و... به جهت باور به خلق قرآن بهصورت مجازی، نه حقیقی، انتقاد کرده است<ref>ر.ک: همان، ص23-24</ref>. بخشی از رساله بهطور خاص به محاکمه احمد بن حنبل اختصاص یافته است<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>. وی ضمن اشاره به ماجرای محاکمه در اثنای مطالب خود اقرار احمد بن حنبل به خلق قرآن را مطرح کرده و بر این باور است که اقرار او از روی تقیه نبوده و برای آن دلایلی را آورده است<ref>ر.ک: همان؛ متن کتاب، ج3، ص295</ref>. | ||
* من كتابه في الرد علی النصاری: نویسنده در این کتاب حوزه مباحث خود را گسترش داده تا ادیان دیگری غیر از اسلام را نیز در بر بگیرد. او به دین مسیحیت پرداخته و در چارچوب رد خود بر نصاری، به دین یهود و مجوسیت (زرتشتیگری) نیز اشاره میکند. علاوه بر مقدمه، این کتاب به سه بخش تقسیم شده است. در مقدمه کتاب، جاحظ خداوند را به دلیل اصل توحید که خود و فرقهاش به آن هدایت شدهاند و همچنین اصل عدل - که هر دو از اصول اصلی معتزله هستند - ستایش میکند. در پایان، او نصاری را در کنار یهود و فرقههای مختلف اسلامی، مانند شیعه، حشویه و نابته قرار میدهد و آنها را به تشبیه (انگارش خداوند به مخلوقات) متهم کرده و مذاهب همگی را تقبیح میکند. در بخش اول، ایرادات مسیحیان بر مسلمانان ذکر شده است. در بخش دوم، دلایلی که باعث شده نصاری جایگاهی بالاتر از یهودیان نزد مسلمانان داشته باشند، بیان شده است و در بخش سوم، به ادعاها و ایرادات نصاری پاسخ داده شده است. جاحظ بیش از هرچیز بر دو مسئله تمرکز کرده است: سخن گفتن عیسی در گهواره و بنوت او (فرزند خدا بودن او) و بنوت عزیر (فرزند خدا بودن عزیر). او در پاسخ به مسائل دیگر بهصورت مختصر عمل کرده است<ref>ر.ک: همان، ص40-42؛ همان، ص324 و 329</ref>. وی تنها به طرح ادعاها و پاسخ دادن به آنها از سوی مسیحیان و یهودیان بسنده نکرده، بلکه به جنبه مهم دیگری نیز پرداخته که شایان توجه است و آن رابطه میان مسلمانان، یهودیان و مسیحیان در عصر عباسی و اوضاع اجتماعی آنهاست<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية»، ص45</ref>. این کتاب از نظم و ترتیب خوبی برخوردار است و در آن آشفتگی نگارشی که در دیگر آثار جاحظ نمایان است، به چشم نمیخورد<ref>ر.ک: همان، ص40</ref>. | * '''من كتابه في الرد علی النصاری''': نویسنده در این کتاب حوزه مباحث خود را گسترش داده تا ادیان دیگری غیر از اسلام را نیز در بر بگیرد. او به دین مسیحیت پرداخته و در چارچوب رد خود بر نصاری، به دین یهود و مجوسیت (زرتشتیگری) نیز اشاره میکند. علاوه بر مقدمه، این کتاب به سه بخش تقسیم شده است. در مقدمه کتاب، جاحظ خداوند را به دلیل اصل توحید که خود و فرقهاش به آن هدایت شدهاند و همچنین اصل عدل - که هر دو از اصول اصلی معتزله هستند - ستایش میکند. در پایان، او نصاری را در کنار یهود و فرقههای مختلف اسلامی، مانند شیعه، حشویه و نابته قرار میدهد و آنها را به تشبیه (انگارش خداوند به مخلوقات) متهم کرده و مذاهب همگی را تقبیح میکند. در بخش اول، ایرادات مسیحیان بر مسلمانان ذکر شده است. در بخش دوم، دلایلی که باعث شده نصاری جایگاهی بالاتر از یهودیان نزد مسلمانان داشته باشند، بیان شده است و در بخش سوم، به ادعاها و ایرادات نصاری پاسخ داده شده است. جاحظ بیش از هرچیز بر دو مسئله تمرکز کرده است: سخن گفتن عیسی در گهواره و بنوت او (فرزند خدا بودن او) و بنوت عزیر (فرزند خدا بودن عزیر). او در پاسخ به مسائل دیگر بهصورت مختصر عمل کرده است<ref>ر.ک: همان، ص40-42؛ همان، ص324 و 329</ref>. وی تنها به طرح ادعاها و پاسخ دادن به آنها از سوی مسیحیان و یهودیان بسنده نکرده، بلکه به جنبه مهم دیگری نیز پرداخته که شایان توجه است و آن رابطه میان مسلمانان، یهودیان و مسیحیان در عصر عباسی و اوضاع اجتماعی آنهاست<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية»، ص45</ref>. این کتاب از نظم و ترتیب خوبی برخوردار است و در آن آشفتگی نگارشی که در دیگر آثار جاحظ نمایان است، به چشم نمیخورد<ref>ر.ک: همان، ص40</ref>. | ||
* من كتابه في الرد علی المشبهة: این کتاب، در رد بر مشبهه به نگارش درآمده است و با تعریف معنای توحید آغاز میشود<ref>ر.ک: متن کتاب، ج4، ص3-5</ref>. مؤلف میکوشد تا از طریق رد خود بر مشبهه، مهمترین اصول توحید را روشن سازد. وی به ادله قرآنی که مشبهه به آنها در مسئله تشبیه استناد کردهاند، پرداخته و به اشکال استدلال آنها اشاره نموده است. وی همچنین بر دلیل عقلی در این راستا تکیه نموده است. نیز درباره تجسیم و ادله آن سخن به میان آورده و با استناد به قرآن و ادله عقلی آن را رد نموده است<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية»، ص33-35</ref>. | * '''من كتابه في الرد علی المشبهة''': این کتاب، در رد بر مشبهه به نگارش درآمده است و با تعریف معنای توحید آغاز میشود<ref>ر.ک: متن کتاب، ج4، ص3-5</ref>. مؤلف میکوشد تا از طریق رد خود بر مشبهه، مهمترین اصول توحید را روشن سازد. وی به ادله قرآنی که مشبهه به آنها در مسئله تشبیه استناد کردهاند، پرداخته و به اشکال استدلال آنها اشاره نموده است. وی همچنین بر دلیل عقلی در این راستا تکیه نموده است. نیز درباره تجسیم و ادله آن سخن به میان آورده و با استناد به قرآن و ادله عقلی آن را رد نموده است<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية»، ص33-35</ref>. | ||
* من كتابه في مقالة العثمانية: جاحظ این رساله طولانی را برای تبیین استدلالهای عثمانیه در تأیید خلافت ابوبکر و ترجیح او بر حضرت علی(ع) نوشته است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل السياسية»، ص21</ref>. | * '''من كتابه في مقالة العثمانية''': جاحظ این رساله طولانی را برای تبیین استدلالهای عثمانیه در تأیید خلافت ابوبکر و ترجیح او بر حضرت علی(ع) نوشته است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل السياسية»، ص21</ref>. | ||
او در این زمینه، دلایلی را ذکر میکند؛ از جمله برتری ابوبکر در اسلام، همراهی او با پیامبر و هجرتش با ایشان و صرف مالش در راه اسلام. او همچنین دلایل دیگری را نیز ذکر میکند که ابوجعفر اسکافی در کتاب خود با عنوان «نقض كتاب العثمانية» آنها را رد کرده است<ref>ر.ک: همان، ص21-22</ref>. وی پس از فراغت از بیان استدلالهای شیعه و عثمانیه در اینباره، نظریه اصلی خود را در مورد امامت در پایان رساله روشن میسازد<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>. | او در این زمینه، دلایلی را ذکر میکند؛ از جمله برتری ابوبکر در اسلام، همراهی او با پیامبر و هجرتش با ایشان و صرف مالش در راه اسلام. او همچنین دلایل دیگری را نیز ذکر میکند که ابوجعفر اسکافی در کتاب خود با عنوان «نقض كتاب العثمانية» آنها را رد کرده است<ref>ر.ک: همان، ص21-22</ref>. وی پس از فراغت از بیان استدلالهای شیعه و عثمانیه در اینباره، نظریه اصلی خود را در مورد امامت در پایان رساله روشن میسازد<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>. | ||
* من كتابه في المسائل و الجوابات في المعرفة: در این کتاب، نظریههای مختلفی درباره معرفت مطرح شده است. بخشی از آن به نظریه بشر بن معتمر معتزلی که معتقد است تقریباً تمام معرفتها اکتسابی هستند و نه اضطراری، اختصاص یافته است. سپس به نظریه استادش نظام که او بر این باور است که معرفت هشت نوع دارد، اشاره شده و در ادامه نظریه معمر بن عباد سلمی که تعریف معرفت را گسترش داده و آن را به ده نوع تقسیم میکند، بیان شده است. مؤلف پس از ارائه این نظریات از معتزلیان که پیش از او بودهاند یا همعصر او، موضع خود را اعلام میکند. او دیدگاههای آنها را فاسد میداند و بهویژه بر این قولشان که معرفت خدا اکتسابی است، ایراد میگیرد<ref>ر.ک: همان، ص18</ref>. | * '''من كتابه في المسائل و الجوابات في المعرفة''': در این کتاب، نظریههای مختلفی درباره معرفت مطرح شده است. بخشی از آن به نظریه بشر بن معتمر معتزلی که معتقد است تقریباً تمام معرفتها اکتسابی هستند و نه اضطراری، اختصاص یافته است. سپس به نظریه استادش نظام که او بر این باور است که معرفت هشت نوع دارد، اشاره شده و در ادامه نظریه معمر بن عباد سلمی که تعریف معرفت را گسترش داده و آن را به ده نوع تقسیم میکند، بیان شده است. مؤلف پس از ارائه این نظریات از معتزلیان که پیش از او بودهاند یا همعصر او، موضع خود را اعلام میکند. او دیدگاههای آنها را فاسد میداند و بهویژه بر این قولشان که معرفت خدا اکتسابی است، ایراد میگیرد<ref>ر.ک: همان، ص18</ref>. | ||
علاوه بر این، موضوع دیگری نیز به نام اختیار در این کتاب مطرح شده است. جاحظ نظریه خود را درباره آزادی عمل مطرح میکند<ref>ر.ک: همان</ref>. | علاوه بر این، موضوع دیگری نیز به نام اختیار در این کتاب مطرح شده است. جاحظ نظریه خود را درباره آزادی عمل مطرح میکند<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
* من رسالته في المعاد و المعاش: توضیح آن پیشتر گذشت. | * '''من رسالته في المعاد و المعاش''': توضیح آن پیشتر گذشت. | ||
* من رسالته في الجد و الهزل: توضیح آن پیشتر گذشت. | * '''من رسالته في الجد و الهزل''': توضیح آن پیشتر گذشت. | ||
* من كتابه الوكلاء: این رساله به نقد نویسندهای که در کتاب خود از وکلا انتقاد کرده، اختصاص یافته است. جاحظ در این راستا دلایل ارزشمندی را ارائه میدهد که میتوان آنها را بهعنوان اصول کلی در اخلاق، اندیشه و نگارش بشمار آورد<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص35</ref>. وی نویسنده کتاب را به جهت عدم دقت در حقیقتیابی و عدم بازنگری کتاب پیش از انتشار آن، مورد نقد و عیبجویی قرار داده است. وی دلیل این نواقص را به شتابزدگی در نگارش کتاب برای برآورده کردن اصرار درخواستکنندگان، کوتاهی دوران تحصیل علم و ...نسبت میدهد. وی همچنین به عیب دیگری در میان پژوهشگران و نویسندگان اشاره میکند که همان خشم و گرایش به هوا و هوس است و توضیح میدهد که همین عامل، موجب ارتکاب خطاهایی غیر قابل اغماض توسط نویسنده درباره وکلا شده است<ref>ر.ک: همان</ref>. وی ضمن ارائه توصیههایی به نویسنده و ضمن اشاره به پرهیز دادن از عجله در صدور احکام یا ابراز عقاید، اصل دیگری را نیز مطرح میکند و آن عدم تعمیم احکام است. او برای اثبات صحت این اصل خود، چندین دلیل را ارائه میدهد و در نهایت، به عدم اکتفا به دستاورد دیگران و به ضرورت پژوهش برای دستیابی به دانشهای جدید فراخوانده است<ref>ر.ک: همان، ص36-37</ref>. | * '''من كتابه الوكلاء''': این رساله به نقد نویسندهای که در کتاب خود از وکلا انتقاد کرده، اختصاص یافته است. جاحظ در این راستا دلایل ارزشمندی را ارائه میدهد که میتوان آنها را بهعنوان اصول کلی در اخلاق، اندیشه و نگارش بشمار آورد<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص35</ref>. وی نویسنده کتاب را به جهت عدم دقت در حقیقتیابی و عدم بازنگری کتاب پیش از انتشار آن، مورد نقد و عیبجویی قرار داده است. وی دلیل این نواقص را به شتابزدگی در نگارش کتاب برای برآورده کردن اصرار درخواستکنندگان، کوتاهی دوران تحصیل علم و ...نسبت میدهد. وی همچنین به عیب دیگری در میان پژوهشگران و نویسندگان اشاره میکند که همان خشم و گرایش به هوا و هوس است و توضیح میدهد که همین عامل، موجب ارتکاب خطاهایی غیر قابل اغماض توسط نویسنده درباره وکلا شده است<ref>ر.ک: همان</ref>. وی ضمن ارائه توصیههایی به نویسنده و ضمن اشاره به پرهیز دادن از عجله در صدور احکام یا ابراز عقاید، اصل دیگری را نیز مطرح میکند و آن عدم تعمیم احکام است. او برای اثبات صحت این اصل خود، چندین دلیل را ارائه میدهد و در نهایت، به عدم اکتفا به دستاورد دیگران و به ضرورت پژوهش برای دستیابی به دانشهای جدید فراخوانده است<ref>ر.ک: همان، ص36-37</ref>. | ||
من كتابه في الأوطان و البلدان: این نوشته در مورد شهرها و سرزمینها و برتری آنهاست. نویسنده در مقدمه کتاب ادعا کرده این اثر را به درخواست شخصی مبنی بر نگارش کتابی درباره برتری شهرها نوشته است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل السياسية»، ص13؛ متن کتاب، ج4، ص109</ref>. | * '''من كتابه في الأوطان و البلدان''': این نوشته در مورد شهرها و سرزمینها و برتری آنهاست. نویسنده در مقدمه کتاب ادعا کرده این اثر را به درخواست شخصی مبنی بر نگارش کتابی درباره برتری شهرها نوشته است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل السياسية»، ص13؛ متن کتاب، ج4، ص109</ref>. وی بخش زیادی از نوشته را به بحث درباره مکه اختصاص میدهد و در این میان درباره ویژگیهای قریش و سپس بنیهاشم میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص14؛ همان، ص114</ref> و بدون زیادهگویی در خصوص بنیهاشم مهمترین خصلتهای آنها را بازگو میکند<ref>ر.ک: همان، ص15؛ همان، ص121</ref>. پس از آن، درباره مدینه و ویژگیهای آن، از جمله پاکیزگی و خوشبویی خاک و هوای آن، عاری بودن آن از برخی بیماریها مانند طاعون و شهرت آن در فقه سخن میگوید. در ادامه به مصر و شهرت آن به دلیل مهارت مردمانش در سحر و جادو و شهرتش به خاطر قصر فرعون و... اشاره میکند. همچنین درباره بصره و کوفه صحبت کرده و به توصیف آن دو اشاره نموده است. اوضاع اقتصادی آن دو شهر و مقایسه آنها با اوضاع شام و مصر و بغداد از دیگر مطالب است<ref>ر.ک: همان، ص17-18؛ همان، ص128-130</ref>. | ||
وی بخش زیادی از نوشته را به بحث درباره مکه اختصاص میدهد و در این میان درباره ویژگیهای قریش و سپس بنیهاشم میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص14؛ همان، ص114</ref> و بدون زیادهگویی در خصوص بنیهاشم مهمترین خصلتهای آنها را بازگو میکند<ref>ر.ک: همان، ص15؛ همان، ص121</ref>. پس از آن، درباره مدینه و ویژگیهای آن، از جمله پاکیزگی و خوشبویی خاک و هوای آن، عاری بودن آن از برخی بیماریها مانند طاعون و شهرت آن در فقه سخن میگوید. در ادامه به مصر و شهرت آن به دلیل مهارت مردمانش در سحر و جادو و شهرتش به خاطر قصر فرعون و... اشاره میکند. همچنین درباره بصره و کوفه صحبت کرده و به توصیف آن دو اشاره نموده است. اوضاع اقتصادی آن دو شهر و مقایسه آنها با اوضاع شام و مصر و بغداد از دیگر مطالب است<ref>ر.ک: همان، ص17-18؛ همان، ص128-130</ref>. | |||
* من رسالته في البلاغة و الإيجاز: از این رساله تنها سطرهای اندکی باقی مانده است که در آن، نگاه جاحظ به بلاغت و ارتباط آن با ایجاز بیان شده است. وی، بلاغت را عبارت از رسیدن به معنا و توجه به حجت، بدون هیچگونه زیادهروی یا کوتاهی دانسته است که همان مساوات و میانهروی است<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص53</ref>. وی در توجیه این تعریف گفته است هر چیزی که از حد خود بگذرد، به ضد طبیعتش تبدیل میشود. نویسنده برای هر چیزی در جهان، از جمله زیبایی و هنر، تفسیری طبیعی ارائه میدهد<ref> ر.ک: همان، ص54</ref>. | * '''من رسالته في البلاغة و الإيجاز''': از این رساله تنها سطرهای اندکی باقی مانده است که در آن، نگاه جاحظ به بلاغت و ارتباط آن با ایجاز بیان شده است. وی، بلاغت را عبارت از رسیدن به معنا و توجه به حجت، بدون هیچگونه زیادهروی یا کوتاهی دانسته است که همان مساوات و میانهروی است<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص53</ref>. وی در توجیه این تعریف گفته است هر چیزی که از حد خود بگذرد، به ضد طبیعتش تبدیل میشود. نویسنده برای هر چیزی در جهان، از جمله زیبایی و هنر، تفسیری طبیعی ارائه میدهد<ref> ر.ک: همان، ص54</ref>. | ||
* من كتابه في تفضيل البطن علی الظهر: این رساله، به بحث از مسئله لواط و نکاح اختصاص یافته است. ازآنجاکه جاحظ بر خود لازم دانسته که عصرش را از تمامی جوانب به تصویر بکشد، به این موضوع پرداخته و این رساله را به آن اختصاص داده است. وی برای ورود به موضوعی نامتعارف، به خلق شخصی خیالی که در مورد موضوع یادشده به او نامه نوشته است، پرداخته است. وی از همان ابتدا اعلام میکند که با نویسنده آن نامه مخالف است و دلایل متعددی را برای تأیید موضع خود ارائه میدهد. او ادله شرعی در تحریم لواط را ذکر میکند، سپس به جمعآوری دلایل بسیاری بر فضیلت نکاح در معنای طبیعی و زیباییشناختی پرداخته است. جاحظ این رساله خود را با این سخن به پایان میبرد که: کسی که پسران را بر زنان ترجیح دهد، از حلال دوری کرده و حرام را میپذیرد. بر این اساس، این رساله دارای هدف فقهی و اخلاقی است. نویسنده این موضوع را در رسالهای دیگر با عنوان "الجواري و الغلمان" نیز مورد بررسی قرار داده است و این دو رساله در حقیقت مکمل یکدیگر محسوب میشوند<ref>ر.ک: همان، ص25-26</ref>. | * '''من كتابه في تفضيل البطن علی الظهر''': این رساله، به بحث از مسئله لواط و نکاح اختصاص یافته است. ازآنجاکه جاحظ بر خود لازم دانسته که عصرش را از تمامی جوانب به تصویر بکشد، به این موضوع پرداخته و این رساله را به آن اختصاص داده است. وی برای ورود به موضوعی نامتعارف، به خلق شخصی خیالی که در مورد موضوع یادشده به او نامه نوشته است، پرداخته است. وی از همان ابتدا اعلام میکند که با نویسنده آن نامه مخالف است و دلایل متعددی را برای تأیید موضع خود ارائه میدهد. او ادله شرعی در تحریم لواط را ذکر میکند، سپس به جمعآوری دلایل بسیاری بر فضیلت نکاح در معنای طبیعی و زیباییشناختی پرداخته است. جاحظ این رساله خود را با این سخن به پایان میبرد که: کسی که پسران را بر زنان ترجیح دهد، از حلال دوری کرده و حرام را میپذیرد. بر این اساس، این رساله دارای هدف فقهی و اخلاقی است. نویسنده این موضوع را در رسالهای دیگر با عنوان "الجواري و الغلمان" نیز مورد بررسی قرار داده است و این دو رساله در حقیقت مکمل یکدیگر محسوب میشوند<ref>ر.ک: همان، ص25-26</ref>. | ||
* من كتابه في النبل و التنبل و ذم الكبر: این نوشته به بحث از دو موضوع «بزرگواری و نجابت» و «نکوهش تکبر»، اختصاص یافته است. | * '''من كتابه في النبل و التنبل و ذم الكبر''': این نوشته به بحث از دو موضوع «بزرگواری و نجابت» و «نکوهش تکبر»، اختصاص یافته است. | ||
نویسنده ذکر میکند که نامهای را از شخصی (که نامش را ذکر نمیکند) دریافت کرده که در آن از تکبر برخی افراد گله کرده است. وی، «نبل» را که فضیلت و کرامت نفس است، امری میداند که مردم بر آن سرشته شدهاند و اکتساب یا تکلف آن امکان ندارد؛ بنابراین، این کرامت نفسانی (نبل) با «تنبل» حاصل نمیگردد؛ چنانکه بزرگی و عظمت با تعظم (اظهار بزرگی کردن و خود را بزرگ جلوه دادن) به کف نمیآید. | نویسنده ذکر میکند که نامهای را از شخصی (که نامش را ذکر نمیکند) دریافت کرده که در آن از تکبر برخی افراد گله کرده است. وی، «نبل» را که فضیلت و کرامت نفس است، امری میداند که مردم بر آن سرشته شدهاند و اکتساب یا تکلف آن امکان ندارد؛ بنابراین، این کرامت نفسانی (نبل) با «تنبل» حاصل نمیگردد؛ چنانکه بزرگی و عظمت با تعظم (اظهار بزرگی کردن و خود را بزرگ جلوه دادن) به کف نمیآید. | ||
نویسنده در بخشی از کتاب به موضوع تکبر پرداخته و آن را صفتی ناپسند در انسان دانسته است و تنها در سه مورد آن را نیکو شمرده است. سپس به صفات متکبر و عواقب تکبر اشاره کرده است<ref>ر.ک: همان، ص17-18</ref>. | نویسنده در بخشی از کتاب به موضوع تکبر پرداخته و آن را صفتی ناپسند در انسان دانسته است و تنها در سه مورد آن را نیکو شمرده است. سپس به صفات متکبر و عواقب تکبر اشاره کرده است<ref>ر.ک: همان، ص17-18</ref>. | ||
* من رسالته في المودة و الخلطة إلی أبيالفرج: این نوشته، نامهای از نویسنده به ابوالفرج محمد بن نجاح بن سلمه کاتب است. | * '''من رسالته في المودة و الخلطة إلی أبيالفرج''': این نوشته، نامهای از نویسنده به ابوالفرج محمد بن نجاح بن سلمه کاتب است. | ||
جاحظ از او، ضمن ستایش وی و اظهار دوستی با او، درخواستهایی مینماید. وی در این رساله به اصول فن مدح که از جمله آنها پرهیز از اصرار و سماجت، رعایت تعادل میان وظایف ستایشگر و ستایششونده است نیز اشاره میکند. | جاحظ از او، ضمن ستایش وی و اظهار دوستی با او، درخواستهایی مینماید. وی در این رساله به اصول فن مدح که از جمله آنها پرهیز از اصرار و سماجت، رعایت تعادل میان وظایف ستایشگر و ستایششونده است نیز اشاره میکند. | ||
پس از بیان این اصول زیباییشناختی مدح، جاحظ به هدف اصلی خود میپردازد که درخواست هدیه یا عطا از ابوالفرج است. وی به شیوهی ستایشگران، این رساله را با شمردن فضایل و مزایای ابوالفرج، به پایان میرساند؛ یعنی هیچ منقبت و فضیلتی را وانمینهد جز آنکه به وی نسبت میدهد<ref>ر.ک: همان، ص77-78</ref>. | پس از بیان این اصول زیباییشناختی مدح، جاحظ به هدف اصلی خود میپردازد که درخواست هدیه یا عطا از ابوالفرج است. وی به شیوهی ستایشگران، این رساله را با شمردن فضایل و مزایای ابوالفرج، به پایان میرساند؛ یعنی هیچ منقبت و فضیلتی را وانمینهد جز آنکه به وی نسبت میدهد<ref>ر.ک: همان، ص77-78</ref>. | ||
* من كتابه في استحقاق الإمامة: این کتاب، به موضوع امامت میپردازد و ضمن تقسیم شیعیان به زیدیه و رافضه، دیدگاه آنان را در این خصوص مورد بررسی قرار میدهد. نویسنده چهار ویژگی اصلی را که علمای زیدیه برای یک شخص جهت تصدی امامت در اسلام ضروری میدانند، مطرح میکند و به بیان دیدگاه گروههای مختلف آنان پیرامون خلافت میپردازد<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية»، ص28</ref>. وی دیدگاه شیعه را که مبتنی بر نص بر حضرت علی(ع) است، رد کرده و دلایل خود را بر آن ذکر نموده است. همچنین با زیدیه در صفات امام مخالفت ورزیده است. وی بر این باور است که امام حتیالامکان باید شبیه پیامبر(ص) باشد و به سیره ایشان عمل نماید<ref>ر.ک: همان، ص29</ref>. | * '''من كتابه في استحقاق الإمامة''': این کتاب، به موضوع امامت میپردازد و ضمن تقسیم شیعیان به زیدیه و رافضه، دیدگاه آنان را در این خصوص مورد بررسی قرار میدهد. نویسنده چهار ویژگی اصلی را که علمای زیدیه برای یک شخص جهت تصدی امامت در اسلام ضروری میدانند، مطرح میکند و به بیان دیدگاه گروههای مختلف آنان پیرامون خلافت میپردازد<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية»، ص28</ref>. وی دیدگاه شیعه را که مبتنی بر نص بر حضرت علی(ع) است، رد کرده و دلایل خود را بر آن ذکر نموده است. همچنین با زیدیه در صفات امام مخالفت ورزیده است. وی بر این باور است که امام حتیالامکان باید شبیه پیامبر(ص) باشد و به سیره ایشان عمل نماید<ref>ر.ک: همان، ص29</ref>. | ||
* من صدر رسالته في استنجاز الوعد: این رساله در موضوع مدح و ستایش است. جاحظ از ستایششده خود نام نبرده است، اما او به احتمال زیاد ابوالفرج محمد بن نجاح کاتب است. او همان کسی است که جاحظ رساله "المودة و الخلطة" را به او فرستاده بود و همچنین یک رساله سوم نیز به نام او (یا خطاب به او). این رسالهها از نظر موضوع، رویکرد و هدف، مکمل یکدیگر محسوب میشوند. نویسنده در ابتدای رساله، هدف خود را آشکار کرده و میگوید «نیازهای خود را از نیکورویان بخواهید». او بدون مقدمه به موضوع خود میپردازد و حاجت خود را ذکر کرده و شروع به ستایش ابوالفرج میکند و در این راستا بیشتر بر زیبایی چهره ابوالفرج تمرکز دارد. او در این رساله حملهای نیز علیه ستایش دروغین کرده است و توصیههایی به ستایششوندگان کرده است. جاحظ تنها به ستایش ابوالفرج اکتفا نکرده، بلکه والدین او را نیز ستوده و در پایان ابوالفرج را به قاعده توازن که در رساله "المودة و الخلطة" شرح داده، یادآوری کرده است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص71-72</ref>. | * '''من صدر رسالته في استنجاز الوعد''': این رساله در موضوع مدح و ستایش است. جاحظ از ستایششده خود نام نبرده است، اما او به احتمال زیاد ابوالفرج محمد بن نجاح کاتب است. او همان کسی است که جاحظ رساله "المودة و الخلطة" را به او فرستاده بود و همچنین یک رساله سوم نیز به نام او (یا خطاب به او). این رسالهها از نظر موضوع، رویکرد و هدف، مکمل یکدیگر محسوب میشوند. نویسنده در ابتدای رساله، هدف خود را آشکار کرده و میگوید «نیازهای خود را از نیکورویان بخواهید». او بدون مقدمه به موضوع خود میپردازد و حاجت خود را ذکر کرده و شروع به ستایش ابوالفرج میکند و در این راستا بیشتر بر زیبایی چهره ابوالفرج تمرکز دارد. او در این رساله حملهای نیز علیه ستایش دروغین کرده است و توصیههایی به ستایششوندگان کرده است. جاحظ تنها به ستایش ابوالفرج اکتفا نکرده، بلکه والدین او را نیز ستوده و در پایان ابوالفرج را به قاعده توازن که در رساله "المودة و الخلطة" شرح داده، یادآوری کرده است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص71-72</ref>. | ||
* من رسالته في تفضيل النطق علی الصمت: موضوع رساله برتری سخن گفتن بر سکوت است. به نظر میرسد که جاحظ نوشتهای دریافت کرده یا رسالهای در ستایش سکوت و ترجیح آن بر سخن گفتن خوانده است که نویسنده در آن مزیتهای سکوت و مذمت سخن گفتن را مطرح کرده و به اقوال کسری انوشیروان (پادشاه ایران)، اشعار و سخنان بزرگان ادب استشهاد کرده است. ازآنجاکه نوشته یادشده به دلایلی مورد پسند جاحظ نبوده، بر آن شده تا در این رساله آن را به نقد کشیده و رد کند<ref>ر.ک: همان، ص55</ref>. مؤلف ذکر کرده است که سخن گفتن (کلام) به دلایل متعددی بر سکوت برتری دارد؛ از آن جمله به ضرورت ابراز وجود (بیان از نفس) و بیان نیازها اشاره کرده است و اینکه کلام چیزی است که انسان را از حیوان متمایز میکند و... همچنین برای استدلال بر فضیلت کلام، به قرآن تکیه میکند و از آیاتی که در آنها به سخن گفتن (نطق) اشاره شده، دلیل میآورد<ref>ر.ک: همان، ص55-56</ref>. | * '''من رسالته في تفضيل النطق علی الصمت''': موضوع رساله برتری سخن گفتن بر سکوت است. به نظر میرسد که جاحظ نوشتهای دریافت کرده یا رسالهای در ستایش سکوت و ترجیح آن بر سخن گفتن خوانده است که نویسنده در آن مزیتهای سکوت و مذمت سخن گفتن را مطرح کرده و به اقوال کسری انوشیروان (پادشاه ایران)، اشعار و سخنان بزرگان ادب استشهاد کرده است. ازآنجاکه نوشته یادشده به دلایلی مورد پسند جاحظ نبوده، بر آن شده تا در این رساله آن را به نقد کشیده و رد کند<ref>ر.ک: همان، ص55</ref>. مؤلف ذکر کرده است که سخن گفتن (کلام) به دلایل متعددی بر سکوت برتری دارد؛ از آن جمله به ضرورت ابراز وجود (بیان از نفس) و بیان نیازها اشاره کرده است و اینکه کلام چیزی است که انسان را از حیوان متمایز میکند و... همچنین برای استدلال بر فضیلت کلام، به قرآن تکیه میکند و از آیاتی که در آنها به سخن گفتن (نطق) اشاره شده، دلیل میآورد<ref>ر.ک: همان، ص55-56</ref>. | ||
* من كتابه في صناعة الكلام: نوشته حاضر در موضوع کلام است. جاحظ در آغاز آن در مورد رسالهای از یک عالم سنی که کلام را ترجیح داده و به نظام اظهار ارادت نموده، سخن گفته و مناسبت نگارش رساله خود را آن دانسته است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية»، ص8</ref>. نویسنده ضمن برشمردن فضایل علم کلام، آن را گنجی گرانبها میداند که باید بر آن حریص بود. وی علم کلام را به ترازو تشبیه میکند و آن را مانند علم منطق نزد فلاسفه میداند<ref>ر.ک: همان</ref>. بااینوجود، معتقد است که علم کلام با تمام فضایلش، خالی از آفتها نیست، که به آنها اشاره میکند. سپس به دشمنان علم کلام اشاره مینماید؛ مانند اهل حرفهها (صناعات) و صاحبان فتوا و احکام. در پایان رساله، مؤلف معنی "متکلم" را ذکر میکند و بیان میدارد که کلمه "متکلم"، شامل خوارج، شیعه، معتزله و صاحبان مذاهب شاذ میشود، لکن اهل سنت را استثنا میکند<ref>ر.ک: همان، ص9-10</ref>. | * '''من كتابه في صناعة الكلام''': نوشته حاضر در موضوع کلام است. جاحظ در آغاز آن در مورد رسالهای از یک عالم سنی که کلام را ترجیح داده و به نظام اظهار ارادت نموده، سخن گفته و مناسبت نگارش رساله خود را آن دانسته است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية»، ص8</ref>. نویسنده ضمن برشمردن فضایل علم کلام، آن را گنجی گرانبها میداند که باید بر آن حریص بود. وی علم کلام را به ترازو تشبیه میکند و آن را مانند علم منطق نزد فلاسفه میداند<ref>ر.ک: همان</ref>. بااینوجود، معتقد است که علم کلام با تمام فضایلش، خالی از آفتها نیست، که به آنها اشاره میکند. سپس به دشمنان علم کلام اشاره مینماید؛ مانند اهل حرفهها (صناعات) و صاحبان فتوا و احکام. در پایان رساله، مؤلف معنی "متکلم" را ذکر میکند و بیان میدارد که کلمه "متکلم"، شامل خوارج، شیعه، معتزله و صاحبان مذاهب شاذ میشود، لکن اهل سنت را استثنا میکند<ref>ر.ک: همان، ص9-10</ref>. | ||
* من رسالته في مدح التجارة و ذم عمل السلطان: این اثر در حقیقت مقایسهای است بین بازرگانان و خادمان سلطان. از این نوشته تنها صفحات کمی باقی مانده است. بااینوجود آنچه باقی مانده، تصویری واضح از محتوای آن را به دست میدهد. جاحظ، طبق عادت خود، شخصی را تصور میکند که از خادمان سلطان حمایت و تمجید میکند و در این رساله به نقد و رد او میپردازد<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص39</ref>. وی معتقد است که بازرگانان از خادمان سلطان گرامیتر، دینشان سالمتر، غذایشان پاکیزهتر، زندگیاشان راحتتر و از نظر روحی ایمنتر هستند. آنها در رفتارهایشان آزادند و به دیگران نیاز ندارند، بلکه مردم به آنها نیاز دارند. | * '''من رسالته في مدح التجارة و ذم عمل السلطان''': این اثر در حقیقت مقایسهای است بین بازرگانان و خادمان سلطان. از این نوشته تنها صفحات کمی باقی مانده است. بااینوجود آنچه باقی مانده، تصویری واضح از محتوای آن را به دست میدهد. جاحظ، طبق عادت خود، شخصی را تصور میکند که از خادمان سلطان حمایت و تمجید میکند و در این رساله به نقد و رد او میپردازد<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص39</ref>. وی معتقد است که بازرگانان از خادمان سلطان گرامیتر، دینشان سالمتر، غذایشان پاکیزهتر، زندگیاشان راحتتر و از نظر روحی ایمنتر هستند. آنها در رفتارهایشان آزادند و به دیگران نیاز ندارند، بلکه مردم به آنها نیاز دارند. | ||
او برای اثبات شرافت تجارت، به کار پیامبر(ص) استناد میکند؛ زیرا ایشان خود بازرگان بودند. وی لباس خادمان سلطان را ذلت و نشانه آنها را تملق توصیف میکند. همچنین بیان میدارد که آنها همواره در ترس از تغییر حکومتها و دائماً در معرض بحرانها و سختیها هستند<ref>ر.ک: همان، ص40</ref>. نویسنده این ادعا را که تجارت، مانع کسب علم و ادب میشود، رد میکند و به بازرگانان بزرگی که در علم و فقه برجسته شدند، از جمله سعید بن مسیب، محمد بن سیرین و مسلم بن یسار... اشاره مینماید<ref> ر.ک: همان</ref>. | او برای اثبات شرافت تجارت، به کار پیامبر(ص) استناد میکند؛ زیرا ایشان خود بازرگان بودند. وی لباس خادمان سلطان را ذلت و نشانه آنها را تملق توصیف میکند. همچنین بیان میدارد که آنها همواره در ترس از تغییر حکومتها و دائماً در معرض بحرانها و سختیها هستند<ref>ر.ک: همان، ص40</ref>. نویسنده این ادعا را که تجارت، مانع کسب علم و ادب میشود، رد میکند و به بازرگانان بزرگی که در علم و فقه برجسته شدند، از جمله سعید بن مسیب، محمد بن سیرین و مسلم بن یسار... اشاره مینماید<ref> ر.ک: همان</ref>. | ||
* من كتابه في الشارب و المشروب: این رساله به موضوع نبیذ اختصاص یافته و در آن از انواع نبیذ و حلال یا حرام بودن آن سخن به میان آمده است. مؤلف، طبق معمول خود، در مقدمه ادعا میکند که شخصی از او درباره انواع نبیذ و تفاوتهای میان آنها پرسیده است و اینکه آیا شرع باوجود فوایدی که نبیذ دارد، آن را حلال دانسته یا حرام کرده است؟ سپس پرسشکننده فوایدی را برای نبیذ برمیشمارد که جاحظ در رسالهای دیگر با عنوان «مدح النبيذ و أصحابه» ذکر کرده است. این امر نشان میدهد که این پرسشکننده خود جاحظ است. چیزی که این نکته را تأیید میکند، اقرار او در پایان رساله است که او همان کسی است که انواع نوشیدنیها و سرزمینهای آنها را شرح داده است<ref>ر.ک: همان، ص49</ref>. | * '''من كتابه في الشارب و المشروب''': این رساله به موضوع نبیذ اختصاص یافته و در آن از انواع نبیذ و حلال یا حرام بودن آن سخن به میان آمده است. مؤلف، طبق معمول خود، در مقدمه ادعا میکند که شخصی از او درباره انواع نبیذ و تفاوتهای میان آنها پرسیده است و اینکه آیا شرع باوجود فوایدی که نبیذ دارد، آن را حلال دانسته یا حرام کرده است؟ سپس پرسشکننده فوایدی را برای نبیذ برمیشمارد که جاحظ در رسالهای دیگر با عنوان «مدح النبيذ و أصحابه» ذکر کرده است. این امر نشان میدهد که این پرسشکننده خود جاحظ است. چیزی که این نکته را تأیید میکند، اقرار او در پایان رساله است که او همان کسی است که انواع نوشیدنیها و سرزمینهای آنها را شرح داده است<ref>ر.ک: همان، ص49</ref>. | ||
جاحظ در توصیف نبیذ و ذکر فواید آن زیادهروی نکرده است؛ زیرا پیشتر در رسالهای که اشاره شد به آن پرداخته است، اما او در کتاب حاضر به دو مسئله که میرسد، توقف میکند و مطلب را با طول و تفصیل بیان مینماید: انواع نبیذ و حلال بودن آن. جاحظ معتقد است که شرع، نبیذ را حرام نکرده است. او برای اثبات این موضوع، دلایل مختلفی را ارائه میدهد؛ از جمله عدم تحریم توسط شارع و اختلاف صحابه در مورد حرمت آن و دلایل دیگر<ref>ر.ک: همان، ص50-51</ref>. | جاحظ در توصیف نبیذ و ذکر فواید آن زیادهروی نکرده است؛ زیرا پیشتر در رسالهای که اشاره شد به آن پرداخته است، اما او در کتاب حاضر به دو مسئله که میرسد، توقف میکند و مطلب را با طول و تفصیل بیان مینماید: انواع نبیذ و حلال بودن آن. جاحظ معتقد است که شرع، نبیذ را حرام نکرده است. او برای اثبات این موضوع، دلایل مختلفی را ارائه میدهد؛ از جمله عدم تحریم توسط شارع و اختلاف صحابه در مورد حرمت آن و دلایل دیگر<ref>ر.ک: همان، ص50-51</ref>. | ||
* من كتابه في الجوابات و اسحقاق الإمامة: در این رساله جاحظ به بیان دیدگاه خوارج و شیعیان غیر زیدی در مورد خلافت و امامت پرداخته است. وی نظرخوارج درباره امامت را که در آن از تعدد امام و عدم نیاز به آن سخن رفته، رد کرده و وجود یک امام را ضروری دانسته است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية»، ص29-30</ref>. نویسنده پس از نقد دیدگاهای مختلف و بیان ضرورت وجود امام و استدلال بر آن و لزوم یکی بودن امام، مطالبی را پیرامون صفات امام مطرح کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج4، ص299-303</ref>. | * '''من كتابه في الجوابات و اسحقاق الإمامة''': در این رساله جاحظ به بیان دیدگاه خوارج و شیعیان غیر زیدی در مورد خلافت و امامت پرداخته است. وی نظرخوارج درباره امامت را که در آن از تعدد امام و عدم نیاز به آن سخن رفته، رد کرده و وجود یک امام را ضروری دانسته است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية»، ص29-30</ref>. نویسنده پس از نقد دیدگاهای مختلف و بیان ضرورت وجود امام و استدلال بر آن و لزوم یکی بودن امام، مطالبی را پیرامون صفات امام مطرح کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج4، ص299-303</ref>. | ||
'''من كتابه في مقالة الزيدية و الرافضة''': محتوای این رساله از ص309 تا ص318 جز در برخی مواضع که اختلافات جزیی در آن دیده میشود، تقریبا مطابق با رساله استحقاق الامامة در صفحات205 -215 جلد چهارم کتاب است؛ البته در پایان، مطالبی به آن افزوده شده که متعلق به ضرورت وجود امام و درجات او و مطالب مرتبط دیگر است<ref>ر.ک: همان، ص321</ref>. | |||
در این رساله، نویسنده به بحث درباره شیعه پرداخته است و ضمن تقسیم آنها به زیدیه و رافضه، دیدگاه آنان را پیرامون امامت و استحقاق آن ذکر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص311-312</ref>. او چهار ویژگی اصلی را که علمای زیدیه برای یک شخص جهت تصدی امامت در اسلام ضروری میدانند، مطرح میکند. این ویژگیها به نظر آنان تنها در امام علی(ع) جمع شده بود؛ بااینوجود به خلافت نرسیدند. وی به نظریه زیدیه در این مورد اشاره کرده است و برخی از دیدگاه گروههای مختلف آنان را پیرامون خلافت مطرح نموده است<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية»، ص28</ref>. وی با زیدیه در صفات امام مخالفت ورزیده است. او بر این باور است که امام حتیالامکان باید شبیه پیامبر باشد و به سیره ایشان عمل نماید<ref>ر.ک: همان، ص29</ref>. | در این رساله، نویسنده به بحث درباره شیعه پرداخته است و ضمن تقسیم آنها به زیدیه و رافضه، دیدگاه آنان را پیرامون امامت و استحقاق آن ذکر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص311-312</ref>. او چهار ویژگی اصلی را که علمای زیدیه برای یک شخص جهت تصدی امامت در اسلام ضروری میدانند، مطرح میکند. این ویژگیها به نظر آنان تنها در امام علی(ع) جمع شده بود؛ بااینوجود به خلافت نرسیدند. وی به نظریه زیدیه در این مورد اشاره کرده است و برخی از دیدگاه گروههای مختلف آنان را پیرامون خلافت مطرح نموده است<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية»، ص28</ref>. وی با زیدیه در صفات امام مخالفت ورزیده است. او بر این باور است که امام حتیالامکان باید شبیه پیامبر باشد و به سیره ایشان عمل نماید<ref>ر.ک: همان، ص29</ref>. | ||
ویرایش