۱۱٬۳۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ]]' به ']]') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
(ویرایش) |
||
| خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
* «۴۵ در نامحدودیت انسان» | * «۴۵ در نامحدودیت انسان» | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
ز میخانه دگربار این چه بوی است؟ | {{ب|'' ز میخانه دگربار این چه بوی است؟''|2='' دگربار این چه شور و گفت و گوی است؟''}} | ||
دگربار این چه شور و گفت و گوی است؟ | {{ب|'' جهان بگرفت ارواح مجرد''|2='' زمین و آسمان پرهای و هوی است''}} | ||
جهان بگرفت ارواح مجرد | {{ب|'' بیا ای عشق! این می از چه خم است؟''|2='' اشارت کن خرابات از چه سوی است؟''}} | ||
زمین و آسمان پرهای و هوی است | {{ب|'' چه میگویم! اشارت چیست؟ کاین جا''|2='' نگنجد فکرتی کان همچو موی است''}} | ||
بیا ای عشق! این می از چه خم است؟ | {{ب|'' چو ز اندیشه به گفت آید چه گویم؟''|2='' که خانه کنده و رسوای کوی است''}} | ||
اشارت کن خرابات از چه سوی است؟ | {{ب|'' ز رسوایی به بحر دل رود باز''|2='' که دل بحر است و گفتنها، چو جوی است.''}} | ||
چه میگویم! اشارت چیست؟ کاین جا | |||
نگنجد فکرتی کان همچو موی است | |||
چو ز اندیشه به گفت آید چه گویم؟ | |||
که خانه کنده و رسوای کوی است | |||
ز رسوایی به بحر دل رود باز | |||
که دل بحر است و گفتنها، چو جوی است. | |||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
* کلیت غزل را چگونه | * کلیت غزل را چگونه میبینید؟ فضای این غزل هم، مانند غزل قبلی است. مولانا در این غزل هم میخواهد از محدودیتها عبور کند. این موضوع به بودن صفت «ظلوماً جهولاً» در انسان بازمیگردد. خصلت انسان این است که در محدودهها باقی نمیماند، بلکه همواره میخواهد محدودیتها را بشکند. انسانیت انسان هم به همین معناست. به طور کلی، هر چیزی به جز انسان دارای محدوده است. هر موجودی، از جمله فرشتگان، جماد، نبات و حیوان، دارای محدوده خاص خود است که فراتر از آن نمیتوانند حرکت کنند. اما انسان محدوده ندارد. | ||
فضای این غزل هم، مانند غزل قبلی است. مولانا در این غزل هم | * «انسان محدوده ندارد»، به عنوان یک گزاره چه معنایی میتواند داشته باشد؟ معنای این گزاره این است که نمیتوان گفت انسان تا کجا میرود و به کجا میرسد. <ref> ر.ک: متن کتاب، ج1، ص442. </ref> | ||
* «انسان محدوده ندارد»، به عنوان یک گزاره چه معنایی میتواند داشته باشد؟ | |||
معنای این گزاره این است که نمیتوان گفت انسان تا کجا میرود و به کجا میرسد. <ref> ر.ک: متن کتاب، ج1، ص442. </ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references/> | ||