تصوف، قبالا و گنوسی در نگاه تطبیقی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه های' به 'ه‌های'
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
جز (جایگزینی متن - 'ه های' به 'ه‌های')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۷: خط ۳۷:
به لحاظ زمانی مکتب گنوسی که در صدر مسیحیت (اوج شکوفایی آن در قرن دوم میلادی) ظهور کرده است، بر تصوف و قبّالا تقدم دارد. حدود ششصد سال بعد (قرن هشتم میلادی) تصوف ظهور می‌کند، قبّالا نیز با وجود ظهور از اواخر قرن یازدهم ارکان آن در حدود قرن سیزدهم میلادی شکل می‌گیرد که پانصد  سال بعد از ظهور تصوف است. البته شکل ابتدایی‌تری از عرفان یهود تحت عنوان مرکبه یا مرکاوا پیش از تصوف و مقارن با پیدایش گنوس وجود داشته و تحت تأثیر آموزه‌های گنوسی بوده است. عرفان قبّالا نیز ریشه در مرکبه دارد و مبتنی بر آن شکل گرفته اما مسیر متفاوتی را طی کرده است.
به لحاظ زمانی مکتب گنوسی که در صدر مسیحیت (اوج شکوفایی آن در قرن دوم میلادی) ظهور کرده است، بر تصوف و قبّالا تقدم دارد. حدود ششصد سال بعد (قرن هشتم میلادی) تصوف ظهور می‌کند، قبّالا نیز با وجود ظهور از اواخر قرن یازدهم ارکان آن در حدود قرن سیزدهم میلادی شکل می‌گیرد که پانصد  سال بعد از ظهور تصوف است. البته شکل ابتدایی‌تری از عرفان یهود تحت عنوان مرکبه یا مرکاوا پیش از تصوف و مقارن با پیدایش گنوس وجود داشته و تحت تأثیر آموزه‌های گنوسی بوده است. عرفان قبّالا نیز ریشه در مرکبه دارد و مبتنی بر آن شکل گرفته اما مسیر متفاوتی را طی کرده است.


تصوف، قبّالا و گنوسی به دلیل تأثیرگذاری متقابل در یکدیگر و یا تأثیر یک سویۀ برخی از آنها بر دیگری و نیز اشتراک و یا قرابت در برخی از مبانی و آبشخورهای اندیشه، در عین داشتن وجوه تمایز و اختلاف چشم گیر، می‌توانند موضوع یک بحث تطبیقی واقع شوند. این پژوهش مبتنی بر فرضیۀ وجود تعامل و ارتباط میان تصوف، قبالا و گنوسی، درصدد تبیین وجوه تعامل و جنبه‌های ارتباط دوسویه یا چندسویه میان آنها است. برای نیل به این هدف، بررسی تطبیقی مؤلفه های اصلی اندیشه عرفانی آنها نظیرِ خداشناسی و غایات عرفانی، انسان شناسی و جایگاه انسان در نظام معرفتی، خیر و شر، ابلیس و ارتباط آن با نظام احسن، عقل، وحدت و کثرت، مراتب سلوک، استفاده از زبان رمزی و وجوه تمایز و اشتراک در نمادها و رمزها، میزان تأثیرپذیری از ادیان الهی (یهود، اسلام و مسیحیت) و آیین‌ها و اندیشه‌های بشری (مانوی، نوافلاطونی و...)، وجهۀ همت نگارنده بوده است.
تصوف، قبّالا و گنوسی به دلیل تأثیرگذاری متقابل در یکدیگر و یا تأثیر یک سویۀ برخی از آنها بر دیگری و نیز اشتراک و یا قرابت در برخی از مبانی و آبشخورهای اندیشه، در عین داشتن وجوه تمایز و اختلاف چشم گیر، می‌توانند موضوع یک بحث تطبیقی واقع شوند. این پژوهش مبتنی بر فرضیۀ وجود تعامل و ارتباط میان تصوف، قبالا و گنوسی، درصدد تبیین وجوه تعامل و جنبه‌های ارتباط دوسویه یا چندسویه میان آنها است. برای نیل به این هدف، بررسی تطبیقی مؤلفه‌های اصلی اندیشه عرفانی آنها نظیرِ خداشناسی و غایات عرفانی، انسان شناسی و جایگاه انسان در نظام معرفتی، خیر و شر، ابلیس و ارتباط آن با نظام احسن، عقل، وحدت و کثرت، مراتب سلوک، استفاده از زبان رمزی و وجوه تمایز و اشتراک در نمادها و رمزها، میزان تأثیرپذیری از ادیان الهی (یهود، اسلام و مسیحیت) و آیین‌ها و اندیشه‌های بشری (مانوی، نوافلاطونی و...)، وجهۀ همت نگارنده بوده است.


مبنای بحث تطبیقی در این نوشتار، مکتب تطبیقی آمریکایی است که مقولات فرهنگی و ادبی را به مثابة یک کلیت، فراسوی مرزها می‌بیند و بدون اصالت قائل شدن به رابطة تاریخی، روابط فرهنگی و ادبی را فارغ از قید اثبات‌گرایی بررسی می‌کند. هرچند امروزه مطالعات تطبیقی، آن مفهوم محدود و سنتی را ندارد و در رشته‌های مختلف به قرائت‌های موازی آثار و مقولات فرهنگی اطلاق می‌شود. براساس یافته‌های تحقیق، قبالائیان در کاربرد سمبول‌ها و نمادهای عرفانی از جمله نماد برجسته قبّالا یعنی سفیروت (درخت زندگی)، تحت تأثیر کارکرد نمادین درخت عرفانی متصوفه و آثاری چون مقامات القلوب شیخ [[ابوالحسن نوری]] و شجرة الکون [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] قرار داشتند. در مکتب گنوسی یهودی یا عرفان مرکبه، تشابه ساختار منازل سلوک عرفانی در قالب هفت هخالوت با هفت وادی عرفانی تصوف، مخصوصاً در سرمنزل نهایی یعنی قصر عرش، از نکات مشترک آموزه‌های هر دو آیین به‌دست آمد.
مبنای بحث تطبیقی در این نوشتار، مکتب تطبیقی آمریکایی است که مقولات فرهنگی و ادبی را به مثابة یک کلیت، فراسوی مرزها می‌بیند و بدون اصالت قائل شدن به رابطة تاریخی، روابط فرهنگی و ادبی را فارغ از قید اثبات‌گرایی بررسی می‌کند. هرچند امروزه مطالعات تطبیقی، آن مفهوم محدود و سنتی را ندارد و در رشته‌های مختلف به قرائت‌های موازی آثار و مقولات فرهنگی اطلاق می‌شود. براساس یافته‌های تحقیق، قبالائیان در کاربرد سمبول‌ها و نمادهای عرفانی از جمله نماد برجسته قبّالا یعنی سفیروت (درخت زندگی)، تحت تأثیر کارکرد نمادین درخت عرفانی متصوفه و آثاری چون مقامات القلوب شیخ [[ابوالحسن نوری]] و شجرة الکون [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] قرار داشتند. در مکتب گنوسی یهودی یا عرفان مرکبه، تشابه ساختار منازل سلوک عرفانی در قالب هفت هخالوت با هفت وادی عرفانی تصوف، مخصوصاً در سرمنزل نهایی یعنی قصر عرش، از نکات مشترک آموزه‌های هر دو آیین به‌دست آمد.