۱۴۴٬۹۶۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'تالیف' به 'تألیف') |
||
| خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
در مقدمه مقالۀ «تحلیل ساختارگرایانه یک اسطورۀ سیاسی» در فصل سوم کتاب چنین میخوانیم: «اسطورهها، به مثابۀ پدیدههای فرهنگی حامل بارهای معنایی ـ تاریخی هستند. از این رو آنها را گاه به نمادهایی از واقعیتهای دوردست، یا نوعی حافظۀ جمعی تعبیر کردهاند که با گذشت زمان به تدریج به ابهام و پیچیدگیشان افزوده میشود اما همواره کاربرد خود را در صیانت از گروهی از ارزشها حفظ میکنند. شکافتن و تحلیل اسطوره چه با رویکردی معناشناسانه و به فصد رازگشایی و تبارشناسی از واژگان و تألیفهای ادبی انجام بگیرد و چه از دریچۀ نگاه ساختارگرایان و با هدف بازیابی ساختارهای پنهان در ذهنیت انسانها، همواره میتواند راهگشای درک بهتر سازوکارهای درونی هر فرهنگی باشد. یافتن اسطورههای عام و تکرارپذیر در میان فرهنگهای گوناگون کلید دست یافتن به الگوهای جهانشمول تصور شده است. هر چند انسانشناسان و جامعهشناسان به وجود چنین الگوهایی شک کردهاند و به انتقاد از آنها پرداختهاند، اما پذیرفتن آنها سبب پایهگذاری چندین مکتب و نظریۀ اساسی در علوم اجتماعی نظیر ساختارگرایی و فرهنگگرایی شده است». (ص 379) | در مقدمه مقالۀ «تحلیل ساختارگرایانه یک اسطورۀ سیاسی» در فصل سوم کتاب چنین میخوانیم: «اسطورهها، به مثابۀ پدیدههای فرهنگی حامل بارهای معنایی ـ تاریخی هستند. از این رو آنها را گاه به نمادهایی از واقعیتهای دوردست، یا نوعی حافظۀ جمعی تعبیر کردهاند که با گذشت زمان به تدریج به ابهام و پیچیدگیشان افزوده میشود اما همواره کاربرد خود را در صیانت از گروهی از ارزشها حفظ میکنند. شکافتن و تحلیل اسطوره چه با رویکردی معناشناسانه و به فصد رازگشایی و تبارشناسی از واژگان و تألیفهای ادبی انجام بگیرد و چه از دریچۀ نگاه ساختارگرایان و با هدف بازیابی ساختارهای پنهان در ذهنیت انسانها، همواره میتواند راهگشای درک بهتر سازوکارهای درونی هر فرهنگی باشد. یافتن اسطورههای عام و تکرارپذیر در میان فرهنگهای گوناگون کلید دست یافتن به الگوهای جهانشمول تصور شده است. هر چند انسانشناسان و جامعهشناسان به وجود چنین الگوهایی شک کردهاند و به انتقاد از آنها پرداختهاند، اما پذیرفتن آنها سبب پایهگذاری چندین مکتب و نظریۀ اساسی در علوم اجتماعی نظیر ساختارگرایی و فرهنگگرایی شده است». (ص 379) | ||
در گفتگوی «انسانشناسی هنر در ایران» که توسط «اصغر ایزدی جیران» انجام شده است دکتر فکوهی در جواب به سؤال «تعریف او از انسانشناسی هنر» میخوانیم: «انسانشناسی هنر را میتوان یکی از زیرشاخههای انسانشناسی فرهنگی به شمار آورد که امروزه عمدتاً بر شناخت انسان در بعد فرهنگی او با تکیه بر آثار تجسمی کنونی و گذشته او میپردازد و البته همچون هر شاخه دیگری از انسانشناسی، تلاش میکند که این بعد را با ابعاد دیگر زیستی، تاریخی، زبانی و شناختی انسان در تطبیق قرار داده و به یک | در گفتگوی «انسانشناسی هنر در ایران» که توسط «اصغر ایزدی جیران» انجام شده است دکتر فکوهی در جواب به سؤال «تعریف او از انسانشناسی هنر» میخوانیم: «انسانشناسی هنر را میتوان یکی از زیرشاخههای انسانشناسی فرهنگی به شمار آورد که امروزه عمدتاً بر شناخت انسان در بعد فرهنگی او با تکیه بر آثار تجسمی کنونی و گذشته او میپردازد و البته همچون هر شاخه دیگری از انسانشناسی، تلاش میکند که این بعد را با ابعاد دیگر زیستی، تاریخی، زبانی و شناختی انسان در تطبیق قرار داده و به یک تألیف در شناخت انسان برسد. باید توجه داشت که به دلیل شکل گرفتن انسانشناسی تصویری و انسانشناسی نمایش یا اجرا و همچنین انسانشناسی ادبیات در چارچوب انسانشناسی فرهنگی، انسانشناسی هنر عموماً به شاخههایی از هنر چون فیلم، عماسی و البته به ادبیات نمیپردازد و بیشتر بر آثار تجسمی معاصر و یا نسبتا نزدیک به ما از لحاظ تاریخی متمرکز است، زیرا آثار هنری باستانی نیز در چارچوب انسانشناسی باستان شناختی بررسی میشوند». (ص 450)<ref>[https://literaturelib.com/books/3891 پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||