۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ]]' به ']]') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'سیدم' به 'سید م') |
||
| خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
تأسیس کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران یکی از کارهای ماندگاری است که در یکصدسال گذشته در حوزۀ فرهنگ و کتاب به انجام رسیده است. روشن است که دانشگاه بدون کتابخانۀ مرکزی نمیتوانست نهادی موزن باشد و بدینترتیب ساختن کتابخانه امری بجا و شایسته بوده است. از گزارشها چنین برمیآید که در آن وقت، تمام ارکان حکومت به دنبال ایجاد این کتابخانه بودهاند و آن را افتخاری بزرگ برای دولت و روزگار میدانستهاند؛ بنابراین عادی بوده که از هر جهت به بنا و راهاندازی آن کمک کنند. زمانی که بنای این کتابخانه تمام شد، شخص شاه برای افتتاح آن آمد و دوست داشت که با تأسیس این کتابخانه، دانشگاه تهران در ردیف دانشگاههای کشورهای پیشرفته قرار بگیرد. این نکتهای است که رئیس وقت دانشگاه در مصاحبۀ خود گفته است. | تأسیس کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران یکی از کارهای ماندگاری است که در یکصدسال گذشته در حوزۀ فرهنگ و کتاب به انجام رسیده است. روشن است که دانشگاه بدون کتابخانۀ مرکزی نمیتوانست نهادی موزن باشد و بدینترتیب ساختن کتابخانه امری بجا و شایسته بوده است. از گزارشها چنین برمیآید که در آن وقت، تمام ارکان حکومت به دنبال ایجاد این کتابخانه بودهاند و آن را افتخاری بزرگ برای دولت و روزگار میدانستهاند؛ بنابراین عادی بوده که از هر جهت به بنا و راهاندازی آن کمک کنند. زمانی که بنای این کتابخانه تمام شد، شخص شاه برای افتتاح آن آمد و دوست داشت که با تأسیس این کتابخانه، دانشگاه تهران در ردیف دانشگاههای کشورهای پیشرفته قرار بگیرد. این نکتهای است که رئیس وقت دانشگاه در مصاحبۀ خود گفته است. | ||
همزمان با تأسیس دانشگاه تهران و در واقع همزمان با سخت دانشکدههای مختلف، برای هر کدام از آنها کتابخانههایی نیز تدارک دیده میشد و تا دهها سال، دانشگاه تهران، کتابخانۀ مرکزی نداشته است. اما از اواخر دۀ بیست و به طور مشخص سال 1328 شمسی فکر تأسیس کتابخانۀ مرکزی مطرح شده و هستۀ اصلی آن هم با اقدام یک عالم روشنفکر دینی، یعنی مرحوم | همزمان با تأسیس دانشگاه تهران و در واقع همزمان با سخت دانشکدههای مختلف، برای هر کدام از آنها کتابخانههایی نیز تدارک دیده میشد و تا دهها سال، دانشگاه تهران، کتابخانۀ مرکزی نداشته است. اما از اواخر دۀ بیست و به طور مشخص سال 1328 شمسی فکر تأسیس کتابخانۀ مرکزی مطرح شده و هستۀ اصلی آن هم با اقدام یک عالم روشنفکر دینی، یعنی مرحوم سید محمد مشکوة رقم خورده است. پس از آن مدیران وقت دانشگاه، همگی در پی تأسیس این کتابخانه بودهاند. کتابخانۀ مرکزی پنج سال بعد از آن به طور موقت تأسیس شد تا آنکه در سال 1344 محل فعلی به این کار اختصاص داده شده و بنای آن آغاز گردید. مدیریت دانشگاه در طول سالها، همۀ امکانات را در اختیار مدیران وقت دانشگاه و کتابخانه گذاشت تا آنکه در اوایل دهۀ پنجاه افتتاح شد. | ||
در این زمان دانشگاه این بخت را یافت که مردی فرزانه و دانشی همچون ایرج افشار مدیر کتابخانه باشد، کتابخانهای که مقدر بود یکی از چند کتابخانۀ بزرگ کشور باشد. [[افشار، ایرج|افشار]] هم خود دانش کتابشناسی و کتابداری را داشت و هم از مشورت دیگران بهره میبرد. با سفرهای فراوانش دنیا را هم دیده بود و تلاش کرد تا کتابخانهای درخور وضع آن روز و البته با دوراندیشی نسبت به آینده تأسیس کند. افشار همکارانی هم داشت که وی را در این زمینه یاری میرساندند؛ زندهیاد [[دانشپژوه، محمدتقی|دانشپژوه]] و همینطور افرادی چون روشنی و بنیآدم و شماری دیگر که او را یاری میرساندند. بدین ترتیب مثلثی از زندهیاد [[مشکوة، سید محمد|مشکوة]] و مدیریت [[افشار، ایرج|ایرج افشار]] و تلاشهای دانشپژوه با حمایت دولت وقت، کتابخانۀ مرکزی را پدید آورد و کتابخانۀ دانشگاه، تبدیل به یکی از کتابخانههای بزرگ کشور شد. | در این زمان دانشگاه این بخت را یافت که مردی فرزانه و دانشی همچون ایرج افشار مدیر کتابخانه باشد، کتابخانهای که مقدر بود یکی از چند کتابخانۀ بزرگ کشور باشد. [[افشار، ایرج|افشار]] هم خود دانش کتابشناسی و کتابداری را داشت و هم از مشورت دیگران بهره میبرد. با سفرهای فراوانش دنیا را هم دیده بود و تلاش کرد تا کتابخانهای درخور وضع آن روز و البته با دوراندیشی نسبت به آینده تأسیس کند. افشار همکارانی هم داشت که وی را در این زمینه یاری میرساندند؛ زندهیاد [[دانشپژوه، محمدتقی|دانشپژوه]] و همینطور افرادی چون روشنی و بنیآدم و شماری دیگر که او را یاری میرساندند. بدین ترتیب مثلثی از زندهیاد [[مشکوة، سید محمد|مشکوة]] و مدیریت [[افشار، ایرج|ایرج افشار]] و تلاشهای دانشپژوه با حمایت دولت وقت، کتابخانۀ مرکزی را پدید آورد و کتابخانۀ دانشگاه، تبدیل به یکی از کتابخانههای بزرگ کشور شد. | ||