پرش به محتوا

بمبئی رقص الوان است؛ بمبئی به روایت مسافران دوره قاجار: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURبمبئی رقص الوان استJ1.jpg | عنوان =بمبئی رقص الوان است | عنوان‌های دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = شیروانی، علی‌اکبر (نویسنده) |زبان | زبان = | کد کنگره =‏ | موضوع = |ناشر | ناشر =اطراف | مکان نشر =تهران | سال نشر =1397 | ک...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۵: خط ۲۵:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''بمبئی رقص الوان است؛ بمبئی به روایت مسافران دوره قاجار''' به کوشش علی‌اکبر شیروانی، این کتاب پنجمین جلد از مجموعۀ «تماشای شهر» است که در هر جلد از خلال گزیدۀ سفرنامه‌ها، نگاه ایرانی به هویت یکی از شهرهای دور را ترسیم می‌کند.
'''بمبئی رقص الوان است؛ بمبئی به روایت مسافران دوره قاجار''' به کوشش [[شیروانی، علی‌اکبر|علی‌اکبر شیروانی]]، این کتاب پنجمین جلد از مجموعۀ «تماشای شهر» است که در هر جلد از خلال گزیدۀ سفرنامه‌ها، نگاه ایرانی به هویت یکی از شهرهای دور را ترسیم می‌کند.


==گزارش کتاب==
==گزارش کتاب==
شهرها خودشان را در ما، در رفتارهای جمعی ما، در کردار اجتماعی ما و در حیات روزانۀ ما متبلور می‌کنند و ما خودمان را به شکل‌های گوناگون پیدا می‌کنیم. از ایام کهن تاکنون از راه‌های شایع خودشناسی دوری از محل سکونت بوده است و اهمیت سفر نیز در پیوندی است که میان مسافر و مبدأ و مقصد سفر حاصل می‌شود. ما عزم سفر می‌کنیم و اولین ره‌توشه‌ای که به دوش می‌کشیم خودمانیم و به شهر و دیاری دیگر می‌رویم که خودمان را به آن عرضه کنیم و در معرضش قرار گیریم تا تراش بخورد این خود یک‌جانشسته. مسافر در بازگشت به شهرش خود دیگری سوغات می‌آورد و این از هر آنچه به سوغات برمی‌چیند مهم‌تر است.
شهرها خودشان را در ما، در رفتارهای جمعی ما، در کردار اجتماعی ما و در حیات روزانۀ ما متبلور می‌کنند و ما خودمان را به شکل‌های گوناگون پیدا می‌کنیم. از ایام کهن تاکنون از راه‌های شایع خودشناسی دوری از محل سکونت بوده است و اهمیت سفر نیز در پیوندی است که میان مسافر و مبدأ و مقصد سفر حاصل می‌شود. ما عزم سفر می‌کنیم و اولین ره‌توشه‌ای که به دوش می‌کشیم خودمانیم و به شهر و دیاری دیگر می‌رویم که خودمان را به آن عرضه کنیم و در معرضش قرار گیریم تا تراش بخورد این خود یک‌جانشسته. مسافر در بازگشت به شهرش خود دیگری سوغات می‌آورد و این از هر آنچه به سوغات برمی‌چیند مهم‌تر است.


بعد از هر سفر مسافر دو مرحله را طی می‌کند: ملال پس از سفر و نشاط پس از ملال. این نشاط پس از سفر، هم با مرور خاطرات و ورق زدن تصاویر سفر حاصل می‌شود و هم در آن خودی که جدید است و پیش از سفر نبوده است. پیشینیان ما با همۀ مخاطرات ـ حتی اگر به قول حضرت حافظ «بیم جان درو درج» بود ـ سفر می‌کردند و در سفر چیزی فراتر از سیاحت شهر می‌جستند که آن چیز فراتر، بیرون از سفر نبود؛ اما چنان آشکارا هم نبود که چون تحفه‌ای بگیرندش و بازگردند. آنها هم خود فردی‌شان را در سفر می‌کاویدند و هم خودِ جمعی‌شان را در سفر می‌جستند و هرچه دورتر می‌رفتند دستاویزهای عجیب‌تری می‌یافتند. بخشی از جذابیت شهرهای دور، از جستن همین سوغات غریب خودشناسانه می‌آید و بیهوده نبود تحمل آن همه رنج سفر در روزگاری که سفر آسان نبود. سفرنامه‌ها کارنامۀ خودکاوی‌هاست و ما گرچه بی‌نیاز از سفر نیستیم، می‌توانیم نگاهی به کارنامۀ مکتوب نیاکان بیندازیم تا خودِ جمعی و فردی‌مان را محک بزنیم، مقایسه کنیم، بسنجیم و امروزی‌اش کنیم. آنچه از شهرهایی چون پاریس، استانبول، لندن، سن‌پترزبورگ و بمبئی در دست داریم خود‌نگارۀ فردی و جمعی پدران ماست و ما همچنان می‌توانیم خودِ جمعی و فردی‌مان را در آن بیابیم و توأمان سرچشمه‌ای بدانیم‌شان از میراث سرمشق‌های اجدادی.
بعد از هر سفر مسافر دو مرحله را طی می‌کند: ملال پس از سفر و نشاط پس از ملال. این نشاط پس از سفر، هم با مرور خاطرات و ورق زدن تصاویر سفر حاصل می‌شود و هم در آن خودی که جدید است و پیش از سفر نبوده است. پیشینیان ما با همۀ مخاطرات ـ حتی اگر به قول حضرت [[حافظ، شمس‌الدین محمد|حافظ]] «بیم جان درو درج» بود ـ سفر می‌کردند و در سفر چیزی فراتر از سیاحت شهر می‌جستند که آن چیز فراتر، بیرون از سفر نبود؛ اما چنان آشکارا هم نبود که چون تحفه‌ای بگیرندش و بازگردند. آنها هم خود فردی‌شان را در سفر می‌کاویدند و هم خودِ جمعی‌شان را در سفر می‌جستند و هرچه دورتر می‌رفتند دستاویزهای عجیب‌تری می‌یافتند. بخشی از جذابیت شهرهای دور، از جستن همین سوغات غریب خودشناسانه می‌آید و بیهوده نبود تحمل آن همه رنج سفر در روزگاری که سفر آسان نبود. سفرنامه‌ها کارنامۀ خودکاوی‌هاست و ما گرچه بی‌نیاز از سفر نیستیم، می‌توانیم نگاهی به کارنامۀ مکتوب نیاکان بیندازیم تا خودِ جمعی و فردی‌مان را محک بزنیم، مقایسه کنیم، بسنجیم و امروزی‌اش کنیم. آنچه از شهرهایی چون پاریس، استانبول، لندن، سن‌پترزبورگ و بمبئی در دست داریم خود‌نگارۀ فردی و جمعی پدران ماست و ما همچنان می‌توانیم خودِ جمعی و فردی‌مان را در آن بیابیم و توأمان سرچشمه‌ای بدانیم‌شان از میراث سرمشق‌های اجدادی.


مجموعۀ «تماشای شهر» کارنامۀ خودجوئی تنی چند از گذشتگان نه چندان‌دور و نه چندان نزدیک است. در ارائۀ کارنامۀ خودشناسانۀ مسافران دورۀ قاجار تلاش شده بیش از اهتمام به دغدغه‌های صلب و سخت مورخان و پژوهشگران، به روایتی برسد که خواندنش برای مخاطب شیرین و خیال‌انگیز باشد.
مجموعۀ «تماشای شهر» کارنامۀ خودجوئی تنی چند از گذشتگان نه چندان‌دور و نه چندان نزدیک است. در ارائۀ کارنامۀ خودشناسانۀ مسافران دورۀ قاجار تلاش شده بیش از اهتمام به دغدغه‌های صلب و سخت مورخان و پژوهشگران، به روایتی برسد که خواندنش برای مخاطب شیرین و خیال‌انگیز باشد.
خط ۴۳: خط ۴۳:


میرزا ابوطالب خان در خرداد 1182 شمسی به شهر بمبئی وارد شده است. او دربارۀ این شهر چنین می‌نویسد: «بمبئی در عرض بلد 17 شمالی واقع است. آب و هوای آن قریب به هوای آبادی‌های تحت استوا به اعتدال و صحت است. هشت فصل که هر یک را به مجرد داخل شدن آن حس توان کرد دارد و از میوه‌های هند تمام در آنجا بهم رسد ـ از آن جمله انبه ممتاز است. شهر مسکن اعزّه در قلعه واقع شده، تمام خانه‌ها و دکاکین از خشت و گچ و چوب‌های رنگین سه ـ چهار طبقه است اما سقف تمام از کپره و صندوقی است. خانه‌ای که مقابل عمارات چورنگی کلکته توان کرد به نظر نرسید. اهل این شهر اکثراً گبران المعروف به فارسی و بعضی اصحاب انگلیس و قلیل پرتغالی و هندوانند». (ص31)<ref>[https://literaturelib.com/books/3327 پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref>
میرزا ابوطالب خان در خرداد 1182 شمسی به شهر بمبئی وارد شده است. او دربارۀ این شهر چنین می‌نویسد: «بمبئی در عرض بلد 17 شمالی واقع است. آب و هوای آن قریب به هوای آبادی‌های تحت استوا به اعتدال و صحت است. هشت فصل که هر یک را به مجرد داخل شدن آن حس توان کرد دارد و از میوه‌های هند تمام در آنجا بهم رسد ـ از آن جمله انبه ممتاز است. شهر مسکن اعزّه در قلعه واقع شده، تمام خانه‌ها و دکاکین از خشت و گچ و چوب‌های رنگین سه ـ چهار طبقه است اما سقف تمام از کپره و صندوقی است. خانه‌ای که مقابل عمارات چورنگی کلکته توان کرد به نظر نرسید. اهل این شهر اکثراً گبران المعروف به فارسی و بعضی اصحاب انگلیس و قلیل پرتغالی و هندوانند». (ص31)<ref>[https://literaturelib.com/books/3327 پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref>
==پانويس ==
==پانويس ==
<references />
<references />