۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
| خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
[[ادیب کرمانی، احمد بن حافظ|شیخ احمد بن ملاحافظ عقیلی کرمانی]] از شاعران و هنرمندان کرمانی که خط فارسی نکو مینوشت و بر دو زبان فارسی و عربی مسلط بود و در هر دو زبان آثار را به شعر به جای گذاشته و ترجمههایی هم از زبان عربی از او در دست است. تولد او نامشخص است ولی وفات او در سال 1329 هـ.ق اتفاق افتاده است. از آثار او میتوان به دیوان فارسی، دیوان عربی، ترجمههای احمد ادیب کرمانی، دستور حکمت نام برد. | [[ادیب کرمانی، احمد بن حافظ|شیخ احمد بن ملاحافظ عقیلی کرمانی]] از شاعران و هنرمندان کرمانی که خط فارسی نکو مینوشت و بر دو زبان فارسی و عربی مسلط بود و در هر دو زبان آثار را به شعر به جای گذاشته و ترجمههایی هم از زبان عربی از او در دست است. تولد او نامشخص است ولی وفات او در سال 1329 هـ.ق اتفاق افتاده است. از آثار او میتوان به دیوان فارسی، دیوان عربی، ترجمههای احمد ادیب کرمانی، دستور حکمت نام برد. | ||
سالارنامه منظومهای است در بحر متقارب، مشتمل بر حدود شش هزار و خردهای بیت، و در سه بخش است: بخش نخست سرودههای [[میرزاآقاخان کرمانی، عبدالحسین|میرزاآقاخان کرمانی]] که تا زمان حملۀ اعراب و شکست یزدگرد سوم را در برمیگیرد که شرح آن گذشت. بخش دوم و سوم را ادیب کرمانی به شعر درآورده که به ترتیب، تاریخ ایران اسلامی تا دورۀ زندیه و تاریخ قاجار تا دورۀ مظفرالدینشاه را شامل میشود دلیل نامگذاری آن به سالارنامه، این است که منظومۀ نامبرده، به نام سالار لشکر عبدالحسین میرزا ـ که از شاهزادههای عصر قاجاریه و فرمانفرمای کرمان و سیستان بوده ـ سروده شده است. این کتاب با وصف منشهای پیامبران و پادشاهان واقعی، مطالب جالبی را اظهار نموده و بقیه اثر خود را تا پایان با این عناوین مرتب ساخته، که جنبۀ تاریخ دارد: «استیلای عرب و انقراض عجم تا ابتدای ریاست آل طاهر در خراسان، حکومتهای صفاریان، سامانیان، غزنویان، آل بویه، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، اسماعیلیان، سلطنت چنگیزخان و استیلای مغولان، آمدن هلاکو به ایران و سلطنت او و فرزندانش، امیر تیمور گورکان و فرزندان وی، پادشاهان صفویه، بیان استیلای محمود افغان، گزارشی از عملکرد دیگر امیران افغانی در ایران، نادرشاه افشار و جنگهایش و اعقابش، امرای زندیه: کریمخان زند، لطفعلیخان زند و کشتهشدن او به دست آقا محمد خان قاجار ... از اینجا فصل خاصی که با توحیدیهای آغاز میگردد، به دورۀ قاجاریه اختصاص دارد و بحثهایی است در بزرگداشت، جنگها و عملکرد پادشاهان این سلسله از آقا محمدخان تا مظفرالدین شاه و بالاخره سرایندۀ سخن با حمد و سپاس الهی است. | سالارنامه منظومهای است در بحر متقارب، مشتمل بر حدود شش هزار و خردهای بیت، و در سه بخش است: بخش نخست سرودههای [[میرزاآقاخان کرمانی، عبدالحسین|میرزاآقاخان کرمانی]] که تا زمان حملۀ اعراب و شکست یزدگرد سوم را در برمیگیرد که شرح آن گذشت. بخش دوم و سوم را ادیب کرمانی به شعر درآورده که به ترتیب، تاریخ ایران اسلامی تا دورۀ زندیه و تاریخ قاجار تا دورۀ مظفرالدینشاه را شامل میشود دلیل نامگذاری آن به سالارنامه، این است که منظومۀ نامبرده، به نام سالار لشکر عبدالحسین میرزا ـ که از شاهزادههای عصر قاجاریه و فرمانفرمای کرمان و سیستان بوده ـ سروده شده است. این کتاب با وصف منشهای پیامبران و پادشاهان واقعی، مطالب جالبی را اظهار نموده و بقیه اثر خود را تا پایان با این عناوین مرتب ساخته، که جنبۀ تاریخ دارد: «استیلای عرب و انقراض عجم تا ابتدای ریاست آل طاهر در خراسان، حکومتهای صفاریان، سامانیان، غزنویان، آل بویه، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، اسماعیلیان، سلطنت چنگیزخان و استیلای مغولان، آمدن هلاکو به ایران و سلطنت او و فرزندانش، امیر تیمور گورکان و فرزندان وی، پادشاهان صفویه، بیان استیلای محمود افغان، گزارشی از عملکرد دیگر امیران افغانی در ایران، نادرشاه افشار و جنگهایش و اعقابش، امرای زندیه: کریمخان زند، لطفعلیخان زند و کشتهشدن او به دست آقا محمد خان قاجار... از اینجا فصل خاصی که با توحیدیهای آغاز میگردد، به دورۀ قاجاریه اختصاص دارد و بحثهایی است در بزرگداشت، جنگها و عملکرد پادشاهان این سلسله از آقا محمدخان تا مظفرالدین شاه و بالاخره سرایندۀ سخن با حمد و سپاس الهی است. | ||
چون در زمان سرودن این کتاب، فضای سبکی بازگشت ادبی بر سر هنر شعری سنگینی میکرده و از جهت دیگر خود این کتاب در زیر سایۀ سنگین شاهنامه فردوسی سروده و به پایان رسیده بود که شاعر به این مسئله اذعان داشت. زبانش به زبان شاهنامه و یا سبک خراسانی خیلی نزدیک است، با این تفاوت که واژههای عربی بیشتر است و هجون واژههای ترکی و فرنگی هم دیده میشود. در کتاب سالارنامه به مانند آثار نخستین فارسی دری، تلفظ واژهها صورت یکسانی ندارد که شاید ناشی از سایه گستری شاهنامۀ فردوسی بر سر این اثر باشد و الگوبرداری از شیوۀ توصیفها و بیان صحنهها میتواند در این امر دخیل باشد؛ یا شاید به دلیل اقتضای ریتم و وزن حماسی سروده باشد که شاعر برای گنجیدن سروده در این ریتم، واژهها را به صورت خاصی به کار میبرد. در هر صورت فرض دیگر میتواند به شیوۀ نویسندگی و رسمالخط ارتباط داشته باشد. | چون در زمان سرودن این کتاب، فضای سبکی بازگشت ادبی بر سر هنر شعری سنگینی میکرده و از جهت دیگر خود این کتاب در زیر سایۀ سنگین شاهنامه فردوسی سروده و به پایان رسیده بود که شاعر به این مسئله اذعان داشت. زبانش به زبان شاهنامه و یا سبک خراسانی خیلی نزدیک است، با این تفاوت که واژههای عربی بیشتر است و هجون واژههای ترکی و فرنگی هم دیده میشود. در کتاب سالارنامه به مانند آثار نخستین فارسی دری، تلفظ واژهها صورت یکسانی ندارد که شاید ناشی از سایه گستری شاهنامۀ فردوسی بر سر این اثر باشد و الگوبرداری از شیوۀ توصیفها و بیان صحنهها میتواند در این امر دخیل باشد؛ یا شاید به دلیل اقتضای ریتم و وزن حماسی سروده باشد که شاعر برای گنجیدن سروده در این ریتم، واژهها را به صورت خاصی به کار میبرد. در هر صورت فرض دیگر میتواند به شیوۀ نویسندگی و رسمالخط ارتباط داشته باشد. | ||
| خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
وزن شعری هر دو اثر نامه باستان و سالارنامه همان وزن [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامه فردوسی]] در بحر متقارب مثمن محذوف است که به دلیل ضرب آهنگ خاص این وزن برای آثار حماسی به کار میرود و بسیار به ندرت آثار حماسی به وزنی غیر از متقارب سروده شدهاند. | وزن شعری هر دو اثر نامه باستان و سالارنامه همان وزن [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامه فردوسی]] در بحر متقارب مثمن محذوف است که به دلیل ضرب آهنگ خاص این وزن برای آثار حماسی به کار میرود و بسیار به ندرت آثار حماسی به وزنی غیر از متقارب سروده شدهاند. | ||
شاعر بیشتر از تشبیه بلیغ برای گفتار خود سود جسته است و اگر تشبیهات دیگری باشد، مثل تشبیه کامل یا مؤکد و ... بیشتر از تشبیهات پیش پا افتاده تکراری برای بیان صحنهها استفاده کرده است. کنایه هم جایگاه خاصی در شعر شاعر دارد. گاهی که بیان شاعر به اهمیت دوست داشته ناخودآگاه به کنایه روی میآورد. شاعر از زبان اشتعاره هم گاهگاهی برای بیان ماجراها استفاده میکند ولی چون کمتر به صحنههای توصیفی پرداخته، بنابراین از استعاره کمتر استفاده میکند ولی در لابهلای اشعار استعارات نو و بدیع را شاهد هستیم. در صنایع بدیعی شاعر دست قوی دارد و بازیهای زبانی زیبایی با صنایع بدیعی انجام میدهد. استفادۀ او بیشتر از صنعت جناس و ایهام است که بخصوص در ابعام تناسب، آفرینشهای زیبایی داشته است. از الگوهای زیباییآفرینی صنعت جناس بیشترین مهم را دارد. او از همه نوع جناسها بهره برده است.<ref>[https://literaturelib.com/books/3896 پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | شاعر بیشتر از تشبیه بلیغ برای گفتار خود سود جسته است و اگر تشبیهات دیگری باشد، مثل تشبیه کامل یا مؤکد و... بیشتر از تشبیهات پیش پا افتاده تکراری برای بیان صحنهها استفاده کرده است. کنایه هم جایگاه خاصی در شعر شاعر دارد. گاهی که بیان شاعر به اهمیت دوست داشته ناخودآگاه به کنایه روی میآورد. شاعر از زبان اشتعاره هم گاهگاهی برای بیان ماجراها استفاده میکند ولی چون کمتر به صحنههای توصیفی پرداخته، بنابراین از استعاره کمتر استفاده میکند ولی در لابهلای اشعار استعارات نو و بدیع را شاهد هستیم. در صنایع بدیعی شاعر دست قوی دارد و بازیهای زبانی زیبایی با صنایع بدیعی انجام میدهد. استفادۀ او بیشتر از صنعت جناس و ایهام است که بخصوص در ابعام تناسب، آفرینشهای زیبایی داشته است. از الگوهای زیباییآفرینی صنعت جناس بیشترین مهم را دارد. او از همه نوع جناسها بهره برده است.<ref>[https://literaturelib.com/books/3896 پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references /> | <references /> | ||