۱۴۶٬۱۸۰
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
| خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
مفاهیمی که بر اندیشۀ ما حاکماند، فقط به هوش و خرد محدود نمیشوند، بلکه کارکردهای عادی و روزمرۀ ما را نیز کنترل میکنند. آنچه ادراک میکنیم، چگونه در جهان این طرف آن طرف میرویم و چگونه با دیگران ارتباط برقرار میکنیم را مفاهیم ساختار میبخشند. از اینرو نظام مفهومی ما در تعریف واقعیتهای روزمره نقش مرکزی بازی میکند. اگر در این گفته که نظام مفهومی ما عمدتاً استعاری است حق با ما باشد، آنگاه نحوۀ تفکر ما، آنچه تجربه میکنیم و آنچه به صورت روزمره انجام میدهیم، عمدتاً استعاری است. | مفاهیمی که بر اندیشۀ ما حاکماند، فقط به هوش و خرد محدود نمیشوند، بلکه کارکردهای عادی و روزمرۀ ما را نیز کنترل میکنند. آنچه ادراک میکنیم، چگونه در جهان این طرف آن طرف میرویم و چگونه با دیگران ارتباط برقرار میکنیم را مفاهیم ساختار میبخشند. از اینرو نظام مفهومی ما در تعریف واقعیتهای روزمره نقش مرکزی بازی میکند. اگر در این گفته که نظام مفهومی ما عمدتاً استعاری است حق با ما باشد، آنگاه نحوۀ تفکر ما، آنچه تجربه میکنیم و آنچه به صورت روزمره انجام میدهیم، عمدتاً استعاری است. | ||
این کتاب حاصل یک دغدغۀ فکری، از جانب هر دوی نویسندگان در اینباره بود که مردم چگونه زبان و تجربه خود را میفهمند ... مارک دریافته بود که بیشتر دیدگاههای سنتی فلسفی نقش اندکی برای استعاره در فهم جهان ما و خود ما قائل هستند (اگر اصلا نقشی برای آن قبول داشته باشند). جورج شواهد زبانیای را کشف کرده بود که نشان میدادند استعاره در زندگی و اندیشه روزمره رایج است ـ شواهدی که با هیچکدام از نظریههای معاصر انگلیسی ـ آمریکایی در زمینه معنی، هم در فلسفه و هم در زبانشناسی، سازگار نبودند. استعاره به طور سنتی در این دو رشته در درجۀ دوم اهمیت قرار داشت. | این کتاب حاصل یک دغدغۀ فکری، از جانب هر دوی نویسندگان در اینباره بود که مردم چگونه زبان و تجربه خود را میفهمند... مارک دریافته بود که بیشتر دیدگاههای سنتی فلسفی نقش اندکی برای استعاره در فهم جهان ما و خود ما قائل هستند (اگر اصلا نقشی برای آن قبول داشته باشند). جورج شواهد زبانیای را کشف کرده بود که نشان میدادند استعاره در زندگی و اندیشه روزمره رایج است ـ شواهدی که با هیچکدام از نظریههای معاصر انگلیسی ـ آمریکایی در زمینه معنی، هم در فلسفه و هم در زبانشناسی، سازگار نبودند. استعاره به طور سنتی در این دو رشته در درجۀ دوم اهمیت قرار داشت. | ||
کتاب سی فصل کوتاه دارد که میتوان آنها را به سه گروه تقسیم کرد: فصلهایی که در پی آشناکردن مخاطب با مفهوم استعارۀ مفهومی و جزئیات و حواشی آن هستند؛ فصلهایی که در پی گزارشی از نتایج حاصل از تمرکز بر این مفهوم نوین و پژوهشکردن آن هستند؛ و فصلهایی که در پی زدودن تصورهای خطا و بنیادین پیشین در فلسفه و زبانشناسی هستند. | کتاب سی فصل کوتاه دارد که میتوان آنها را به سه گروه تقسیم کرد: فصلهایی که در پی آشناکردن مخاطب با مفهوم استعارۀ مفهومی و جزئیات و حواشی آن هستند؛ فصلهایی که در پی گزارشی از نتایج حاصل از تمرکز بر این مفهوم نوین و پژوهشکردن آن هستند؛ و فصلهایی که در پی زدودن تصورهای خطا و بنیادین پیشین در فلسفه و زبانشناسی هستند. | ||