استعاره‌هایی که با آنها زندگی می‌کنیم؛ به پیوست مقاله نظریه معاصر استعاره

    از ویکی‌نور
    استعاره‌هایی که با آنها زندگی می‌کنیم
    استعاره‌هایی که با آنها زندگی می‌کنیم؛ به پیوست مقاله نظریه معاصر استعاره
    پدیدآورانلیکاف، جورج (نویسنده)

    جانسون، مارک (محقق)

    میرزابیگی، جهانشاه (مترجم)
    ناشرآگاه
    مکان نشرتهران
    سال نشر1397
    شابک6ـ390ـ416ـ964ـ978
    موضوعزبان,استعاره ,مفهوم,حقیقت , -- فلسفه
    کد کنگره
    ‏P ۱۰۶/ل۲الف۵

    استعاره‌هایی که با آنها زندگی می‌کنیم؛ به پیوست مقاله نظریه معاصر استعاره تألیف جورج لیکاف و مارک جانسون، ترجمه جهانشاه میرزابیگی، این کتاب به تبیین استعاره‌هایی که در زندگی روزمره ما جریان دارد پرداخته است؛ استعاره‌هایی که برای درک اندیشه، زبان، تجربیات و حتی پیش پاافتاده‌ترین مفاهیم و مسائل زندگی‌مان بر آن استواریم و در نظام مفهومی ما نقشی بسزا ایفا می‌کنند؛ اما بسیاری از دیدگاه‌های سنتی فلسفی نقش اندکی (یا هیچ نقشی) برای آن در فهم جهان ما و خود ما قائل هستند.

    ساختار

    کتاب در سی فصل کوتاه تدوین شده است.

    گزارش کتاب

    این کتاب به تبیین استعاره‌هایی که در زندگی روزمره ما جریان دارد پرداخته است؛ استعاره‌هایی که برای درک اندیشه، زبان، تجربیات و حتی پیش پاافتاده‌ترین مفاهیم و مسائل زندگی‌مان بر آن استواریم و در نظام مفهومی ما نقشی بسزا ایفا می‌کنند؛ اما بسیاری از دیدگاه‌های سنتی فلسفی نقش اندکی (یا هیچ نقشی) برای آن در فهم جهان ما و خود ما قائل هستند.

    استعاره به نظر بیشتر مردم ابزاری برای تخیل شاعرانه و آرایش بلاغی است. موضوع زبانِ غیرعادی است، نه زبان عادی و روزمره. وانگهی استعاره فقط مشخصۀ زبان، یعنی واژه‌ها تعبیر می‌شود نه اندیشه یا رفتار. به همین دلیل بیشتر مردم فکر می‌کنند که بدون استعاره می‌توانند به طور کامل روزگار بگذرانند. برعکس ما دریافته‌ایم که استعاره در زندگی روزمرۀ ما نه‌تنها در زبان، بلکه در اندیشه و عمل نیز نفوذ دارد. ماهیت نظام مفهومی عادی ما، که اندیشه و عمل‌مان مبتنی بر آن است، از بنیاد استعاری است.

    مفاهیمی که بر اندیشۀ ما حاکم‌اند، فقط به هوش و خرد محدود نمی‌شوند، بلکه کارکردهای عادی و روزمرۀ ما را نیز کنترل می‌کنند. آنچه ادراک می‌کنیم، چگونه در جهان این طرف آن طرف می‌رویم و چگونه با دیگران ارتباط برقرار می‌کنیم را مفاهیم ساختار می‌بخشند. از این‌رو نظام مفهومی ما در تعریف واقعیت‌های روزمره نقش مرکزی بازی می‌کند. اگر در این گفته که نظام مفهومی ما عمدتاً استعاری است حق با ما باشد، آنگاه نحوۀ تفکر ما، آنچه تجربه می‌کنیم و آنچه به صورت روزمره انجام می‌دهیم، عمدتاً استعاری است.

    این کتاب حاصل یک دغدغۀ فکری، از جانب هر دوی نویسندگان در این‌باره بود که مردم چگونه زبان و تجربه خود را می‌‌فهمند... مارک دریافته بود که بیشتر دیدگاه‌‌های سنتی فلسفی نقش اندکی برای استعاره در فهم جهان ما و خود ما قائل هستند (اگر اصلا نقشی برای آن قبول داشته باشند). جورج شواهد زبانی‌‌ای را کشف کرده بود که نشان می‌‌دادند استعاره در زندگی و اندیشه روزمره رایج است ـ شواهدی که با هیچ‌‌کدام از نظریه‌‌های معاصر انگلیسی ـ آمریکایی در زمینه معنی، هم در فلسفه و هم در زبان‌‌شناسی، سازگار نبودند. استعاره به طور سنتی در این دو رشته در درجۀ دوم اهمیت قرار داشت.

    کتاب سی فصل کوتاه دارد که میتوان آنها را به سه گروه تقسیم کرد: فصل‌هایی که در پی آشناکردن مخاطب با مفهوم استعارۀ مفهومی و جزئیات و حواشی آن هستند؛ فصل‌هایی که در پی گزارشی از نتایج حاصل از تمرکز بر این مفهوم نوین و پژوهش‌کردن آن هستند؛ و فصل‌هایی که در پی زدودن تصورهای خطا و بنیادین پیشین در فلسفه و زبان‌شناسی هستند.

    در پایان کتاب نیز مقالۀ «نظریۀ معاصر استعاره» نوشتۀ جورج لیکاف آورده شده است.[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها