۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
| خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
[[ابراهیم بن نوبخت|ابن نوبخت]] در کتاب «[[الياقوت في علم الكلام|الیاقوت]]» گرچه موضوع علم کلام را تکلیف میداند، اما نخست به اثبات مکلف میپردازد. سپس به سراغ مقدماتی میرود که اثبات حدوث عالم مبتنی بر آنهاست: ترکیب جسم از جوهرهای فرد، تماثل اجسام، مرئیبودن اجسام، اثبات و تعریف حرکت و سکون. سپس به اثبات حدوث جهان میپردازد تا از آنجا به علت محدثه یعنی حقتعالی برسد. نیز تسلسل را نفی میکند و در ادامه به شبهات مربوط پاسخ میدهد. سپس به دیگر مقدماتی میپردازد که برای اثبات صانع از مسیر حدوث عالم بدانها نیاز است. مبحث بعدی اثبات صفات باری است. پس از اثبات توحید، سیر صعودی را در پیش میگیرد و به مکلف و غایةالغایات یعنی واجبالوجود میپردازد. سپس در سیر نزول به تکلیف میرسد و در ادامه مسائل مربوط به عدل الهی را ذکر میکند. پس از آن به مسائل وعد و وعید میرسد و در پایان این بخش به اعتراضها پاسخ میدهد. مسئلۀ بعدی صدق مبلغ تکلیف یعنی پیامبر است و در ادامه به اثبات معاد و اینکه جواهر باقیاند، میپردازد. سپس عصمت پیامبران را اثبات میکند و در بخش پایانی کتاب مباحث مربوط به حافظ تکلیف یعنی امام را روشن میکند. | [[ابراهیم بن نوبخت|ابن نوبخت]] در کتاب «[[الياقوت في علم الكلام|الیاقوت]]» گرچه موضوع علم کلام را تکلیف میداند، اما نخست به اثبات مکلف میپردازد. سپس به سراغ مقدماتی میرود که اثبات حدوث عالم مبتنی بر آنهاست: ترکیب جسم از جوهرهای فرد، تماثل اجسام، مرئیبودن اجسام، اثبات و تعریف حرکت و سکون. سپس به اثبات حدوث جهان میپردازد تا از آنجا به علت محدثه یعنی حقتعالی برسد. نیز تسلسل را نفی میکند و در ادامه به شبهات مربوط پاسخ میدهد. سپس به دیگر مقدماتی میپردازد که برای اثبات صانع از مسیر حدوث عالم بدانها نیاز است. مبحث بعدی اثبات صفات باری است. پس از اثبات توحید، سیر صعودی را در پیش میگیرد و به مکلف و غایةالغایات یعنی واجبالوجود میپردازد. سپس در سیر نزول به تکلیف میرسد و در ادامه مسائل مربوط به عدل الهی را ذکر میکند. پس از آن به مسائل وعد و وعید میرسد و در پایان این بخش به اعتراضها پاسخ میدهد. مسئلۀ بعدی صدق مبلغ تکلیف یعنی پیامبر است و در ادامه به اثبات معاد و اینکه جواهر باقیاند، میپردازد. سپس عصمت پیامبران را اثبات میکند و در بخش پایانی کتاب مباحث مربوط به حافظ تکلیف یعنی امام را روشن میکند. | ||
همانگونه که بیان شد کتاب «[[الياقوت في علم الكلام|الیاقوت]]» شروح متعددی دارد که از جملۀ آنها «اشراق اللاهوت فی شرح کتاب الیاقوت» اثر [[جرجانی، رکنالدین محمد بن علی|رکنالدین محمد بن علی بن محمد استرآبادی]] مشهور به جرجانی است که از متکلمان نامدار و عالمان برجستۀ علم اصول شیعی به شمار میآید. او در استرآباد زاده شد و مدتی در حله زیسته است و سرانجام در نجف سکنی میگزیند. ازآنجاکه شماری از آثارش را در سالهای 697 و 728 قمری به انجام رسانده، بهیقین در سدههای هفتم و هشتم میزیسته است. از دیگر آثار او عبارتاند از: روضة المحققین فی تفسیر الکتاب المبین، الاشارات فی علم البلاغة، المباحث العربیة فی شرح الکافیة الحاجبیة، سرائر العربیة فی شرح الوافیة الحاجبیة، الدرة البهیة فی شرح الرسالة الشمسیة فی المیزان و ... . | همانگونه که بیان شد کتاب «[[الياقوت في علم الكلام|الیاقوت]]» شروح متعددی دارد که از جملۀ آنها «اشراق اللاهوت فی شرح کتاب الیاقوت» اثر [[جرجانی، رکنالدین محمد بن علی|رکنالدین محمد بن علی بن محمد استرآبادی]] مشهور به جرجانی است که از متکلمان نامدار و عالمان برجستۀ علم اصول شیعی به شمار میآید. او در استرآباد زاده شد و مدتی در حله زیسته است و سرانجام در نجف سکنی میگزیند. ازآنجاکه شماری از آثارش را در سالهای 697 و 728 قمری به انجام رسانده، بهیقین در سدههای هفتم و هشتم میزیسته است. از دیگر آثار او عبارتاند از: روضة المحققین فی تفسیر الکتاب المبین، الاشارات فی علم البلاغة، المباحث العربیة فی شرح الکافیة الحاجبیة، سرائر العربیة فی شرح الوافیة الحاجبیة، الدرة البهیة فی شرح الرسالة الشمسیة فی المیزان و.... | ||
شارح به اندیشههای متکلمان و فلاسفه احاطه دارد و خود نیز از صاحبان اندیشه است؛ از اینرو در این شرح رویکردی انتقادی دارد؛ یعنی نه تابع و شیفتۀ مصنف است و نه پیرو استادانش. او هر آنچه را درست میانگارد، میپذیرد و آنچه موافق نیست (مانند مبحث جزء لایتجزی، تماثل اجسام، انتقای و بقای امراض، ابطال تسلسل و ابدینبودن عالم) را به چالش میکشد. | شارح به اندیشههای متکلمان و فلاسفه احاطه دارد و خود نیز از صاحبان اندیشه است؛ از اینرو در این شرح رویکردی انتقادی دارد؛ یعنی نه تابع و شیفتۀ مصنف است و نه پیرو استادانش. او هر آنچه را درست میانگارد، میپذیرد و آنچه موافق نیست (مانند مبحث جزء لایتجزی، تماثل اجسام، انتقای و بقای امراض، ابطال تسلسل و ابدینبودن عالم) را به چالش میکشد. | ||