نتا‌ئج‌ الأفکا‌ر القدسیة في بیا‌ن‌ معا‌ني‌ شرح‌ الرسا‌لة القشیریة: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '( ' به '(')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۷: خط ۲۷:
| پیش از =  
| پیش از =  
}}
}}
'''حا‌شیة العلامة‌ مصطفی‌ العروسي‌ المسما‌ة‌ نتا‌ئج‌ الافکا‌ر القدسیة في بیا‌ن‌ معا‌ني‌ شرح‌ الرسا‌لة القشیریة'''، از آثار بیستمین رئیس جامع الازهر و دانشور شافعی مصری قرن سیزدهم هجری قمری، [[مصطفی بن محمد بن احمد بن موسی بن داود العروسی]](متوفای 1293ق) است که توضیحاتی درباره [[شرح الرسالة القشيرية]] تألیف لغوی، مقری، مفسر، فقیه، قاضی‌القضات و شیخ‌الاسلام قرن نهم هجری قمری، [[ابویحیی زکریا بن محمد انصاری سنیکی شافعی مصری]](826-926ق)، عرضه می‌کند که خود شرحی بر [[الرسالة القشيرية]] به قلم شاعر، نویسنده و صوفی قرن پنجم هجرى قمری [[عبدالكريم قشيرى نيشابورى]] (حدود 376-465ق)، درباره مسائل عرفان نظری و عملی است.
'''حا‌شیة العلامة‌ مصطفی‌ العروسي‌ المسما‌ة‌ نتا‌ئج‌ الافکا‌ر القدسیة في بیا‌ن‌ معا‌ني‌ شرح‌ الرسا‌لة القشیریة'''، از آثار بیستمین رئیس جامع الازهر و دانشور شافعی مصری قرن سیزدهم هجری قمری، [[عروسی، مصطفی بن محمد|مصطفی بن محمد بن احمد بن موسی بن داود العروسی]](متوفای 1293ق) است که توضیحاتی درباره [[شرح الرسالة القشيرية]] تألیف لغوی، مقری، مفسر، فقیه، قاضی‌القضات و شیخ‌الاسلام قرن نهم هجری قمری، [[انصاری، زکریا بن محمد|ابویحیی زکریا بن محمد انصاری سنیکی شافعی مصری]](826-926ق)، عرضه می‌کند که خود شرحی بر [[الرسالة القشيرية]] به قلم شاعر، نویسنده و صوفی قرن پنجم هجرى قمری [[قشیری، عبدالکریم بن هوازن|عبدالكريم قشيرى نيشابورى]] (حدود 376-465ق)، درباره مسائل عرفان نظری و عملی است.
==درباره نسخه==
==درباره نسخه==
*ازآنجاکه قبلا نسخه دیگری از همین اثر، به عنوان [[نتائج الأفكار القدسية]] معرفی شده است، در اینجا ویژگی‌های نسخه حاضر و برخی از مطالب ناگفته بیان می‌شود.
*ازآنجاکه قبلا نسخه دیگری از همین اثر، به عنوان [[نتائج الأفكار القدسية]] معرفی شده است، در اینجا ویژگی‌های نسخه حاضر و برخی از مطالب ناگفته بیان می‌شود.
خط ۳۳: خط ۳۳:
*نسخه معرفی شده قبلی، در بیروت سال 1428ق با تصحیح و تحقیق پژوهشگر معاصر، [[عبدالوارث محمد علی]] منتشر شده است.
*نسخه معرفی شده قبلی، در بیروت سال 1428ق با تصحیح و تحقیق پژوهشگر معاصر، [[عبدالوارث محمد علی]] منتشر شده است.
==جهان‌بینی صوفی==
==جهان‌بینی صوفی==
*[[مصطفی بن محمد عروسی]] در پایان کتاب با تأکید بر آنکه «عقیده من اشعری و مذهبم شافعی و طریقتم خدمت به فقرای (صوفیان) احمدی است.» و بعد از بیان شهادتین (با توضیح و تفصیل)؛ افزوده است: و گواهی می‌دهم که اصحاب پیامبر(ص) عادل و امین هستند و هرچه دانستند به ما رساندند و از سید کائنات(ص) اقوال و افعال و تقریراتش را نقل کردند و این مطالب به‌شکل متواتر با نقل جماعتی از جماعتی دیگر به دست ما رسیده است و باور داریم که تبانی آنان بر کذب، شدنی نیست. و خلفای کرام و نوابش در جمیع احکام، ترتیب فضیلتشان به ترتیب خلافت آنان است پس برترین آنان، [[ابوبکر]] بعد [[عمر]] بعدش [[عثمان]] سپس [[علی]] است....<ref> متن کتاب،ج4، ص230-231.</ref>
*[[عروسی، مصطفی بن محمد|مصطفی بن محمد عروسی]] در پایان کتاب با تأکید بر آنکه «عقیده من اشعری و مذهبم شافعی و طریقتم خدمت به فقرای (صوفیان) احمدی است.» و بعد از بیان شهادتین (با توضیح و تفصیل)؛ افزوده است: و گواهی می‌دهم که اصحاب پیامبر(ص) عادل و امین هستند و هرچه دانستند به ما رساندند و از سید کائنات(ص) اقوال و افعال و تقریراتش را نقل کردند و این مطالب به‌شکل متواتر با نقل جماعتی از جماعتی دیگر به دست ما رسیده است و باور داریم که تبانی آنان بر کذب، شدنی نیست. و خلفای کرام و نوابش در جمیع احکام، ترتیب فضیلتشان به ترتیب خلافت آنان است پس برترین آنان، ابوبکر بعد عمر بعدش عثمان سپس [[امام علی علیه‌السلام|علی]] است....<ref> متن کتاب،ج4، ص230-231.</ref>
==نمونه مباحث حاشیه==
==نمونه مباحث حاشیه==
*«جایز نیست که مرید درباره مشایخ (عارفان) معتقد به عصمت باشد.»:یعنی هرچند محفوظ هستند چون اعتقاد به عصمت، خلاف واقع است و باعث نفرت از آنان می‌شود و استفاده‌ای از آنان نخواهد شد هنگامی که گناهی از آنها صادر گردد. و فرق عصمت و حفظ در آن است که عصمت مانع وقوع ذنب است ولی حفظ مانع آن نیست....<ref> متن کتاب، ج4، ص218.</ref>
*«جایز نیست که مرید درباره مشایخ (عارفان) معتقد به عصمت باشد.»:یعنی هرچند محفوظ هستند چون اعتقاد به عصمت، خلاف واقع است و باعث نفرت از آنان می‌شود و استفاده‌ای از آنان نخواهد شد هنگامی که گناهی از آنها صادر گردد. و فرق عصمت و حفظ در آن است که عصمت مانع وقوع ذنب است ولی حفظ مانع آن نیست....<ref> متن کتاب، ج4، ص218.</ref>