۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURچرا ادبیاتJ1.jpg | عنوان =چرا ادبیات؟ به سوی رویکردی بدیل در خوانش و تدریس ادبیات | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = برانز، کریستینا ویشر (نویسنده) عاشوری، مرضیه (مترجم) فرهمندفر، مسعود (مقدمه و ویر...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''چرا ادبیات؟ به سوی رویکردی بدیل در خوانش و تدریس ادبیات''' تألیف کریستینا ویشر | '''چرا ادبیات؟ به سوی رویکردی بدیل در خوانش و تدریس ادبیات''' تألیف [[برانز، کریستینا ویشر|کریستینا ویشر برانز]]، ترجمه [[عاشوری، مرضیه|مرضیه عاشوری]]، مقدمه و ویرایش [[فرهمندفر، مسعود|مسعود فرهمندفر]]، چرا ادبیات مهم است؟ نویسندۀ این کتاب، [[برانز، کریستینا ویشر|کریستینا ویشر برانز]] (دانشیار زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه لاگواردیای نیویورک) از ادبیات به منزلۀ «تجربهای سازنده» یاد میکند. در نظر او، ما ادبیات میخوانیم تا از «خود» فراتر رویم و وارد چشمانداز دیگران شویم تا بلکه بتوانیم کوتهاندیشیهای خود را اصلاح کنیم و تنهاییمان را التیام بخشیم. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
| خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
چرا ادبیات مهم است؟ نویسندۀ این کتاب، کریستینا ویشر برانز (دانشیار زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه لاگواردیای نیویورک) از ادبیات به منزلۀ «تجربهای سازنده» یاد میکند. در نظر او، ما ادبیات میخوانیم تا از «خود» فراتر رویم و وارد چشمانداز دیگران شویم تا بلکه بتوانیم کوتهاندیشیهای خود را اصلاح کنیم و تنهاییمان را التیام بخشیم. وقتی شعر، داستان یا نمایشنامهای را میخوانیم، لذت و تجربۀ سازندۀ خواندن آن تا مدتها با ما میماند. مواجهه با ادبیات بر ما تأثیر میگذارد، احساسات ما را برمیانگیزد و ذهن ما را هشیار و حساس نگه میدارد. | چرا ادبیات مهم است؟ نویسندۀ این کتاب، [[برانز، کریستینا ویشر|کریستینا ویشر برانز]] (دانشیار زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه لاگواردیای نیویورک) از ادبیات به منزلۀ «تجربهای سازنده» یاد میکند. در نظر او، ما ادبیات میخوانیم تا از «خود» فراتر رویم و وارد چشمانداز دیگران شویم تا بلکه بتوانیم کوتهاندیشیهای خود را اصلاح کنیم و تنهاییمان را التیام بخشیم. وقتی شعر، داستان یا نمایشنامهای را میخوانیم، لذت و تجربۀ سازندۀ خواندن آن تا مدتها با ما میماند. مواجهه با ادبیات بر ما تأثیر میگذارد، احساسات ما را برمیانگیزد و ذهن ما را هشیار و حساس نگه میدارد. | ||
رویکرد مؤلف به پرسش «چرا ادبیات؟» جالب و بدیع است. او از اهمیت ادبیات در سلامت روانی و اجتماعی بشر میگوید و اینکه نحوۀ درست تدریس ادبیات تا چه اندازه میتواند ما را در رسیدن به این مهم یاری رساند. ویشر برانز سعی کرده است میان خوانش آکادمیک و خوانش شخصی رابطهای سازنده برقرار کند و نشان دهد که خوانش دانشگاهی نیز میتواند همچون خوانش شخصی لذتآفرین باشد و خوانش شخصی نیز میتواند مثل خوانش آکادمیک ژرف، چندسطحی و روشنگر باشد. | رویکرد مؤلف به پرسش «چرا ادبیات؟» جالب و بدیع است. او از اهمیت ادبیات در سلامت روانی و اجتماعی بشر میگوید و اینکه نحوۀ درست تدریس ادبیات تا چه اندازه میتواند ما را در رسیدن به این مهم یاری رساند. ویشر برانز سعی کرده است میان خوانش آکادمیک و خوانش شخصی رابطهای سازنده برقرار کند و نشان دهد که خوانش دانشگاهی نیز میتواند همچون خوانش شخصی لذتآفرین باشد و خوانش شخصی نیز میتواند مثل خوانش آکادمیک ژرف، چندسطحی و روشنگر باشد. | ||
ویشر برانز خلأی را در آموزش ادبیات ملاحظه میکند؛ اینکه رویکردهای تعلیمی به آموزش ادبیات معمولاً کمتر بر روانشناسی اهمیت ادبیات تکیه میکنند. او معتقد است که آموزگار ابتدا باید بکوشد هدف و چرایی تدریس ادبیات را برای دانشجو جا بیاندازد؛ زیرا زمانی دانشجو با لذت به سراغ مطالعۀ ادبیات میرود که اهمیت و کارکرد آن برایش بدیهی شده باشد و در پس ذهن او تردیدی راجع به اینکه چرا وقتاش را به خواندن ادبیات میگذراند باقی نمانده باشد. دانشجو باید کاملاً توجیه شده باشد کمه مطالعۀ ادبیات تجربهای سازنده و تحولآفرین است. تا زمانی که نشود دانشجو را به این درک رساند، تدریس ادبیات با کامیابی کامل همراه نمیشود. | [[برانز، کریستینا ویشر|ویشر برانز]] خلأی را در آموزش ادبیات ملاحظه میکند؛ اینکه رویکردهای تعلیمی به آموزش ادبیات معمولاً کمتر بر روانشناسی اهمیت ادبیات تکیه میکنند. او معتقد است که آموزگار ابتدا باید بکوشد هدف و چرایی تدریس ادبیات را برای دانشجو جا بیاندازد؛ زیرا زمانی دانشجو با لذت به سراغ مطالعۀ ادبیات میرود که اهمیت و کارکرد آن برایش بدیهی شده باشد و در پس ذهن او تردیدی راجع به اینکه چرا وقتاش را به خواندن ادبیات میگذراند باقی نمانده باشد. دانشجو باید کاملاً توجیه شده باشد کمه مطالعۀ ادبیات تجربهای سازنده و تحولآفرین است. تا زمانی که نشود دانشجو را به این درک رساند، تدریس ادبیات با کامیابی کامل همراه نمیشود. | ||
خواندن متون ادبی میتواند کنشی انتقالی باشد که نیازمند تعامل بیوقفۀ خود با متن، در میان جهان درون (تخیل) و عالم بیرون (واقعیت) است. این سازوکار فضای انتقالی است که ادبیات فراهم میآورد. خوانندۀ خوب ابتدا خود را در متن ادبی غرق میکند تا از قید و بند «خود» رها شود، سپس قدم از «خود» فراتر میگذارد تا دربارۀ آنچه اینک میبیند و تجربه میکند، تأمل کند. البته ویشر برانز میگوید این فرآیند نیازمند آموزش، تمرین و ممارست است و در این مسیر، نقش مدرّس پررنگ میشود؛ زیرا باید بتواند این دو مرحله (یعنی استغراق و تأمل) را برای دانشجو تسهیل کند. | خواندن متون ادبی میتواند کنشی انتقالی باشد که نیازمند تعامل بیوقفۀ خود با متن، در میان جهان درون (تخیل) و عالم بیرون (واقعیت) است. این سازوکار فضای انتقالی است که ادبیات فراهم میآورد. خوانندۀ خوب ابتدا خود را در متن ادبی غرق میکند تا از قید و بند «خود» رها شود، سپس قدم از «خود» فراتر میگذارد تا دربارۀ آنچه اینک میبیند و تجربه میکند، تأمل کند. البته ویشر برانز میگوید این فرآیند نیازمند آموزش، تمرین و ممارست است و در این مسیر، نقش مدرّس پررنگ میشود؛ زیرا باید بتواند این دو مرحله (یعنی استغراق و تأمل) را برای دانشجو تسهیل کند. | ||