پرش به محتوا

شهید راه آزادی سید جمال واعظ اصفهانی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' )' به ')'
جز (جایگزینی متن - 'كرمان' به 'کرمان')
جز (جایگزینی متن - ' )' به ')')
خط ۶۹: خط ۶۹:
بخش دوم كتاب شامل منبرهاى وى مى‌باشد كه برگرفته از روزنامه الجمال، با ذكر تاريخ آن منبر به آن اشاره شده است.
بخش دوم كتاب شامل منبرهاى وى مى‌باشد كه برگرفته از روزنامه الجمال، با ذكر تاريخ آن منبر به آن اشاره شده است.


در اين قسمت مى‌خوانيم كه در روز 14 شوال 1323 حاكم تهران علاءالدوله چند تاجر قند را, دستگير و يكى از آنها فلك مى‌كند. سيد جمال در عصر همان روز به منبر رفت و چنين گفت:در نتبجه اين جور و جفاها بويژه اين بيداد آخرى, گروهى از بازرگانان در مسجد شاه بست نشستند و طولى نكشيد كه بسيارى از عالمان روحانى از جمله سيد عبدالله بهبهانى و سيد محمد طباطبائى كه بعدها به پيشوائى اجتماع برگزيده شدند، به آنها پيوستند و آقا سيد جمال‌الدين واعظ كه يكى از رهبران عمده انقلاب گرديد و از جمله كسانى بود كه پس از واقعه انهدام مجلس به هلاكت رسيد .نيز در ميان بست نشينان بود. عين‌الدوله از ميرزاابوالقاسم امام جمعه (دامادشاه )كه مردى ثروتمند و مرتجع بود، خواهش كرده بود كه براى پراكنده ساختن پناهندگان اقداماتى بنمايد. بنابراين او عده‌اى از پيروان و نوكران خويش را با چماق و قمه و قداره و ساير اسلحه سرد و تپانچه مجهز ساخته كه در زير عبا و جبه خود پنهان كرده منتظر اشاره آقا باشند كه به موقع خود بكار برند.
در اين قسمت مى‌خوانيم كه در روز 14 شوال 1323 حاكم تهران علاءالدوله چند تاجر قند را, دستگير و يكى از آنها فلك مى‌كند. سيد جمال در عصر همان روز به منبر رفت و چنين گفت:در نتبجه اين جور و جفاها بويژه اين بيداد آخرى, گروهى از بازرگانان در مسجد شاه بست نشستند و طولى نكشيد كه بسيارى از عالمان روحانى از جمله سيد عبدالله بهبهانى و سيد محمد طباطبائى كه بعدها به پيشوائى اجتماع برگزيده شدند، به آنها پيوستند و آقا سيد جمال‌الدين واعظ كه يكى از رهبران عمده انقلاب گرديد و از جمله كسانى بود كه پس از واقعه انهدام مجلس به هلاكت رسيد .نيز در ميان بست نشينان بود. عين‌الدوله از ميرزاابوالقاسم امام جمعه (دامادشاه)كه مردى ثروتمند و مرتجع بود، خواهش كرده بود كه براى پراكنده ساختن پناهندگان اقداماتى بنمايد. بنابراين او عده‌اى از پيروان و نوكران خويش را با چماق و قمه و قداره و ساير اسلحه سرد و تپانچه مجهز ساخته كه در زير عبا و جبه خود پنهان كرده منتظر اشاره آقا باشند كه به موقع خود بكار برند.


چون سيد بر منبر رفت و سخنش به عدل و داد رسيد و به ستمكار غير قابل تحمل اشاره كرد كه امام جمعه به سيد پرخاش كرد و او را بابى و مخالف شاه گفت چون از اين كار نتيجه نگرفت، كمك از اوباش خواست آنان تيراندازى كرده سرو صدا برپا كردند و علما و مردم ديگر به حضرت عبدالعظيم رفتند و در آنجه به بست نشستند؛ ولى چون جان سيد جمال در خطر بود، در خانه محر رسيد. محمد طباطبائى پنهان گشت؛ اما چون پيوسته در جستجوى سيد بودند، هر چند شب در جائى مى‌گذراند تا اينكه شاه در برابر علما و ملت سر تسليم فرود آورد و علما از بست بيرون آمده، سيد از پناهگاه بيرون آمد تا به حضرت عبدالعظيم برود و با علما به تهران بازگردند، مردم تهران با شور و هيجان و زنده باد گفتن سيد را همراهى كردند و چنين مى‌گفتند: سيد و سرور آمده، صاحب منبر آمده.
چون سيد بر منبر رفت و سخنش به عدل و داد رسيد و به ستمكار غير قابل تحمل اشاره كرد كه امام جمعه به سيد پرخاش كرد و او را بابى و مخالف شاه گفت چون از اين كار نتيجه نگرفت، كمك از اوباش خواست آنان تيراندازى كرده سرو صدا برپا كردند و علما و مردم ديگر به حضرت عبدالعظيم رفتند و در آنجه به بست نشستند؛ ولى چون جان سيد جمال در خطر بود، در خانه محر رسيد. محمد طباطبائى پنهان گشت؛ اما چون پيوسته در جستجوى سيد بودند، هر چند شب در جائى مى‌گذراند تا اينكه شاه در برابر علما و ملت سر تسليم فرود آورد و علما از بست بيرون آمده، سيد از پناهگاه بيرون آمد تا به حضرت عبدالعظيم برود و با علما به تهران بازگردند، مردم تهران با شور و هيجان و زنده باد گفتن سيد را همراهى كردند و چنين مى‌گفتند: سيد و سرور آمده، صاحب منبر آمده.


چون ماه محرم در پيش بود، شاه ترسيد كه سيد جمال بر منبر رفته و مردم را ضد ستمگران بشوراند، لذا مبلغى پول و كالسكه شاهى را فرستاد تا سيد به قم برود، سيد نخست پول را پذيرفت. ليكن پس از اندكى فكر آن‌را پس داد و خود به قم رفت بعد از عاشورا شاه موافقت كرد كه سيد جمال به تهران بيايد، چون سيد به تهران بازآمد در مسجد ترك‌ها ( شيخ عبدالحسين ) سال‌ها در ماه محرم و صفر و شب‌هاى ماه رمضان را در مسجد شاه به وعظ پرداخت.
چون ماه محرم در پيش بود، شاه ترسيد كه سيد جمال بر منبر رفته و مردم را ضد ستمگران بشوراند، لذا مبلغى پول و كالسكه شاهى را فرستاد تا سيد به قم برود، سيد نخست پول را پذيرفت. ليكن پس از اندكى فكر آن‌را پس داد و خود به قم رفت بعد از عاشورا شاه موافقت كرد كه سيد جمال به تهران بيايد، چون سيد به تهران بازآمد در مسجد ترك‌ها ( شيخ عبدالحسين) سال‌ها در ماه محرم و صفر و شب‌هاى ماه رمضان را در مسجد شاه به وعظ پرداخت.


در تاثير سخنان سيد در كتاب مستوفى چنين آمده است: بيانات اين واعظ كه مخصوصأ با لهجه عاميانه ميدان كهنه اصفهان اداء مى‌نمود، مثل نقش بر سنگ در قلب‌ها جا مى‌گرفت و در شب‌هاى رمضان هر كس روز پاى منبر سيد نشسته بود، خود براى حوزه دوستان خود نطاق درست و حسابى بود.
در تاثير سخنان سيد در كتاب مستوفى چنين آمده است: بيانات اين واعظ كه مخصوصأ با لهجه عاميانه ميدان كهنه اصفهان اداء مى‌نمود، مثل نقش بر سنگ در قلب‌ها جا مى‌گرفت و در شب‌هاى رمضان هر كس روز پاى منبر سيد نشسته بود، خود براى حوزه دوستان خود نطاق درست و حسابى بود.
خط ۸۱: خط ۸۱:
با روى كار آمدن امين‌السلطان مخرب مشروطيت و محمد. عليشاه كه سيد جمال را مى‌شناخت و در تبريز بوى لقب صدرالمحققينى داده بود به كاخ خود خواند تا بفريبد و نگذارد از بيداد حكمرانان سخن بگويد؛ اما سيد نپذيرفت و در بازگشت كالسكه واژگون شد و پاى سيد شكست و تا آخر عمر با عصا بزحمت را مى‌رفت.
با روى كار آمدن امين‌السلطان مخرب مشروطيت و محمد. عليشاه كه سيد جمال را مى‌شناخت و در تبريز بوى لقب صدرالمحققينى داده بود به كاخ خود خواند تا بفريبد و نگذارد از بيداد حكمرانان سخن بگويد؛ اما سيد نپذيرفت و در بازگشت كالسكه واژگون شد و پاى سيد شكست و تا آخر عمر با عصا بزحمت را مى‌رفت.


سيد در مهاجرت كبراى علما به قم رفت (23 جمادى الاولى 1324 ) و با آنان به تهران بازگشت.
سيد در مهاجرت كبراى علما به قم رفت (23 جمادى الاولى 1324) و با آنان به تهران بازگشت.


در بخش سوم كتاب گزارشاتى از منبر سيد ذكر شده است. اين گزارشات خلاصه‌اى است، از گفته‌هاى وى كه عده‌اى از ماموران طرف دولت، در مجالس وعظ و ارشاد آن حقيقتگوى بى‌باك حاشر مى‌شدند و آن را مى‌نوشتند تا تحت كنترل بوده باشد.
در بخش سوم كتاب گزارشاتى از منبر سيد ذكر شده است. اين گزارشات خلاصه‌اى است، از گفته‌هاى وى كه عده‌اى از ماموران طرف دولت، در مجالس وعظ و ارشاد آن حقيقتگوى بى‌باك حاشر مى‌شدند و آن را مى‌نوشتند تا تحت كنترل بوده باشد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش