۱۱۲٬۹۶۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURنقد فرهنگ توسعهنیافتگیJ1.jpg | عنوان =نقد فرهنگ توسعهنیافتگی | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = داوری اردکانی، رضا (نویسنده) |زبان | زبان = | کد کنگره = | موضوع = |ناشر | ناشر =نقد فرهنگ | مکان نشر =تهران |...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''نقد فرهنگ توسعهنیافتگی''' تألیف رضا داوری | '''نقد فرهنگ توسعهنیافتگی''' تألیف [[داوری اردکانی، رضا|رضا داوری اردکانی]]، این کتاب در سه جلد دربرگیرندۀ مقالاتی در باب وضع علم و فلسفه و سیاست، بهویژه در جهان توسعهنیافته است. در این مقالات به اوضاع کنونی با نظر تاریخی نگاه شده است. هرچند که اکنون علم و فلسفه و سیاست از هم دور و جدا شدهاند و درک نسبت و ارتباطشان آسان نیست؛ ولی در حقیقت آنها به هم بستهاند و ضامن بستگیشان به یکدیگر خرد است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
این کتاب در سه جلد دربرگیرندۀ مقالاتی در باب وضع علم و فلسفه و سیاست، بهویژه در جهان توسعهنیافته است. در این مقالات به اوضاع کنونی با نظر تاریخی نگاه شده است. هرچند که اکنون علم و فلسفه و سیاست از هم دور و جدا شدهاند و درک نسبت و ارتباطشان آسان نیست؛ ولی در حقیقت آنها به هم بستهاند و ضامن بستگیشان به یکدیگر خرد است. | این کتاب در سه جلد دربرگیرندۀ مقالاتی در باب وضع علم و فلسفه و سیاست، بهویژه در جهان توسعهنیافته است. در این مقالات به اوضاع کنونی با نظر تاریخی نگاه شده است. هرچند که اکنون علم و فلسفه و سیاست از هم دور و جدا شدهاند و درک نسبت و ارتباطشان آسان نیست؛ ولی در حقیقت آنها به هم بستهاند و ضامن بستگیشان به یکدیگر خرد است. | ||
علم و سیاست در اصل به هم پیوستهاند و این پیوستگی را تفکر و فلسفه تضمین میکند و فلسفه است که میتواند جایگاه و شأن علم و سیاست و حدود آنها را روشن کند؛ ولی در نظر ظاهربین هر چیزی جدا از چیزهای دیگر دیده میشود و اگر ارتباطی میانشان باشد، رابطۀ تأثیر و تأثر است. ولی کشور بیعلم، سیاست کارساز نمیواند داشته باشد و کشوری که سیاست در آن از علم حمایت نکند و از مدد علم برخوردار نشود، نه سیاست دارد و نه علم. این امر را فلسفه میتواند تشخیص دهد. مقالات جلد اول این کتاب، دعوتی است به تأمل در باب وضع علم و تفکر و خرد در نسبتشان با یکدیگر. تجربیات سالهای اخیر نشان داده که در کشور ما این قبیل تذکرها کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ اما به نظر میرسد در آیندهای نهچندان دور ناگزیر باید به آنها توجه کرد. ما اکنون گرفته سوفیسمی هستیم که به خود نام فلسفه داده، اذهان ساده را فریفته است. در این سوفیسم و ظاهربینی، دین و علم و سیاست و تکنولوژی و فرهنگ و عرفان و فلسفه همه از هم جدا هستند و با یکدیگر هیچ نسبتی جز آنچه ما میانشان برقرار میکنیم، ندارند. معنی حرفشان این است که میتوان بدون داشتن علم سیاستی خردمندانه داشت با با برخورداری از علم، در سیاست ورشکسته بود. از این جهل باید رهایی پیدا کرد. | علم و سیاست در اصل به هم پیوستهاند و این پیوستگی را تفکر و فلسفه تضمین میکند و فلسفه است که میتواند جایگاه و شأن علم و سیاست و حدود آنها را روشن کند؛ ولی در نظر ظاهربین هر چیزی جدا از چیزهای دیگر دیده میشود و اگر ارتباطی میانشان باشد، رابطۀ تأثیر و تأثر است. ولی کشور بیعلم، سیاست کارساز نمیواند داشته باشد و کشوری که سیاست در آن از علم حمایت نکند و از مدد علم برخوردار نشود، نه سیاست دارد و نه علم. این امر را فلسفه میتواند تشخیص دهد. | ||
مقالات جلد اول این کتاب، دعوتی است به تأمل در باب وضع علم و تفکر و خرد در نسبتشان با یکدیگر. تجربیات سالهای اخیر نشان داده که در کشور ما این قبیل تذکرها کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ اما به نظر میرسد در آیندهای نهچندان دور ناگزیر باید به آنها توجه کرد. ما اکنون گرفته سوفیسمی هستیم که به خود نام فلسفه داده، اذهان ساده را فریفته است. در این سوفیسم و ظاهربینی، دین و علم و سیاست و تکنولوژی و فرهنگ و عرفان و فلسفه همه از هم جدا هستند و با یکدیگر هیچ نسبتی جز آنچه ما میانشان برقرار میکنیم، ندارند. معنی حرفشان این است که میتوان بدون داشتن علم سیاستی خردمندانه داشت با با برخورداری از علم، در سیاست ورشکسته بود. از این جهل باید رهایی پیدا کرد. | |||
پیوند میان علم و سیاست وقتی فهمیده میشود تاریخ و زمان را درک کرده باشیم؛ زیرا ارتباط و نسبت علم و سیاست در ظهور تاریخیشان معلوم میشود. به عبارت دیگر آنها در قوامشان به هم بستهاند؛ یعنی در بستگی به یکدیگر است که قوام مییابند. با این وصف علم را نباید با سیاست اشتباه کرد. علم خبر است و سیاست عمل و انشاء؛ اما از سوی دیگر کسانی نیز با استناد به این جدایی و با غفلت از آنچه در تاریخ میگذرد، ارتباط و نسبت میان و سیاست را عرضی و اتفاقی دانستهاند. | پیوند میان علم و سیاست وقتی فهمیده میشود تاریخ و زمان را درک کرده باشیم؛ زیرا ارتباط و نسبت علم و سیاست در ظهور تاریخیشان معلوم میشود. به عبارت دیگر آنها در قوامشان به هم بستهاند؛ یعنی در بستگی به یکدیگر است که قوام مییابند. با این وصف علم را نباید با سیاست اشتباه کرد. علم خبر است و سیاست عمل و انشاء؛ اما از سوی دیگر کسانی نیز با استناد به این جدایی و با غفلت از آنچه در تاریخ میگذرد، ارتباط و نسبت میان و سیاست را عرضی و اتفاقی دانستهاند. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۸: | ||
در مقالات جلد سوم نویسنده کوشیده تا نشان دهد که ما سیاست علم نداریم و علم در کشور برنامه ندارد. به نظر نویسنده داشتن سیاست علم مطلوب بالذات نیست، بلکه مطلوب این است که کشور و دانشمندان بتوانند به صرافت طبع و بدون سیاست علم راه مناسب تحقیق و پژوهش را بپیمایند. اما وقتی این مطلب محقق نباشد، سیاست و برنامهریزی علم به صورت یک ضرورت درمیآید؛ ولی متاسفانه ما هنوز به این ضرورت توجه نکرده، خود را به سیاست علم نیازمند نمیبینیم و شرکت در مسابقۀ مقالهنویسی را برای پیشرفت علم کافی میدانیم. ولی چه میتوان کرد؟ زیرا وضع موجود به حکم روح زمان پدید آمده است و سرپیچی از آن حتی اگر میسر باشد، آسان نیست.<ref> [https://literaturelib.com/books/4694 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | در مقالات جلد سوم نویسنده کوشیده تا نشان دهد که ما سیاست علم نداریم و علم در کشور برنامه ندارد. به نظر نویسنده داشتن سیاست علم مطلوب بالذات نیست، بلکه مطلوب این است که کشور و دانشمندان بتوانند به صرافت طبع و بدون سیاست علم راه مناسب تحقیق و پژوهش را بپیمایند. اما وقتی این مطلب محقق نباشد، سیاست و برنامهریزی علم به صورت یک ضرورت درمیآید؛ ولی متاسفانه ما هنوز به این ضرورت توجه نکرده، خود را به سیاست علم نیازمند نمیبینیم و شرکت در مسابقۀ مقالهنویسی را برای پیشرفت علم کافی میدانیم. ولی چه میتوان کرد؟ زیرا وضع موجود به حکم روح زمان پدید آمده است و سرپیچی از آن حتی اگر میسر باشد، آسان نیست.<ref> [https://literaturelib.com/books/4694 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references /> | <references /> |