پرش به محتوا

حدیث غربت جان: مقاله، یادنامه‌ها، نقد کتاب، گفتگوها: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۰: خط ۳۰:
این کتاب دربرگیرندۀ نوشتارها و گفت‌وشنودهایی از [[استعلامی، محمد|محمد استعلامی]] دربارۀ زبان و ادبیات فارسی است. اینها نوشته‌های پراکنده‌ای است که پراکنده‌گویی هم نیست و هر یک به مناسبتی پدید آمده و در نشریه‌هایی که بیشتر با مطالعات ایرانی و ایران‌شناسی ربط دارد، به چاپ رسیده و شامل مقالات پژوهشی، یادنامۀ شماری از بزرگان ادب و فرهنگ ایران، چند نقد کتاب و چند گفت‌وشنود است که همۀ آنها با عشق به ایران پدید آمده است.
این کتاب دربرگیرندۀ نوشتارها و گفت‌وشنودهایی از [[استعلامی، محمد|محمد استعلامی]] دربارۀ زبان و ادبیات فارسی است. اینها نوشته‌های پراکنده‌ای است که پراکنده‌گویی هم نیست و هر یک به مناسبتی پدید آمده و در نشریه‌هایی که بیشتر با مطالعات ایرانی و ایران‌شناسی ربط دارد، به چاپ رسیده و شامل مقالات پژوهشی، یادنامۀ شماری از بزرگان ادب و فرهنگ ایران، چند نقد کتاب و چند گفت‌وشنود است که همۀ آنها با عشق به ایران پدید آمده است.


مقالات این کتاب موضوعات متفاوتی را دارد. برای مثال «حدیث غربت جان» حکایت احوال بزرگانی است که اگر در روزگار خودشان حرمتی و نام و نانی هم داشته‌اند، در جامعه‌ای که یک‌درهزار مردم به مدرسه نمی‌رفتند، ذهن پویای آنها را کمتر کسی شناخت، مردم از وجهۀ معنوی و روحانی شخصیت آنها شناختی نداشتند و اگر ملای ده راندن آنها را به سود خود می‌دید، مردم هم‌ یک‌باره از این‌ رو به آن رو می‌شدند. اگر احوال و سخنان [[بایزید بسطامی، طیفور بن‌ عیسى‌|بایزید بسطامی]]، [[حلاج، حسین بن منصور|حسین منصور حلاج]]، [[ابوسعید ابوالخیر]]، [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]]، [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]]، خاقانی، مولانا و حافظ را هشیارانه و با نگاه منطقی بخوانیم، نالۀ غربت هر یک را به گوش جان می‌شنویم و در شماری از این نوشته‌ها، سخن از چنان غربتی است که یک روز بایزید را تا مرتبۀ پرستش بالا می‌برد و روزهای دیگر مردم، نه یک بار که بارها از بسطام بیرون‌اش می‌کنند.
مقالات این کتاب موضوعات متفاوتی را دارد. برای مثال «حدیث غربت جان» حکایت احوال بزرگانی است که اگر در روزگار خودشان حرمتی و نام و نانی هم داشته‌اند، در جامعه‌ای که یک‌درهزار مردم به مدرسه نمی‌رفتند، ذهن پویای آنها را کمتر کسی شناخت، مردم از وجهۀ معنوی و روحانی شخصیت آنها شناختی نداشتند و اگر ملای ده راندن آنها را به سود خود می‌دید، مردم هم‌ یک‌باره از این‌ رو به آن رو می‌شدند. اگر احوال و سخنان [[بایزید بسطامی، طیفور بن‌ عیسى‌|بایزید بسطامی]]، [[حلاج، حسین بن منصور|حسین منصور حلاج]]، [[ابوسعید ابوالخیر]]، [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]]، [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]]، [[خاقانی، بدیل بن علی|خاقانی]]، [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] و [[حافظ، شمس‌الدین محمد|حافظ]] را هشیارانه و با نگاه منطقی بخوانیم، نالۀ غربت هر یک را به گوش جان می‌شنویم و در شماری از این نوشته‌ها، سخن از چنان غربتی است که یک روز بایزید را تا مرتبۀ پرستش بالا می‌برد و روزهای دیگر مردم، نه یک بار که بارها از بسطام بیرون‌اش می‌کنند.


سرگذشت خاقانی شروانی هم «جیحون آفت است و بر او آبگینه پل»؛ هنگامی که او می‌خواهد برتری ناشناختۀ خود را به رخ رقیبان بکشد، زبان و بیانش به گفتۀ علی دشتی به سنگلاخی از الفاظ دور و مبهم بدل می‌شود که نویسنده در مقالۀ «غرۀ باصرۀ ناصیۀ چشم انام» از آن سخن گفته است. وقتی که ما تنها با خواندن روایات ساخته در تخیل راویان و نویسندگان مناقب‌نامه‌ها، سرگذشت بزرگان گذشته را می‌نویسیم، نویسنده «پژوهش منطقی را در بن‌بست» می‌بیند که دربارۀ بسیاری از گذشتگان فقط به شنیده‌ها دل می‌سپاریم و از واقعیت دور می‌افتیم.
سرگذشت خاقانی شروانی هم «جیحون آفت است و بر او آبگینه پل»؛ هنگامی که او می‌خواهد برتری ناشناختۀ خود را به رخ رقیبان بکشد، زبان و بیانش به گفتۀ علی دشتی به سنگلاخی از الفاظ دور و مبهم بدل می‌شود که نویسنده در مقالۀ «غرۀ باصرۀ ناصیۀ چشم انام» از آن سخن گفته است. وقتی که ما تنها با خواندن روایات ساخته در تخیل راویان و نویسندگان مناقب‌نامه‌ها، سرگذشت بزرگان گذشته را می‌نویسیم، نویسنده «پژوهش منطقی را در بن‌بست» می‌بیند که دربارۀ بسیاری از گذشتگان فقط به شنیده‌ها دل می‌سپاریم و از واقعیت دور می‌افتیم.


یادنامه‌هایی که در این کتاب آمده، در سوگ اساتیدی چون ایرج افشار، محمدجعفر محجوب، سیمین بهبهانی، عبدالرحیم جعفری و مجید رهنمماست.
یادنامه‌هایی که در این کتاب آمده، در سوگ اساتیدی چون [[افشار، ایرج|ایرج افشار]]، [[محجوب، محمدجعفر|محمدجعفر محجوب]]، [[سیمین بهبهانی]]، [[عبدالرحیم جعفری]] و [[مجید رهنما]]<nowiki/>ست.


نقد کتاب با آن معنای منطقی که جامعۀ امروز از آن می‌فهمد، در ایران ما باید گفت که تازگی دارد. بسیاری از گذشتگان ما اگر محتوای کتابی را موافق با پسند یا اندیشۀ خود نمی‌دیدند، بیشتر محتوای کتاب و گاه مؤلف آن را هم نفی می‌کردند. اما این داوری مطلق نیست که بگوییم «همۀ گذشتگان کاری دیگری یا دیگران را بی‌اعتبار می‌دیده‌اند». رد و نفی بی‌منطق کار دیگران، بسیار بوده و نمونه‌های روشن آن ردّیاتی است که در قرن پنجم و ششم هجری بر آثار فلاسفه یا صوفیان نوشته‌اند. در این کتاب یک قسمت از نوشته‌ها نقد کتاب است، اما نویسنده «ردیه‌نویس» نبوده است. در نوشتارهای این کتاب در این بخش، کتاب‌های «از نیما تا روزگار ما» نوشتۀ یحیی آرین‌پور، «کلیات عبید زاکانی» به کوشش محمدجعفر محجوب، «قرن روشنفکران» ترجمۀ دکتر مهدی سمسار، کتاب «سیرالملوک» خواجۀ طوسی، «بوف کور» صادق هدایت، رمان «فریدون سه پسر داشت» اثر عباس معروفی، «فتوت‌نامه‌ها و رسائل خاکساریه» به تصحیح مهران افشاری، و «واژه‌نامۀ هنر شاعری» اثر پژوهشی بانو میمنت میرصادقی نقد و بررسی شده‌اند.
نقد کتاب با آن معنای منطقی که جامعۀ امروز از آن می‌فهمد، در ایران ما باید گفت که تازگی دارد. بسیاری از گذشتگان ما اگر محتوای کتابی را موافق با پسند یا اندیشۀ خود نمی‌دیدند، بیشتر محتوای کتاب و گاه مؤلف آن را هم نفی می‌کردند. اما این داوری مطلق نیست که بگوییم «همۀ گذشتگان کاری دیگری یا دیگران را بی‌اعتبار می‌دیده‌اند». رد و نفی بی‌منطق کار دیگران، بسیار بوده و نمونه‌های روشن آن ردّیاتی است که در قرن پنجم و ششم هجری بر آثار فلاسفه یا صوفیان نوشته‌اند. در این کتاب یک قسمت از نوشته‌ها نقد کتاب است، اما نویسنده «ردیه‌نویس» نبوده است. در نوشتارهای این کتاب در این بخش، کتاب‌های «از نیما تا روزگار ما» نوشتۀ [[آرین‌پور، یحیی|یحیی آرین‌پور]]، «[[کلیات عبید زاکانی]]» به کوشش [[محجوب، محمدجعفر|محمدجعفر محجوب]]، «قرن روشنفکران» ترجمۀ دکتر مهدی سمسار، کتاب «[[سير الملوك|سیرالملوک]]» [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجۀ طوسی]]، «بوف کور» [[صادق هدایت]]، رمان «فریدون سه پسر داشت» اثر [[عباس معروفی]]، «فتوت‌نامه‌ها و رسائل خاکساریه» به تصحیح [[افشاری، مهران|مهران افشاری]]، و «واژه‌نامۀ هنر شاعری» اثر پژوهشی بانو میمنت میرصادقی نقد و بررسی شده‌اند.


در بخش پایانی کتاب، پنج گفت‌وشنود آمده است که نویسنده معتقد است در این گفتگوها حرف‌های بیشتری داشته است. یکی از این گفتگوها دربارۀ کتاب «فرهنگ‌نامۀ تصوف و عرفان» است. در واقع این گفتگوها بیان روشن‌تری از اندیشه‌ها و سخنان نویسنده بوده و از این‌رو در این مجموعه بازنویسی شده‌اند. <ref> [https://literaturelib.com/books/5452 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref>
در بخش پایانی کتاب، پنج گفت‌وشنود آمده است که نویسنده معتقد است در این گفتگوها حرف‌های بیشتری داشته است. یکی از این گفتگوها دربارۀ کتاب «فرهنگ‌نامۀ تصوف و عرفان» است. در واقع این گفتگوها بیان روشن‌تری از اندیشه‌ها و سخنان نویسنده بوده و از این‌رو در این مجموعه بازنویسی شده‌اند. <ref> [https://literaturelib.com/books/5452 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref>
==پانويس ==
==پانويس ==
<references />
<references />