۱۱۹٬۰۵۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURحدیث غربت جانJ1.jpg | عنوان =حدیث غربت جان | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = استعلامی، محمد (نویسنده) |زبان | زبان = | کد کنگره = | موضوع = |ناشر | ناشر =فرهنگ معاصر | مکان نشر =تهران | سال نشر =1400 | کد اتوماسی...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''حدیث غربت جان: مقاله، یادنامهها، نقد کتاب، گفتگوها''' تألیف محمد | '''حدیث غربت جان: مقاله، یادنامهها، نقد کتاب، گفتگوها''' تألیف [[استعلامی، محمد|محمد استعلامی]]؛ این کتاب دربرگیرندۀ نوشتارها و گفتوشنودهایی از [[استعلامی، محمد|محمد استعلامی]] دربارۀ زبان و ادبیات فارسی است. اینها نوشتههای پراکندهای است که پراگندهگویی هم نیست و هر یک به مناسبتی پدید آمده و در نشریههایی که بیشتر با مطالعات ایرانی و ایرانشناسی ربط دارد، به چاپ رسیده و شامل مقالات پژوهشی، یادنامۀ شماری از بزرگان ادب و فرهنگ ایران، چند نقد کتاب و چند گفتوشنود است که همۀ آنها با عشق به ایران پدید آمده است. | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
این کتاب دربرگیرندۀ نوشتارها و گفتوشنودهایی از محمد استعلامی دربارۀ زبان و ادبیات فارسی است. اینها نوشتههای | این کتاب دربرگیرندۀ نوشتارها و گفتوشنودهایی از [[استعلامی، محمد|محمد استعلامی]] دربارۀ زبان و ادبیات فارسی است. اینها نوشتههای پراکندهای است که پراکندهگویی هم نیست و هر یک به مناسبتی پدید آمده و در نشریههایی که بیشتر با مطالعات ایرانی و ایرانشناسی ربط دارد، به چاپ رسیده و شامل مقالات پژوهشی، یادنامۀ شماری از بزرگان ادب و فرهنگ ایران، چند نقد کتاب و چند گفتوشنود است که همۀ آنها با عشق به ایران پدید آمده است. | ||
مقالات این کتاب موضوعات متفاوتی را دارد. برای مثال «حدیث غربت جان» حکایت احوال بزرگانی است که اگر در روزگار خودشان حرمتی و نام و نانی هم داشتهاند، در جامعهای که یکدرهزار مردم به مدرسه نمیرفتند، ذهن پویای آنها را کمتر کسی شناخت، مردم از وجهۀ معنوی و روحانی شخصیت آنها شناختی نداشتند و اگر ملای ده راندن آنها را به سود خود میدید، مردم هم یکباره از این رو به آن رو میشدند. اگر احوال و سخنان بایزید بسطامی، حسین منصور | مقالات این کتاب موضوعات متفاوتی را دارد. برای مثال «حدیث غربت جان» حکایت احوال بزرگانی است که اگر در روزگار خودشان حرمتی و نام و نانی هم داشتهاند، در جامعهای که یکدرهزار مردم به مدرسه نمیرفتند، ذهن پویای آنها را کمتر کسی شناخت، مردم از وجهۀ معنوی و روحانی شخصیت آنها شناختی نداشتند و اگر ملای ده راندن آنها را به سود خود میدید، مردم هم یکباره از این رو به آن رو میشدند. اگر احوال و سخنان [[بایزید بسطامی، طیفور بن عیسى|بایزید بسطامی]]، [[حلاج، حسین بن منصور|حسین منصور حلاج]]، [[ابوسعید ابوالخیر]]، [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]]، [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]]، خاقانی، مولانا و حافظ را هشیارانه و با نگاه منطقی بخوانیم، نالۀ غربت هر یک را به گوش جان میشنویم و در شماری از این نوشتهها، سخن از چنان غربتی است که یک روز بایزید را تا مرتبۀ پرستش بالا میبرد و روزهای دیگر مردم، نه یک بار که بارها از بسطام بیروناش میکنند. | ||
سرگذشت خاقانی شروانی هم «جیحون آفت است و بر او آبگینه پل»؛ هنگامی که او میخواهد برتری ناشناختۀ خود را به رخ رقیبان بکشد، زبان و بیانش به گفتۀ علی دشتی به سنگلاخی از الفاظ دور و مبهم بدل میشود که نویسنده در مقالۀ «غرۀ باصرۀ ناصیۀ چشم انام» از آن سخن گفته است. وقتی که ما تنها با خواندن روایات ساخته در تخیل راویان و نویسندگان مناقبنامهها، سرگذشت بزرگان گذشته را مینویسیم، نویسنده «پژوهش منطقی را در بنبست» میبیند که دربارۀ بسیاری از گذشتگان فقط به شنیدهها دل میسپاریم و از واقعیت دور میافتیم. | سرگذشت خاقانی شروانی هم «جیحون آفت است و بر او آبگینه پل»؛ هنگامی که او میخواهد برتری ناشناختۀ خود را به رخ رقیبان بکشد، زبان و بیانش به گفتۀ علی دشتی به سنگلاخی از الفاظ دور و مبهم بدل میشود که نویسنده در مقالۀ «غرۀ باصرۀ ناصیۀ چشم انام» از آن سخن گفته است. وقتی که ما تنها با خواندن روایات ساخته در تخیل راویان و نویسندگان مناقبنامهها، سرگذشت بزرگان گذشته را مینویسیم، نویسنده «پژوهش منطقی را در بنبست» میبیند که دربارۀ بسیاری از گذشتگان فقط به شنیدهها دل میسپاریم و از واقعیت دور میافتیم. |