۱۴۶٬۱۸۰
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'هها' به 'هها') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه اش ' به 'هاش ') |
||
| خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
به این ترتیب، میتوان فهرستی از علایق نویسنده جمعآوری کرد و بر آن پایه کتب و منابع مورد استفاده و ارجاعش را شناسایی نمود؛ مثلا «[[خزائن]]» [[نراقی، احمد بن محمدمهدی|ملا احمد نراقی]] (و. 1245 ه.ق)، «[[کشکول شیخ بهایی|کشکول]]» [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهائی]] (و. 1031 ه.ق)، متون فلسفی و حکمی، «الف لیله و لیله»، «[[الإنسان الكامل في معرفة الأواخر و الأوائل (جیلی)|انسان کامل]]» [[جیلانی، عبدالکریم بن ابراهیم|عبدالکریم جیلی]] (و. 826 ه.ق)، «[[كلمات مكنونة من علوم أهل الحكمة و المعرفة|کلمات مکنونة]]» از آثار [[فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی|ملا محسن فیض کاشانی]] (و. 1090 ه.ق)، و طیف متنوعی از متون ادبی از جمله آثار و منابع مورد ارجاع و اشاره نویسنده بوده است. | به این ترتیب، میتوان فهرستی از علایق نویسنده جمعآوری کرد و بر آن پایه کتب و منابع مورد استفاده و ارجاعش را شناسایی نمود؛ مثلا «[[خزائن]]» [[نراقی، احمد بن محمدمهدی|ملا احمد نراقی]] (و. 1245 ه.ق)، «[[کشکول شیخ بهایی|کشکول]]» [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهائی]] (و. 1031 ه.ق)، متون فلسفی و حکمی، «الف لیله و لیله»، «[[الإنسان الكامل في معرفة الأواخر و الأوائل (جیلی)|انسان کامل]]» [[جیلانی، عبدالکریم بن ابراهیم|عبدالکریم جیلی]] (و. 826 ه.ق)، «[[كلمات مكنونة من علوم أهل الحكمة و المعرفة|کلمات مکنونة]]» از آثار [[فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی|ملا محسن فیض کاشانی]] (و. 1090 ه.ق)، و طیف متنوعی از متون ادبی از جمله آثار و منابع مورد ارجاع و اشاره نویسنده بوده است. | ||
علاقه و توجه نویسنده به مباحث مختلف ادبی، نشانگر ذوق وافر اوست. در این اثر اما ادب فارسی نمود کمتری دارد و برعکس، ادبیات عرب بهره بیشتری یافته است. مثلا یک رساله در باب «بدیع»، به طور خلاصه در متن آمده و در جای جای آن، از متون ادب عرب استفاده شده است. بخش مهمی از این ادبیات، امثال و حکم، نقل قولها، روایات، و نیز سخنان حکمتآمیز است. اما صبغه دیگری از ادبیات عرب در این کتاب، آوردن مطایبات و نقلهای بعضا هزلآمیز و خارج از عرف است؛ گو این که نقل متونی از این دست، در آثاری که در زمره دست چین و کشکول هستند امر چندان عجیبی نبوده است و از این منظر حرجی بر گردآورنده و | علاقه و توجه نویسنده به مباحث مختلف ادبی، نشانگر ذوق وافر اوست. در این اثر اما ادب فارسی نمود کمتری دارد و برعکس، ادبیات عرب بهره بیشتری یافته است. مثلا یک رساله در باب «بدیع»، به طور خلاصه در متن آمده و در جای جای آن، از متون ادب عرب استفاده شده است. بخش مهمی از این ادبیات، امثال و حکم، نقل قولها، روایات، و نیز سخنان حکمتآمیز است. اما صبغه دیگری از ادبیات عرب در این کتاب، آوردن مطایبات و نقلهای بعضا هزلآمیز و خارج از عرف است؛ گو این که نقل متونی از این دست، در آثاری که در زمره دست چین و کشکول هستند امر چندان عجیبی نبوده است و از این منظر حرجی بر گردآورنده و نویسندهاش نیست. به جز این گونه مطالب که بعضاً در شماری از متون کلاسیک به چشم میخورد و در مقام خود گونهای ادبی محسوب میگردد، بخش دیگری که در ادبیات عرب وجود داشته و در «فواکه البساتین» هم آمده، متون داستانی و روایی است. نویسنده و گردآورنده متن حاضر دلبستگی خاصی به «الف لیله و لیله» داشته است. موضوع توجه به این متن و بررسی جایگاه آن در ادبیات عرب و سپس در ادبیات فارسی بحث جداگانهای میطلبد، اما مانند بسیاری از متون دیگر، در «فواکه البساتین» از این متن نیز استفاده شده است. این نشاندهنده علاقه نویسنده به گونه کهن داستانهای عربی، با ذکر دقایق، ظرایف، و تصویرسازیهای آن است. مثلا داستانهای هارون الرشید در قصر با جواری گوناگون و یا داستانهای [[اسحاق موصلی]] (و. 235 ه.ق) موسیقیدان، و دیگران، علاوه بر ظرایف داستانی، تصویرسازیهای رنگارنگ و متنوعی را پدیدآورده که پیداست بازگویی آنها برای نویسنده گیرایی خاص خودش را میداشته است. | ||
نکته فرعی در نقل از «الف لیله» اینکه به دلیل وجود تحریرها و چاپهای گوناگون از آن، احتمالا نویسنده به چاپ سانسور نشده انتشارات بولاق در مصر دسترسی داشته و گاهی مطالب منافی عرف در متن گردآوری و نقل شده است که آن نیز بهره خود را به متن میبخشیده. بعضی از این مطالب در بین قدما به علم النَیک مشهور بوده و مفردات و تصویرسازیهایی به همراه داشته که احتمالا نوعی محرک و تجویز هم بوده است. با این که چنین مطالبی در شماری از متون کلاسیک وجود میداشته و تا حدی نیز معمول بوده، ولی چون امروزه فاقد جواز نشر است، بناچار مواردی حذف گردید. این موارد به صورت [...] مشخص شدهاند. | نکته فرعی در نقل از «الف لیله» اینکه به دلیل وجود تحریرها و چاپهای گوناگون از آن، احتمالا نویسنده به چاپ سانسور نشده انتشارات بولاق در مصر دسترسی داشته و گاهی مطالب منافی عرف در متن گردآوری و نقل شده است که آن نیز بهره خود را به متن میبخشیده. بعضی از این مطالب در بین قدما به علم النَیک مشهور بوده و مفردات و تصویرسازیهایی به همراه داشته که احتمالا نوعی محرک و تجویز هم بوده است. با این که چنین مطالبی در شماری از متون کلاسیک وجود میداشته و تا حدی نیز معمول بوده، ولی چون امروزه فاقد جواز نشر است، بناچار مواردی حذف گردید. این موارد به صورت [...] مشخص شدهاند. | ||