۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سيد جلال الدين آشتيانى' به 'سيد جلال الدين آشتيانى ') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
|- | |- | ||
|برخی آثار | |برخی آثار | ||
|data-type='authorWritings'|[[مجموعه اشعار ملا صدرا صدرالدين شيراز ي]] / نوع اثر: کتاب | |data-type='authorWritings'|[[مجموعه اشعار ملا صدرا صدرالدين شيراز ي]] / نوع اثر: کتاب / نقش: مقدمه و تصحیح | ||
[[ترجمه و متن کتاب الفکوک]] / نوع اثر: کتاب | [[ترجمه و متن کتاب الفکوک]] / نوع اثر: کتاب / نقش: مترجم | ||
[[رساله حدوث العالم یا کتاب آفرینش جهان]] / نوع اثر: کتاب | [[رساله حدوث العالم یا کتاب آفرینش جهان]] / نوع اثر: کتاب / نقش: ترجمه و تصحيح | ||
|-class='articleCode' | |-class='articleCode' | ||
|کد مولف | |کد مولف | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
تا آنكه شوق قرآن عزيز و تفسير آن كه از كودكى در نهادم بود و به سوداى آن درس دبيرستان و تحصيل مدرك را رها كردم و ندايش چون زمزمۀ قدسيان معبد انس در گوش جانم ندا مىداد، مرا به تفسير [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتالهين]] كشاند و پس از مطالعات روزانه و شبانه و تكرار بى نهايت آن-با آن غرابت خط و طبع سنگى كه داشت-مشتاق فلسفه تأله شدم. استاد متضلع آن زمان مرحوم شيخ ابو الحسن [[شعرانی، ابوالحسن|شعرانى]]-خواجه نصير گمنام زمان-بود پس از چند جلسهاى كه خدمت رسيدم و استعدادم را ديد و پسنديد،اصرار ورزيد كه شما بايد مرتب سر درس حاضر باشيد،با كار روزانه،شبها در بيت آن عالم ربانى مقدارى از اسفار را خواندم. | تا آنكه شوق قرآن عزيز و تفسير آن كه از كودكى در نهادم بود و به سوداى آن درس دبيرستان و تحصيل مدرك را رها كردم و ندايش چون زمزمۀ قدسيان معبد انس در گوش جانم ندا مىداد، مرا به تفسير [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتالهين]] كشاند و پس از مطالعات روزانه و شبانه و تكرار بى نهايت آن-با آن غرابت خط و طبع سنگى كه داشت-مشتاق فلسفه تأله شدم. استاد متضلع آن زمان مرحوم شيخ ابو الحسن [[شعرانی، ابوالحسن|شعرانى]]-خواجه نصير گمنام زمان-بود پس از چند جلسهاى كه خدمت رسيدم و استعدادم را ديد و پسنديد،اصرار ورزيد كه شما بايد مرتب سر درس حاضر باشيد،با كار روزانه،شبها در بيت آن عالم ربانى مقدارى از اسفار را خواندم. | ||
پس از چندى سيد المتألهين مرحوم سيد ابو الحسن رفيعى قزوينى از قزوين به تهران آمدند و در شبستان مرحوم شاه آبادى به افاده مشغول شدند. قدم از سر ساختم و آن محضر عرش را به مدت هفت سال يعنى تا پايان حيات صورى او-ادامه دادم و مقدارى درس اصول فقه و خارج و معارف الهى و فلسفه را نزد ايشان خواندم. پس از فوت ايشان كتاب طبيعيات شفا را نزد استاد متفكر شهيد مرحوم مطهرى در مدرسۀ مروى تهران خواندم و در ضمن مقدارى از شواهد الربوبيه و فصوص الحكم و فتوحات مكيه را نزد مرحوم حاج محمد على حكيم شيرازى-استاد دانشگاه تهران-كه بنا به دعوت مرحوم فروزانفر از شيراز،به تهران آمده بود و در خانقاه ذهبيه تهران مقام شيخيت داشت فرا گرفتم و در حضورش به سلوك مشغول شدم. مقدارى از احاديث مشكل را در تابستانها در شهر مقدس مشهد نزد مرحوم علامۀ طباطبائى فرا گرفتم،چون درس فلسفۀ ايشان مشاء بود و حقير جذب آن چندان نمىشد، در تفسير آيات قرآن از آن مرد خدا بسيار بهرهمند شدم. مقدارى از معضلات و مبهمات فلسفه را از استاد گرانمايه آقاى [[آشتیانی، جلالالدین|سيد جلال الدين آشتيانى]] | پس از چندى سيد المتألهين مرحوم سيد ابو الحسن رفيعى قزوينى از قزوين به تهران آمدند و در شبستان مرحوم شاه آبادى به افاده مشغول شدند. قدم از سر ساختم و آن محضر عرش را به مدت هفت سال يعنى تا پايان حيات صورى او-ادامه دادم و مقدارى درس اصول فقه و خارج و معارف الهى و فلسفه را نزد ايشان خواندم. پس از فوت ايشان كتاب طبيعيات شفا را نزد استاد متفكر شهيد مرحوم مطهرى در مدرسۀ مروى تهران خواندم و در ضمن مقدارى از شواهد الربوبيه و فصوص الحكم و فتوحات مكيه را نزد مرحوم حاج محمد على حكيم شيرازى-استاد دانشگاه تهران-كه بنا به دعوت مرحوم فروزانفر از شيراز،به تهران آمده بود و در خانقاه ذهبيه تهران مقام شيخيت داشت فرا گرفتم و در حضورش به سلوك مشغول شدم. مقدارى از احاديث مشكل را در تابستانها در شهر مقدس مشهد نزد مرحوم علامۀ طباطبائى فرا گرفتم،چون درس فلسفۀ ايشان مشاء بود و حقير جذب آن چندان نمىشد، در تفسير آيات قرآن از آن مرد خدا بسيار بهرهمند شدم. مقدارى از معضلات و مبهمات فلسفه را از استاد گرانمايه آقاى [[آشتیانی، جلالالدین|سيد جلال الدين آشتيانى]] در مشهد و از نوشتههاى ممتّع ايشان آموختم. | ||
==آثار== | ==آثار== |
ویرایش